بعد از سقوط صدام و استقرار آمریکایی ها در عراق سازمان مجاهدین خلق قبل از اینکه به فکر آینده افرادش در عراق و یا مبارزه با جمهوری اسلامی باشد به فکر پول در آوردن از اوضاع نابسامان عراق بود و برای همین دست به کار شد, اقداماتی علیه منافع ملی عراقیان مثل دزدیدن وسایل عمومی اعم از کابلهای مسی و وسایل نقلیه عمومی و اموال شرکت ها و ماشین آلات و رنگ زدن و تهیه اسناد جعلی برای آنها و همچنین خارج کردن طلایی که در دستگاههای دید در شب و موازنه تانکها به کار رفته بودو احتکار سوخت و… یکی دیگر از این اقدامات کارکردن ومزدبگیری برای آمریکایی ها بود , ساخت کانتینر و بنگال و سایه بان و تعمیر قسمت های خارجی ماشین آلات و غیره , سازمان برای این کار البته از آمریکایی ها پول میگرفت میزانی برای مواد اولیه و طرح و محصول تولید شده و مبلغی هم بابت هر کارگر در روز , آمریکایی ها برای هر کارگر در روز ده دلار به مجاهدین خلق میدادند ,بدیهی است که “مجاهدین کارگر” هیچ پولی از این ده دلار نصیبشان نمیشد ,کارگران عراقی اما با تفاوت بین کارگر ساده و متخصص یا کارگر سمپات و غیر سمپات فقط بین سه تا پنج دلاراز این پول را در روز دریافت میکردند و مابقی به جیب مجاهدین میرفت , این بهره کشی بیشرمانه ازطرف سازمانی که مدعی حقوق کارگر هم هست چندین سال ادامه داشت و کارگرانی که روزانه هشت تا دوازده ساعت کارمیکردند به شدت از جانب سازمان استثمار و گاه تحقیر هم میشدند , بازرسی بدنی موقع خروج و…. کارگران عراقی البته چاره ای جز تن دادن به این بیگاری نداشتند چرا که در آن شرایط بحرانی هیچ پروژه کاری دیگری وجود نداشت و جنگ و بیکاری فاجعه بزرگی بود , خوب بیاد دارم که گاه تا سیصد نفر جلوی قرارگاه برای کار جمع میشدند و سازمان کارگران خود را از بین آنها انتخاب کرده و بقیه را با فحش و کتک مجبور به متفرق شدن و برگشتن به خانه و روستای خود میکرد.تعداد این کارگران در روز را باید در سالیانی که اینکار ادامه داشت و نیز در مبلغی که مجاهدین به جیب میزدند ضرب کرد تا میزان واقعی معلوم شود فقط برای یکسال و متوسط روزی هشتاد نفر و هر نفر 5 دلار میزان این بهره کشی بالغ بر صد و چهل و شش هزار دلار میشود. حدیث جامعه بی طبقه توحیدی هم که سازمان برسنگ قبر هر شهید گمراه شده میتراشید , دست کمی از این بهره کشی و حمایت مجاهدین از حقوق کارگر ندارد , این شعار فقط برای سنگ قبر بود و بس , درهمان اشرف کاخی برای مسعود رجوی ساخته شده بود با امکانات باورنکردنی آنهم نه برای زندگی دائم , حتی در کنار سالن اجتماعات برای چند ساعت استراحت مسعود و مریم حین نشست , یک خانه زیبا با امکانات گسترده ساخته شده بود.مسئولین پایین تر هم شامل این نعمت ها میشدند , یادم هست که مدتها بحث یک توالت فرنگی مجهز با امکان کوتاه و بلند شدن اتوماتیک بر اساس وزن و قد نفر وهمچنین بسته شدن اتوماتیک درپوش و داشتن چراغ داخلی در بین بچه ها مسئله سازبود , توالتی که برای وجیهه کربلایی از خواهران شورای رهبری در قرارگاه خریداری و نصب شده بود و این در حالی بود که مقرو آسایشگاه و سرویس بهداشتی برادران با انبوه افراد مجروح و ناتوانی های کمر و زانو فقط یک توالت فرنگی داشت که آن هم اغلب دچار مشکل و خراب بود. امکانات دیگر رفاهی و حتی غذایی هم در اشرف بسیار با شعارحک شده برسنگ قبر مجاهدین متفاوت بود. بحث و اسناد مربوط به بهره کشی جنسی مسعود رجوی از زنان را هم حالا دیگر همگان شنیده و دیده اند , مطمئنم که اگر روزی مسعود رجوی بخواهد در این باره با زبان ایدئولوژیک پاسخ دهد بجای نفی و تکذیب آن ,به این امر افتخار خواهد کرد و خواهد گفت اگر مردان هم مثل این زنان حاضر بودند همه چیز خود را به رهبری بدهند تا امروز صدها بار جمهوری اسلامی را سرنگون کرده بودیم. مسعود رجوی قطعا این امر را نتیجه طبیعی کاریزما و خلقیات فراانسانی خودش تلقی خواهد کرد,رجوی همانطور که در بیانیه شورای مرکزی و دفتر سیاسی سازمان قبل از انحلال آمده بود معتقد است که قوانین رهبری با بقیه افراد جامعه و سازمان کاملا متفاوت است وبسا موارد حرام که بر رهبری حلال است. مناسبات پاک هم که باز از شعارهای دهان پرکن مسعود رجوی و سیستم تبلیغات این فرقه محسوب میشود فرسنگ ها دور از واقعیت است , شاید من به تنهایی شاهد بیش از ده نشست توبیخی بخاطر همجنس بازی در بین برادران بوده ام که افراد لو رفته را در نشست حاضر و وادار میکردند تا مثل سگ در پای رهبر عقیدتی بیفتند بلکه بخشیده شده و به مناسبات برگردند ,از تمام مراحل هم فیلم گرفته میشد که تضمینی برای اطاعت ابد الدهرخطاکاران باشد , خطایی که سازمان با انقلاب ایدئولوژیکش و بستن راه حلال موجبات آن را فراهم کرده بود ,ده نشست که هر کدام برای دونفر برگزار شده بود بجز موارد لو نرفته و بجز مواردی که بگوش من نرسیده بیست نفر از120 نفری که قرارگاه هفتم را تشکیل میدادند میشود هفده درصد که البته رقم بالایی است , البته تجاوزات و روابط نامشروع زن و مرد و مشکلاتی که باعث شد مریم رجوی دستور کشتن تمام سگهای قرارگاه حبیب را بدهد ونیز مشکلات فردی و بسیاری دیگر را هم باید به این خطاها اضافه کرد. بهره کشی جسمی و جنسی , سرکوب و تحقیر زنان , استثمار کارگران خارجی و مجاهدین کارگر , روابط ناسالم مبتنی بر ریا و دروغ و جاسوسی و چاپلوسی و روابط ناپاک مرد و زن باهم و با جنس مخالف بعلاوه صدها عارضه دیگر, جامعه ای است که مسعود رجوی مبتنی بر ایدئولوژی خود پایه گذاری کرد ونامش را اشرف گذاشت , جامعه ای که قرار بود الگوی آینده ایران باشد و خوشبختانه فروریخت و فروپاشید و رسواگر پلیدی رهبران فرقه شد.