اخیرا خبری شنیدم مبنی بر اینکه اعضای باقیمانده فرقه در لیبرتی به اعتصاب غذا متوسل شدند. این خبر هر آدم سیاسی را به یاد بابی ساندز می اندازد. برای خارج از فرقه اعتصاب غذا تداعی فوق را دارد اما من و جدا شده های دیگر ترفندهای فرقه را می شناسیم. گویا دست آنها برای ما رو است. در همین زمینه خاطره ای را بیاد آوردم که مختصرا به آن اشاره می کنم.
در سال 1388 بدنبال درگیری هایی که بین نیروهای فرقه و ارتش عراق رخ داد و تعدادی از اعضای فرقه توسط پلیس عراق دستگیر و بازداشت شدند، مسئولین فرقه نفرات را جمع کرده و درخواست داوطلب برای اعتصاب غذا داشتند.
تعداد اندکی داوطلب شدند و بقیه حاضر به اینکار نشدند. سپس خبر اعتصاب را سریعا انعکاس دادند، بعد از گذشت دو هفته من بطور اتفاقی به محل اعتصابیون رفته بودم، صحنه هایی را دیدم که هیچ سنخیتی با اعتصاب تر نداشت. مثلا سالنی را دایر کرده بودند که اعتصابیون به آن محل می رفتند و در آنجا تغذیه می کردند. اعتصاب ترِ آنها خوردن کمپوت مولینکس شده بعلاوه آب و چای و شربت بود!!
یکی از نکات جالب اعتصاب این بود که اعتصابیون چون از مقرهای مختلف در آنجا جمع شده بودند. در ایام هفته چندبار به بهانه استحمام، نشست های تشکیلاتی و… محل اعتصاب را ترک می کردند و به مقر های خودشان می رفتند!!
اگر فقط شکل اعتصاب را در تلویزیون یا دیگر رسانه ها ببینیم، این اعتصاب هم مثل بقیه اعتصاب هاست و ظاهرا همه چیز هم درست است، اما اگر از نزدیک و از درون به آن بنگریم، خالی از محتواست.
لازم به ذکر است بگویم، خبر اعتصاب در لیبرتی یادآور انعکاسات گذشته در ذهنم می باشد. حتی اگر این اعتصاب ماه ها هم ادامه داشته باشد جای هیچ گونه نگرانی نیست، فقط خرج تبلیغاتی فرقه است.