بعد از اعلام مبارزه مسلحانه در سی خرداد سال 60 تاکنون تمام تحلیل های رجوی روی اما و اگر سوار بوده و فکر می کرده که شاید بتواند با این شیوه عوام فریبانه به سرنگونی دست یابد و از همان ابتدا اعلام کرد بخاطر تضادهای موجود در مسئولین بالای دولت ایران!! خیلی سریع به سرنگونی می رسد.
اگر اکنون هم به برنامه های سازمان توجه کنیم می بینیم که وی باز هم به نشخوار حرفهای تکراری می پردازد که پرداختن به آن هر مرغ پخته ای را به خنده می اندازد.
وقتی هر زمان رئیس جمهور جدیدی در ایران انتخاب می شد سران فرقه عنوان می نمودند که به سرنگونی نزدیک شدیم و کار حکومت ایران تمام است و اکنون اختناق و سرکوب در ایران کاملا به اوج رسیده و مردم ایران خیلی زود دست به قیام خواهند زد!! و…
بعد از انتخاب آقای خاتمی رجوی عنوان نمود که وی کارش به دور دوم نمی رسد و رهبر وی را از کار بر کنار می کند، چرا که تضادهای بالای حکومت زیاد بوده و همین امر راه به سرنگونی می برد!!
اکنون بعد از انتخاب آقای روحانی سران فرقه باز هم به تکرار این اراجیف پرداخته و عنوان می کنند که اگر حکومت ایران دست از غنی سازی اورانیوم بردارد و کوتاه بیاید راه به سرنگونی می برد چرا که سرپا ماندن این حکومت به غنی سازی و دست یابی به بمب اتمی است و یا اکنون تضادهای بالای حکومت ایران به حدی بالا گرفته که راه به سرنگونی می برد!!.
سازمانی که تمام شعار سرنگونی وی روی اما و اگر سوار باشد بیشتر از این نمی توان انتظار داشت و تکرار این اراجیف برای سرگرم کردن اعضای روحیه باخته اش می باشد چرا که این گونه تحلیل های آبکی در بیرون خریداری ندارد.
رجوی سعی دارد با این گونه اراجیف جلوی فروپاشی و اضمحلال فرقه اش را بگیرد. خیال خامی که هرگز به آن دست نخواهد یافت.