چرا فرهنگ لمپنیزم درون سازمان مجاهدین خلق رایج شد و رشد کرد

ازسال ۱۳۶۱ که بعضی از نفرات مسله دار شده بودند و می خواستند یا دنبال زندگی خود بروند، با جریانات سیاسی دیگری کار کنند، یا به هردلیلی می خواستند از سازمان مجاهدین جدا بشوند، اکثرا مورد توهین قرار می گرفتند.در اوائل سعی می شد در جمع های کوچک این حرمت شکنی ها انجام شود.در آن زمان های گذشته فقط توسط مسئولین مرد بود که اینکار انجام می شد.

اما به یومن انقلاب ایدئولوژیک مریم قجر که زنان به رأس قدرت رسیدند این فرهنگ لمپنی آنهم بدترین نوع آن (روسپی خانه ای) شروع به رشد کردن کرد. با اشاعه زنان بقدرت رسیده در مناسبات پا گرفت که در نشست های بزرگ، زنان گرداننده نشست اجازه می دادند به فردی که سوژه نشست شده توهین کنند.بخصوص نشست های که معروف به سرفصل انقلاب بود و یا بندهای انقلاب بود که خلص ایدئولوژیک بود. بعد ها تبدیل به یکی از شاخص های انقلاب ایدئولوژیک شد، اگر کسی پا نمی شد به نفری که سوژه نشست بود چند تا فحش نمی داد بعدا خودش گیر می افتاد که چرا پا نشده از انقلاب دفاع کند. این موضوع در نشست ها ی تعین تکلیف فردی که می خواست از سازمان جدا بشود رسمیت پیدا کرده بود. به عنوان نمونه در سال ۱۳۷۰که موجی از جدا شدن از تشکیلات راه افتاده بود مهناز شهنازی فرمانده ستاد اشرف بود، در نشستی که حدودا ۲۰۰ زن و مرد شرکت داشتند، برای خانمی به نام (ز) برگزار کرد در جائی که از جواب دادن به آن خانم کم آورد در توی همان نشست برگشت گفت (این قدر زبان درازی نکن پا می شوم تمام لباس هایت را در می آورم نشان می دهم چه کاره بودی)…….

در مراکز یا محور ها در همان زمان رسمی جا انداخته بودند که توسط فالانژها، نفری که می خواست جدا بشود را از آسایشگاه می آوردند جلو سالن عذا خوری در موقع شام یا نهار چندین نفره مفصل می زدند و می گفتند (حق رهبری را از آن ها پس گرفتیم) این کارها تماما با چراغ سبز فرمانده های تازه به دوران رسیده بود که می خواستند حق رهبری را پس بگیرند و از این کار دفاع هم می کردند. در یک موردی که شاهد آن بودم زهره بنی جمالی که از فرمانده هان بالای فرقه است برگشت به نفرات گفت (اگر می دانید کارتان درست است خوب بروید انجام بدهید چرا این قدر سوال می کنید، چیزی که ایدئولوژیک باشد که نباید سوال کرد).

این حرکات و عمل یعنی فحش دادن به نفرات که می خواست از فرقه جدا بشود به نشست های شخص مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو هم کشیده شد، به هیچ وجه آنها از این عمل ممانعت به عمل نیاوردند. در سال ۱۳۸۰ در نشست های طعمه عباس موسوی سوژه شده بود در مقابل مسعود رجوی و مریم قجر آن قدر وی را تحت فشار قرار دادندتا فحش بدهد شاخص انقلاب وی شده بود فحش دادن و برای خلاصی از این موضوع بعد از چند ساعت یک فحش داد که تمامی نفرات برایش کف زدند که بالاخره انقلاب کردو فحش داد. در این مقطع هم که از طرفی تعدادی به البانی رفته اند،تعدای به المان رفته اند، آنهائی هم که در کمپ موقت لیبرتی هستند زمزمه جدا شدن از سازمان را دارند. الان دیگر موضوع چند ده نفر نیست کل بدنه سازمان را به لرزه در آورده است به همین دلیل است که شخص مسعود رجوی پا به میدان گذاشته است و با تهدید ارعاب عربده می کشد(کسانیکه توان مبارزه را ندارند و نمی کشند می توانند الان بروند و گورشان را گم کنند و ما هم هیچ کمکی به هیچکس نمی کنیم)

از اینکه این بار شخص مسعود رجوی بر سر موضوع جدا شدن افراد می آید موضع گیری می کند نشان از آن است که کفگیر به ته دیگ خورده است. از بیش از ۳۰۰۰ نیروئی که وجود د ارد رهبر فرقه به ماندن ۱۰۰۰ نفر در بهترین حالتش راضی می شود. این موضع گیری رجوی حقانیت حرفی که اعضاء جدا شده در طی سالیان دارند تکرار می کنند بیش از ۷۰% از این تشکیلات می خواهند جدا بشوند این بار از زبان شخص اول سازمان جاری شد. این جاست که باید به رجوی و قجر عضدانلو و دیگر سران جنایت کار باید گفت: این از نتایج سحر است باش تا صبح دولتت بدمد. به امید آروزی که نظاره گر متلاشی شدن فرقه باشند و به امید رهائی تمامی دوستان عزیز.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا