خدمت برادر عزیزم جناب آقای مجید رجبی شهرستانی
با سلام
امیدوارم حالت خوب باشد. ما همه نگران تو هستیم. نمی دانم چرا بدون هماهنگی و مشورت، این کار را کردی، اگر قبل از این کار با ما مشورت می کردی ضمن عواقب این کار را به شما می گفتیم و شما را منصرف می کردیم. می دانم پشیمان هستی مطمئن هستم بعد از چند ماه از آنکه به تیم منافقین پیوستی فهمیدی که آنها دروغ می گفتند.
به هر حال نزدیک به 10 سال از بهترین موقعیت جوانی را می بایست از زندگیان لذت ببرید هدر نمودی و از زندگی عقب افتادی ولی الان بایستی به سر عقل بیایی بایستی بدانی که سر کردگان منافقین فقط منافع خودشان را می اندیشند از شما فقط پلی ساختند تا به مقصود خود برسند. حالا جنایات آنها را طی این چند سال به چشم دیدی یا شنیدی آنها به هیچ کس رحم نمی کنند. هیچ فکر کردی که چرا امسال شما را نمی گذارنند از حال خانواده تان با خبر شوید یا از محیط بیرون از اردوگاه خبری به شما برسد.
برادرم مجید عزیزم صحبت های زیادی با شما دارم ولی طولانی می شود امیدوارم یه خورده فکرت را به کار بیندازی و تصمیم قاطع بگیری. همان طوری که شنیدم الان که اردوگاه شما تغییر کرده و از زندان اولی و خطرناک یعنی (اشرف) بیرون آمدید راحت تر می توانید خود را به سربازان عراقی برسانید و از آنجا خلاصی یابید. می دانم شما را می ترسانند از اینکه اگر بیاید شما آزار و اذیت می کنند، ولی من به عنوان برادرت به شما اعلام می کنم از این خبرها نیست خیلی ها از اشرف فرار کردند الان اینجا در فکر زندگی خود هستند ازدواج کردند من با خیلی از آنها دیدار داشتم شما را می شناختند.
از شما خواهش می کنم تصمیم قاطع بگیر و طلسم بشکن. بیا خود را رها کن از آن نامردان. بیا در فکر زندگی باش ما همه منتظرهستیم تا با تو دیدار کنیم دلم واقعا ً برایت تنگ شده هیچ می دانی چند سال در زندان رجوی هستی. تو رو به خدا خودت را خلاص کن.
در ضمن از نظر کار هیچ ناراحت نباش می توانی بری سر کار اولی خود و هم می توانی از طریق بانک تسهیلات بگیری و برای خود استخر ماهی یا مرغداری بزنی از این نظر اصلا ً نگران نباش ما هستیم کمکت می کنیم.
خب مجید جان دیگه تو رو به خداوند بزرگ می سپارم امیدوارم بدون هیچ ترسی تصمیم قاطع بگیریی و بیایی در وطنت راحت زندگی کن.