مجاهدین آرزوی یک جنگ اتمی دارند، چرا؟

یک انسان مبتلا به ویروس (ایدز) این بیماری را برای خودش آخر دنیا می داند. در مقابل یک شکست خورده نظامی هم همین ذهنیت را دارد و یک ورشکسته سیاسی هم همینطور است. آن فرد بیمار دوست دارد در ته ذهن همه عالم مبتلا به بیماری او باشند و جهان همدرد او باشد و آخر دنیا و زندگی را برای همه همزمان با خودش آرزو می کند.
ورشکسته نظامی و سیاسی مثل رجوی رئیس باند شکست خورده مجاهدین هم همین وضعیت را دارد.
رجوی در سال 60 وقتی خود را تمام شده می دید دست به ریسک هایی زد که به قیمت جان همه اعضا و نیروهایش تمام می شد و حتی در ته خط نابودی  مملکت و مردم برایش معنایی نداشت.
همین ریسک را در پیوستن به صدام و به قصد نابودی مملکت و نابودی ملت ایران کرد و چون خود را نابود و تمام شده می دانست و درد خود را لاعلاج می دید هیچ حساب و کتاب و چشم انداز مثبتی در تصمیماتش مشاهده نمی شد  و به قصد خود کشی و نابودی تمامی اعضایش به میدان می آمد.
در مرصاد (دروغ جاویدان) هم رجوی به قصد تمام کردن کار نیروهای خودش و هر چه بیشتر کشتن از ملت ایران  به صحنه آمده بود و در آخر هم  سرانجامی مثل خود کشی هیتلر در برنامه گذاشته بود.
اکنون رجوی تمام انرژی و هم و غم فرقه اش را پشت حمایت تمام عیار از جنگ  اتمی در جهان می گذارد و آرزوی درجه یک ذهنی ورشکسته رجوی فقط وقوع جنگ اتمی در منطقه و جهان است  تا او همه را همدرد خود کند و اینگونه پایانی مشابه با سایرین برای خود رقم بزند و در اولویت ذهنی اش جنگ هسته ای و نابود کننده را برای انتقام از ایران می خواهد.
رجوی بعد از 35 سال عمر انقلاب ایران خودش در آستانه ی پیری و مرگ و امراض مزمن و از طرفی هم نیروهایش به کلی در آستانه فرسودگی و پیری و بازنشستگی و طیف متوسط و پایین هم برای او نیروی خلص محسوب نمی شوند. لذا عاقبتی غیر از روزهای پایانی هیتلر برای خود متصور نیست به همین دلیل در استراتژی آخرش فقط گزینه ی ریسک و حمایت از جنگ اتمی و بی قانونی و خودکشی سازمانی برنامه ریزی شده است.
 

خروج از نسخه موبایل