اخیرا موضوع جدایی افراد ناراضی از فرقه مجاهدین در کمپ های لیبرتی و آلبانی مسعود رجوی را در بن بست واقعی و همچنین به هم ریختگی روانی قرار داده است تا جاییکه مجبور به تهدید و دشنام و … اعضای ناراضی مستقر در لیبرتی و آلبانی کرده است. در همین ارتباط دوباره افراد را مجبور به توبه نامه نویسی کرده و با بدترین کلمات افراد ناراضی در درون فرقه را مورد حمله قرار داده است. البته همه اینها از نتایج سحر هست و دیری نخواهد بود که مسعود رجوی باید بر روی صندلی متهم در دادگاه های بین المللی بنشیند.
اما سرانجام فرقه رجوی چه خواهد شد؟
برای پاسخ به این سئوال مقدمتا باید کمی بر گردیم به عقب و گذشته سازمان را مورد برسی قرار دهیم و ببینیم که علت این وضعیت اسف باری که گریبان گیر فرقه رجوی شده چیست؟
بله زمانی که رجوی با شیادی خاص خودش و خیانت به رهبران اصلی سازمان در زندانهای شاه رهبری سازمان را تصاحب کرد ؛ این نقطه آغاز انحراف سازمان از اصول و اهدافی که سازمان بخاطر انها تاسیس شده بود شروع گشت و رجوی برای کامل کردن رهبری بلا منازع خودش تمام اصول سازمان را صد و هشتاد درجه تغییر داد و در این راستا با افکار فرقه گرایانه خودش سازمان را به یک فرقه تروریستی مافیایی تبدیل کرد. لذا در این رابطه ما شاهد بودیم که رجوی برای مستحکم کردن مواضع رهبری خودش ابتدا دفتر سیاسی سازمان را منحل کرد و بعد خودش را رهبری عقیدتی نامید و با مجبور کردن ابریشم چی به طلاق مریم و ازدواج با مریم سازمان مجاهدین را به سازمان مسعود و مریم تبدیل کرد و همه اعضای سازمان را مجبور کرد که اورا بپرستند و بعدش هم تصمیم های سرخودی که گرفت سازمان را در این وضعیت فروپاشی قرار داد. تصمیم های خود سرانه ای نظیر: امدن به عراق و مزدوری برای صدام و شرکت در جنگ ایران و عراق و سرباز کشی و کرد کشی ؛ راه اندازی طلاقهای اجباری و راه اندازی حرمسرا تحت عنوان زنان شورای رهبری برای خودش و با شعار رهایی زن به این زنان نگون بخت تجاوز می کرد ؛ به کشتن دادن نیروها در عملیات ها بطور خاص در عملیات به اصطلاح فروغ ؛ راه اندازی زندان و شکنجه و اعدام برای نیروهای مخالف و معترض به این تصمیم های خود سرانه اش ؛ راه اندازی مغزشویی در مناسبات مخوف سازمان با راه اندازی نشستهای عملیات جاری و غسل هفتگی ؛ پولشویی در خارج کشور و هزاران تصمیم خودسرانه و جنایت و خیانت دیگر که رجوی در این سالیان علیه مردم ایران و مردم عراق مرتکب شده است که از حوصله این بحث خارج هست. و رجوی با این عمکرد فرقه گرایانه اش کار نامه بسیار سیاه و جنایت کارانه ای برای خود ش درست کرده است که تمام شعارهای سازمان را در عمل صد و هشتاد درجه تغییر داد. شعارهایی نظیر: جامعه بی طبقه توحیدی که در عمل جامعه صد طبقه غیر توحیدی بود ؛ آزادی و استقلال که دیکتاتوری و وابسته بودن بود ؛ رهایی زنان که اذیت و آزار و جنسی زنان بود و دم زدن از حقوق بشر که ضد انسانی ترین اقدامات را علیه نیروها انجام می داد و انها را از اولیه ترین حقوق خود نظیر دیدار با خانواده و دسترسی داشتن به اخبار و رویدادها بطور آزادانه محروم کرده بود و هزاران شعارهای والایی که سازمان برای تحقق آنها تاسیس شده بود. بنابر این در یک کلام مسبب وضعیت اسف بار کنونی سازمان رجوی هست. بله رجوی بخاطر دو ویژگی بارز خودش یعنی قدرت طلبی مفرط و هوس رانی سازمان را به این روز کشانده است. چون رجوی بخاطر این ویژگی های خاص خودش بسیار ترسو و بزدل هست و از طرف دیگر هم هیچگاه مسئولیت این کارهای خودسرانه اش را نمی پذیرد و پاسخگوی اعمال جنایت کارانه اش نیست و درست به همین دلیل هم هست که اکنون بیش از ده سال هست در سوراخ موش مخفی شده است.
