چگونه می توان به کفتارهای جنگ طلب گفت؛
ما مردم ایران «آزادی» و «دموکراسی» اهدایی شما را نمی خواهیم؟!
در سالنی بزرگ و در زیر پرچم جنگ طلبان آمریکا، مریم رجوی روز ۱۹ بهمن ۱۳۹۲ با اجرای یک جلسه نمایشی در پاریس، مدعی «تشکیل کنوانسیون سراسری ایرانیان برای دموکراسی» شد.جلسه ای که تماما با هزینه مجاهدین بوده و ترابری آن را صدها اتوبوس،قطار و هواپیما انجام دادند تا چند هزار عضو و هوادار مجاهدین از سراسر دنیا به پاریس بیایند. تا در زیر سقفی که سخنرانانش را جانیان بین المللی و جنگ طلبان تشکیل می دادند جمع شوند و برای ضد ایرانی ترین جمع، کف زنان پایکوبی نمایند.
جز صدها اجیرشده اروپایی،عرب سلفی و آمریکایی، «جان بولتون» از شناخته شده ترین افراد و سخنرانان جلسه بود.کسی که توانسته بود با چند دقیقه حرف تکراری اما خوشایند برای مجاهدین، خنده مستانه را بر روی لب های مریم رجوی بنشاند و او را در قبال هزینه های انبوه جلسه شادمان گرداند.
«جان بولتون» گفته بود؛”…بجای مذاکره با این رژیم چه کار باید بکنیم؟ چه کار باید بکنیم تا آن را سرنگون کنیم؟ به نظر من چندین موضوع ممکن وجود دارد.اولین مسئله بطور خاص برای آمریکا این است که از سر راه اپوزیسیون مشروع ایرانی کنار برود.این باید مسئولیت واشنگتن باشد.“، “…این مسئله از کسی پنهان نیست.این لحظه تغییر رژیم است و سیاستی که ما هر چه زودتر باید آن را دنبال کنیم.“
وقتی افرادی مانند «جان بولتون» در کنار فاشیست ترین و جنایتکارترین گروه ایرانی برای دولت آمریکا استراتژی تعیین می کنند، تا مشتی آدمکش و جانی را برای حاکم شدن بر سرنوشت مردم ایران سوار نمایند، چه تصوری می توان داشت؟
وقتی متانت نشان می دهیم، این شائبه بوجود می آید که گویا مردم ایران آنقدر تشنه حضور “کبوتران آزادی” از جنس «بولتون» و «مریم و مسعود رجوی» هستند که برای رسیدن سربازان اشغالگر لحظه شماری می کنند.اما او خود نمی خواهد به این باور برسد که میان تفاله دست چندم ایرانیان و پس افتاده از ممات صدام حسین چنین غره شده است.صلح و آزادی که قرار است با تجاوز و نیروی اشغالگر به مردم هدیه شود را حداقل در ده سال گذشته و در کشورهایی مانند افغانستان،عراق،لیبی و سوریه می توان دید و بدون تن دادن به چنان ذلتی می توان تجربه نمود!غیر از این است؟
نمونه های بسیار وحشتناکی از ارمغانی که «بولتون ها و رجوی ها» به مردم ایران بشارت می دهند در همسایگی ایران اتفاق افتاده است. در باره یکی از همان رویدادهای دلخراش، در خبرها آمده است؛” «استیون گرین»، سرباز سابق ارتش آمریکا که در جریان تجاوز گروهی به یک دختربچه ۱۴ ساله عراقی و قتل او و خانوادهاش نقش اصلی را داشت، در زندان ایالتی آریزونا خودکشی کرده است.
«استیون گرین» و همدستانش در سال ۲۰۰۶، در منطقه محمودیه عراق با ورود به خانه یک شهروند عادی، ابتدا پدر، مادر و دختر بچه ۶ ساله را کشته و سپس به «عبیر قاسم حمزه الجنابی» دختر ۱۴ ساله همان خانواده، تجاوز کردند. آنها پس از تجاوز گروهی به «عبیر قاسم حمزه الجنابی»، او را کشته و جسد اش را سوزاندند.”
شاید این اتفاقات در هر جنگ اجتناب ناپذیر،عادی یا عوارض ناشی از التهابات آن تلقی گردد. اما برای جوامع بشری و آنهایی که می خواهند در صلح زندگی کنند، تصور چنین جنایاتی وحشتناک و غیر قابل هضم می باشد.
بر اساس آمار شمارش شده از طرف موسسه بین المللی «واتسون» و دانشگاه «براون» از سال ۲۰۰۱ تا کنون در جنگ های اشغالگرانه آمریکا بیش از ۳۳۰٫۰۰۰ غیر نظامی در کشورهای همسایه ایران مانند، افغانستان،عراق و پاکستان کشته شده اند.از این میان نزدیک به ۱۵۰٫۰۰۰ غیر نظامی فقط در عراق به قتل رسیده است.کشوری که بطور متوسط هر روز چند انفجار و ده ها کشته محصول آن می باشد.آمار نظامیان و شبه نظامیان درگیر در این جنگ ها در محاسبه فوق وارد نشده است.
جنگ ادامه دارد و اشکال دیگری از آن به کشورهایی چون لیبی، سوریه،مصر و لبنان نیز سرایت نموده است.ظاهرا همه برای «آزادی» می جنگند.برای «آزادی» می کشند و برای «آزادی» کشته می شوند.اما بانیان اصلی این جنگ ها که قرار بود آزادی را در کوله پشتی سربازانشان به مردم نگون بخت منطقه هدیه نمایند، با غارت نمودن کشورها، خود در آنسوی آب ها و در فاصله چند هزار کیلومتری به زندگی خوش و خرم خود و خانواده مشغول بوده و به ریش «آزاد شدگان» می خندند.
چگونه می توان به کفتارهای جنگ طلب گفت؛ ما مردم ایران «آزادی» و «دموکراسی» اهدایی شما را نمی خواهیم؟!