در روزهای یکشنبه ۲۴ نوامبر و شنبه اول دسامبر جلساتی با حضور تعدادی از جداشدگان از فرقه رجوی در شهرهای هلند و آلمان با عنوان ” چشم ها را باید شست و جور دیگر باید دید ” برگزار گردید.جلسات فوق هر یکماه و نیم یکبار، با هدف آشنائی با فرقه و آسیب های روحی-روانی کسانیکه در مناسبات فرقه بوده اند و پیداکردن راهکارهای برگشت به هویت فردی و هنجارهای اجتماعی تشکیل میشود.
در این جلسات شرکت کنندگان با استفاده از تجارب شخصی خود، موانع ذهنی خویش را بازگو کرده وبا یکدیگر تبادل نظر نموده و ازنظرات دیگر کارشناسان حرفه ای استفاده مینمایند. مهمان این دوره از جلسات مسعود بنی صدر بود که از طریق اسکایپ به جمع شرکت کنندکان پیوست و با آنها به گفتگو نشست. متن گفتگوی این دوستان بزودی منتشر خواهد گردید.
در مورد فرقه ها، بویژه فرقه هائیکه راهکارهای خشونت آمیز را انتخاب می کنند، مطالب زیادی توسط محققین و کارشناسان تئوریک نوشته شده است که مطمئنا قابل خواندن و اندیشیدن است. ولی به نظر من همیشه خلا بزرگی بین محققین تجربی و آکادمیک ما وجود داشته است که یکی فقط در فضای مجازی و فانتزی به آن می پردازد و دیگری که متخصص تجربیست، به همان تجارب تلخ برای درس آموزی اکتفا میکند و بدلیل سالها دوری از مباحث علمی –تئوریک که در فرقه “نشانه های لیبرالیسم و بریدگی” خوانده میشد، توان ورود و پرداختن به آن را ندارد.
بجز این دو تفاوت آشکار و پایه ای، کارشناسان غربی از دیدن بسیاری از زوایای رفتاری و کنش و واکنش های فرهنگی و اجتماعی مردم ایران غافل هستند و یا تاثیرگذاری آنرا در مناسبات فرقه ای ناچیز میدانند. سوء استفاده فرقه از تابوهای اجتماعی – فرهنگی و همچنین جهت دادن انرژی جوانان پرشور بسمت منافع فرقه ای، ریشه در ساختار جامعه داشته و در بسیاری از موارد نظرات کارشناسی اروپائی را از واقع بینی دور مینماید. در همین رابطه است که تکیه کارشناسی به متخصصین اروپائی محدود به تحقیقات علمی و اطلاعات عمومی آنان میگردد و نقش کارشناسان ایرانی که خود نیز سالها در مناسبات فرقه ای اسیر بوده اند، بسیار بارز و کارساز می گردد.
در این رابطه به علاقمندان پیشنهاد میکنم که به سایت دکتر مسعود بنی صدر که خود نیز زمانی اسیر اندیشه های فرقه ای در مناسبات آقای رجوی بوده است، مراجعه نمایند. او در حال حاضر نظرات و تجارب خویش را بصورت آکادمیک و علمی مورد بررسی قرار داده و آن را بصورتی دلپذیر مدون و فرموله کرده است. مطالب و مقالاتی که میتوان بعنوان منبعی علمی به آن مراجعه نمود. در این مجموعه، ایشان توانسته است با تشریح علمی سلول مغزی و کارکردهای آن قدم به قدم پروسه تبدیل هویت فردی به هویت فرقه ای را در سیستم “مغزشوئی” ترسیم نماید. در این مجموعه در مورد شیوه های رباط سازی فرقه ای و بررسی تاریخی آنان نیز مطالب بسیار با ارزشی وجود دارد. ایشان با ذکر منابع خود، دست خواننده را برای تحقیق بیشتر بازگذاشته است.