و حالا با بررسی اجمالی از گذشته سازمان می پردازیم به این سئوال که آینده سازمان چه خواهد شد. بله همانطور که با بررسی گذشته سازمان متوجه شدیم که سازمان نه تنها گذشته خوب و درخشانی نداشته است بلکه کارنامه سراسر سیاه و خیانت باری داشته است و همچنین دیدیم که مسبب اصلی این وضعیت هم تنها رجوی با افکار فرقه گرایانه اش هست. بنابر این جواب مشخص هست تا زمانی که رجوی خود را همچنان رهبر بلا منازعه این سازمان که بصورت فرقه ای اداره می شود می داند این سازمان همانند گذشته نه تنها اینده خوبی نخواهد داشت بلکه اینده بسا تیره و تاری در انتظار این سازمان فرقه گرا می باشد و نه تنها نمی تواند با فعالیت سیاسی در خارج کشور به حیات خود ش ادامه دهد بلکه در استانه فروپاشی کامل قرار دارد و لذا به همین دلیل هست که برای خروج از عراق و انتقال نیروها به خارج از عراق مقاومت و کار شکنی می کند تا به خیال خام و ابلهانه اش بدینوسیله چند صباحی به عمر ننگین و حیات خار و خفیف و خائنانه اش ادامه دهد. ولی این دست و پا زدن های رجوی ها مفید هیچ فایده ای نخواهد بود و روند تحولات با شتاب بر علیه این سازمان فرقه گرا به پیش می رود و اینده تیره و تاری در انتظار رجوی و اطرافیانش هست وکسی هم نمی تواند به او کمک کند چون که رجوی با عملکرد فرقه گرایانه اش بجای تکیه به خلق قهرمانی که به دروغ همواره سنگش را به سینه می زد به قدرتهای خارجی تکیه دارد و بقول معروف همه پلهایش را با مردم ایران خراب کرده است و تمام امیدش را به قدرتهای خارجی بسته و خود را به انها اویزان کرده است. اما از انجایی که قدرتهای خارجی هم بدنبال منافع خودشان هستند لذا از این فرقه هم بعنوان یک دستمال کاغذی استفاده کرده و بعد هم دور می اندازند و این هست وضعیت کنونی و اینده سازمان بخاطر عملکرد فرقه گرایانه رجوی ؛ و سران فرقه رجوی برای برون رفت از این وضعیت اسف بار کنونی تنها یک شانس و راه دارند و ان هم اینکه رجوی خود کامه را از رهبری این سازمان کنار گذاشته و در یک انتخابات ازاد یک رهبری جدید برگزینند تا انوقت بتوانند در خارج کشور پشت سر گروههای سیاسی دیگر به فعالیت سیاسی بپردازند؛ در غیر این صورت این سازمان نه تنها اینده ای ندارد بلکه بطور کامل نابود خواهد شد چرا که این سازمان به خاطر افکار قرون وسطائی رجوی نمی تواند تغییر کند و خودش را با شرایط کنونی تطبیق کند تا بتواند در این دوران زندگی کند و محکوم به فنا و نابودی هست.