دروغ جاویدان

25سال پیش در چنین روزهایی فرقه تروریستی رجوی خیانت و جنایت دیگری را خلق کرد که در آن هزاران تن از جوانان و مردم ایران کشته شدند.عملیات فروغ جاویدان که به معنی واقعی یکی از سیاهترین برگهای تاریخ مجاهدین بود! مسعود رجوی بعد از انجام چند عملیات بنامهای آفتاب و چلچراغ  که با پشتیانی مستقیم صدام صورت گرفته بود و بعد از اینکه پشنهاد آتش بس توسط ایران پذیرفته شد تصمیم به انجام یک عملیات بزرگ با هدف تصرف کل ایران گرفتند. چرا که بهتر از هرکسی شخص رجوی میدانست که با پذیرش آتش بس بین عراق وایران استراتژی ارتش باصطلاح آزادیبخش به پایان خواهد رسید و رجوی جنایتکار باز با مایه گذاری از جان نیروهای خود دست به اقدامی زد که بی سوادترین افراد نظامی هم پیشاپیش میدانستند که این عملیات محکوم به شکست است! آنها تمامی نیروها و هواداران خود در کشورهای اروپایی را باین محمل که نشست بزرگ برادر مسعود است و برای دیدن از یکانهای ارتش با هزینه سازمان برای چند روز به عراق بروید و برگردید فریب دادند و اقدام به بسیج نیرو از تمامی کشورهایی که هواداری در آن داشتند نمودند! این نیروها که کمترین آموزش نظامی ندیده بودند بعد از ورود به عراق لباس فرم ارتش را به تن کردند و در یکانهای ارتش سازماندهی شدند. بسیاری از آنها به هیچ عنوان تمایلی به انجام کارهای نظامی و عملیات نداشتند و خودشان هم نمیدانستند که چه بلایی قرار است که برسرشان بیاید! بعد از یکی دو روز نشست مسعود در سالن اجتماعات قرارگاه اشرف برگزار شد و عملیات فروغ جاویدان مطرح شد. و قبل از اینکه کسی فرصت اینکه بگوید که من نمی خواهم در این عملیات شرکت کنم داشته باشد ستون های خودروهای آیفا و هینو که مجاهدین بر آنها سوار بودند راهی جنگ شدند!
رجوی مثل همیشه با چرب زبانی آنچنان تعریف میکرد که پنداری قرار است به گردش علمی برویم و در کمتر از دو سه روز به تهران خواهیم رسید و مردم هم منتظر ورود ارتش رجوی هستند و به استقبال خواهند آمد! خود من یکی از آن گول خوردگانی بودم که در یکی ازکشورهای اروپایی زندگی میکردم. مسئولین سازمان در آن کشور به من قول دادند که ظرف مدت کوتاهی برخواهی گشت و به زندگی خود ادامه میدهی اما این رفتن همان شد و بازگشت به 17 سال بعد موکول شد! بدون اینکه کمترین آموزش نظامی دیده باشم و با وجود اینکه سن کمی هم داشتم در این عملیات شرکت داده شدم. حقیقتا خیلی تلاش کردم که بتوانم آن روزهایی که همیشه مانند کابوسی برای من بود را فراموش کنم اما نشد که نشد! در دشت چارزبر از زمین و آسمان بسمت ما گلوله از هر مدلی که بخواهید شلیک میشد. گاها بخودم میگفتم من کجا و اینجا کجا؟! چه بسیار بچه هایی که جلوی چشمانم مورد اصابت گلوله قرار میگرفتند و بدون اینکه خودشان بخواهند کشته میشدند!
رجوی که همیشه رویای رسیدن به قدرت را داشت باین خیال که رژیم ضعیف است و در این توهم که عملیاتهای قبلی با موفقیت انجام شده و حتما اینهم  بهمان شکل باشد دست به چنین کاری زد. در یکی از نشستهای بعد از این عملیات نمیدانم از دهانش در رفت گفت یا اینکه واقعا میخواست بگوید که صدام هم به او گفته بوده این عملیات توجیه نظامی ندارد و با شکست مواجه خواهد شد و داری نیروهایت را به کشتن میدهی و رجوی گفته بود که این آخرین شانس ما خواهد بود! ستون مجاهدین مانند چند خانواده که برای تفریح با ماشینهای خود به گردش میروند میخواستند برای جنگ با ارتشی که 8 سال تجربه جنگ با عراق را داشت بیایند. نه کسی نقشه خوانی بلد بود نه نیروی شناسایی داشتیم نه تاکتیک رزمی تمرین شده بود نه حتی بیشتر نیروها آموزش خاصی دیده بودند و نه حتی جنگ افزاری که پاسخگوی این عملیات باشد وجود داشت! هیچکدام از چیزها برای رجوی مهم نبود او فقط به تهران و رسیدن به قدرت فکر میکرد و بس! آنچنان چوب اشاره خود را به هوا پرتاب میکرد و میگرفت که الان که به آن روزها فکر میکنم بواقع از شدت خشم برافروخته میشوم که چرا و چرا اینهمه جوانان مردم ایران از هر طرف بخاطر یک نفر به خاک و خون کشیده شدند؟!
براستی عملیات فروغ جاویدان یک دروغ جاویدان بود! در نشست توجیهی عملیات پنداری در حال تقسیم کار برای نظافت یک سوله یا یک کارگاه هستیم. رجوی میگفت تیپ فلانی و فلانی جلودار هستند و تا مثلا شهر کرند میایند. بعد چون خسته میشوند تیپ فلانی  وفلانی جلودار شوند و تا کرمانشاه بروند و بعد بعدی ها تا تهران! یعنی کلا ما قرار بود طبق حساب کتاب مسعود رجوی با 5-6 تیپ برسیم تهران. تهران که رسیدیم تیپ ما قرار بود صدا و سیما را بگیرد و هرکی یک کاری کند و یک تیپ هم به فرودگاه برود که فرش قرمز پهن کند که مسعود با خانمش تشریف بیاورند و در خدمتشان باشند! واقعا الان که فکرش را میکنم بچه گانه تر از این نمیشد کسی طراحی عملیات کند. اما کسی که جان بچه های مردم برایش بی اهمیت باشد باین چیزها فکر نمیکند.
در این عملیات بیش از 1200 تن از نیروهای مجاهدین کشته شدند و نزدیک به دو برابر آن مجروح. مجروحینی که بعضا هیچگاه خوب نشدند! از آن تاریخ هرچند سالیان گذشته است اما هرگز از سیاهی جنایت و خیانت رجوی کم نشده و نخواهد شد!
مراد
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا