از کوزه همان برون تراود که در اوست
این سناتور سوپر راست آمریکائی همان کسی است که در جوانی بعنوان یک خلبان به شغل شریف؟؟!! بمباران مردم ویتنامی که قدرت زورگویی علیه کسی را نداشته و رابطه ای هم با ترور و تروریزم نداشته و تنها برای رهائی میهن شان میجنگیدند، مشغول بود.
هواپیمای جان مک کین در اثنای یکی از همین بمباران های بشر دوستانه؟؟!! بدست پارتیزانهای قهرمان ویتنام سرنگون شد واو جان خود رابا اسارت بدست رزمندگان ویتنامی حفظ کرد وسرانجام پس از پیمان صلحی که مقتدرانه از طرف خلق قهرمان ویتنام به رهبران فرانسه و سپس آمریکا تحمیل گردید، به آمریکا بازگردانده شد.
آنهایی که نیم قرن و حتی کمتر عمری دارند و علایقی درامور مطالعه و احیانا سیاست داشتند، بخوبی بیاد دارند که سازمان مجاهدین خلق ایران درآن ایام با صدور اطلاعیه هایی از " ملت قهرمان ویتنام" ستایش میکرد و دشمنان آنها- ازجمله همین مک کین را که اینک به خودی تبدیل شده- مورد شدیدترین انتقادها و اهانت ها قرار میداد.
و نیز بیاد داریم که این جناب مک کین، حریف انتخاباتی دوران اول ریاست جمهوری باراک اوباما بود وهم او بود که درجواب سئوال یکی از خبرنگاران درمورد نحوه ی برخوردش باایران گفت " بامب، بامب = یعنی اینکه زبان من دربرخورد با ایران بمباران کردن آنجاست).
مک کین درآن موقع درجواب سئوال دیگری که چرا علیرغم تحریم ایران، اجازه ی صدور سیگار به این کشور داده میشود، با کمال وقاحت گفت: " سیگار وسیله ی خوبی برای کشتن ایرانیان است"
دقت کنید برای کشتن ایرانیان ونه حکومت ایران، واین چیزی جز دشمنی او با مردم ایران را نشان نمیدهد.
حال چه اتفاقی افتاده است که این سرهنگ سابق وسناتور فعلی به قبله گاه رسانه های مجاهدین خلق تبدیل شده و آنها از یک اظهار نظر ضد بشری این سناتور خونخوار با معنی و مفهوم تداوم تحریم اقتصادی مردم ایران، به وجد میآید و لابد قول های خوبی هم به معده ی شریفی که چاه ویل گونه سیر نمیشود، میدهد؟
آیا مک کین درجریان حوادث زندگی، پایگاه طبقاتی خود را عوض کرده وانسانی تر فکر میکند؟؟
وابستگی او به افراطی ترین جناح هیئت حاکمه ی آمریکا اظهر من الشمس است وبنابراین فرضیه ی اخیر دارای هیچ استلزام منطقی نیست. اوهمان کارها را میکند ودارای همان اعتقادات ضدبشری وضد ایرانی است که قبلا داشت!
با این توصیف،عکس قضیه درست تر است وآن اینکه، این رهبران مجاهدین خلق هستند که در یک چرخش تدریجی 180 درجه ای، به مقام و موقعیتی رسیده اند که میتوانند با مک کین همراهی وهمفکری داشته باشند وچون این تغییر مسیر بارای کنگره سازمان- که هرگز برگزار نمیشود- اتفاق نیافتاده است – بنابراین حاصل خیانت رهبران آن به آرمان های بنیانگزاران وافراد صادق خود است وطبعا تصمیمی است غیرقانونی ومنحصر به رجوی واعوان وانصارش که تعداد آنها به انگشتان دست هم نمیرسد.
بدین ترتیب میتوان نتیجه گرفت که این تغییر استراتژیک، سازمان مورد بحث را عملا ازصحنه ی روزگار زدوده وافراد آن را به یک گروه فرقوی و " سکتاریست" تبدیل کرده و بنابراین و لطفا ازما خرده نگیرید که درنوشته ها وگفته هایمان چرا از لفظ " باند یا فرقه رجوی" بجای سازمان استفاده میکنیم. راه دیگری غیر ازاین داریم که نمیرویم؟؟
صابر