امروز سلسله مقالات اقای هادی افشار ر ابه پایان بردم و بعد هم سر به سایت ایران افشاگر زدم که نشان دهنده این بود که دوباره رجوی نگران شده و در وحشت از حرف های مستند ایشان یک مشت از سند های اجباری و بی ربط را که از همه می گرفتند (و آن زمان من بیچاره هم که مسئول بایگانی این اسناد بودم اطلاعی نداشتم که اینها را برای چی می خواهند) دوباره منتشر کردند ولی واقعا خواندن مطالب آقای افشار ارزشش را دارد و مهر تایید دیگری بر مطالب بیان شده سریال جداشدگان مظلوم سازمان بود. و من بدینوسیله از ایشان که جهت روشنگری دوباره افکار عمومی و حتی بسیاری از ما جدا شدگان مطالب مستندی را بیان نمودند بسیار سپاسگزارم.
راستی مطلبی از هم از آقای ایرج مصداقی خواندم که ایشان نیز بسختی تلاش می کردند که پاسخ اراجیف سران سازمان و یکسری هواداران بی اطلاع و بیچاره را بدهند.
دریغ از اینکه نه آنها و نه آقای مصداقی نمی دانند که آنها را به بازی گرفته اند. و دلیل همین تلاش های درهم و برهم سران سازمان و مطالب موهومی که بیان می کنند حقانیت نوشته های آقای مصداقی را می رساند.
اگر حسین توتونچیان و فریبا هادی خانلو …. و سایر این هواداران و حتی کادرهای پایین سازمان به واقع می دانستند که رهبری و سران اصلی سازمان در مورد آنها چگونه می اندیشند … فکر نمی کنم حتی لحظه ای بر ماندن و یا حمایت درنگ می کردند و بسرعت خود را کنار می کشیدند. حداقل من که بارها شاهد بوده ام که چگونه حسین توتونچیان و بقیه را مورد اهانت و تحقیر قرار داده و در درون تشکیلات چگونه در مورد آنها قضاوت می کردند و چه پول هایی صرف نگهداری این افراد می نمایند….
راستش از این همه بازی خسته شده ام و لی خدایی مقاله های آقای هادی افشار کمی آرامم کرد … همه حقایق کم کم روشن خواهد شد حتی در باره آن قربانی ” به نام علی زرکش” که چگونه در یک سازمان با پز های انقلابی آنچنانی او را به مرگ محکوم نموده و مظلومانه به زیر کشیدند و چه ها که با ما نکردند.