اینکه از قبل این زندان ها و شکنجه ها در سازمان رواج داشته هیچ اطلاعاتی بدست نیاوردم اما آنچه همه بچشم دیدیم و شاهد آن بودیم بعد از فیل انقلاب ایدولوژیک درونی سازمان یعنی همان ازدواج مریم عضدانلو و مسعود رجوی و رسمیت آن از زمانی شروع شد که مریم عضدانلو بعنوان مسئول اول معرفی شد.
در طی پروسه ازدواج مریم عضدانلو و انتقال کل دم دستگاه رجوی به عراق جریاناتی اتفاق افتاد که راه را برای شکنجه و زندان در سازمان هموار کرد انحلال هیئت اجرائی سازمان که متشکل بود از آقایان قدیمی سازمان و تعدادی از خانم ها که در تک روی های رجوی به موقع خود مانع اعمال دیکتاتوری رجوی می شد افرادی همچون مهدی افتخاری، علی زرکش، پرویز یعقوبی و…. و وجود این هیئت اجرائی و اعضای تشکیل دهنده آن موانع سر راه رجوی برای قدرت مطلق می شد که در همان اوایل در فرانسه رجوی دست به یک سری تسویه حسابها زد و چاره را در انحلال کامل هیئت اجرایی و شورای مرکزی سازمان دید که این کار را کرد.
بعد از آن در سال های بین ۱۳۶۸ یعنی سر فصل معرفی و تحمیل مریم قجر عضدانلو بعنوان مسول اول سازمان و جانشین خود به اعضا و کادر های سازمان بود که بدنبال خود موجی از مخالفت ها بهمراه داشت و موجی شدید از جدا شدن اعضای قدیمی بدلایل مختلف که مهم ترین آن تحمیل مریم قجر بود چون بطور عمومی در کل بدنه و در تمام سطوح با این معرفی و تحمیل مخالف بودن دلیل هم این بود که این شایستگی را در مریم عضدانلو نمی دیدن و لایق این سمت نبود چون او را می شناختن که نه از نظر سواد سیاسی کوره سوادی داشت نه در دوران عضویتش شایستگی از خود نشان داده بود نه حتی در صحنه های مستقیم جنگ حضوری داشته که از خود شایستگی نشان دهد در کلیات شایستگی در این جایگاه در او نمی دیدن و تنها شناخت از او ازدواج با رجوی بود و خرافه پرستی های او بشدت کیش شخصیتی به مراتب بیشتر از مسعود رجوی این انتخاب با مخالفت های جدی روبرو شد آن هم در سطوح بالا که رجوی که برای همین منظور مانع اصلی یعنی هیئت اجرائی را از سر راه برداشته بود و یک سری تسویه حسابها را هم قبل از عراق انجام داده بود و یک سری را هم در عراق سربه نیست کرده بود از جمله علی زرکش که در فروغ جاویدان دستور قتل او را صادر کرد و تعدادی دیگر از جمله مهدی افتخاری را هم خلع رده و منزوی کرده بود و حال نوبت به سطوح پائین تر بود که تعداد زیادی را زندانی کرد و تا حدودی برای مدتی توانست آرامش نسبی بر قرار کند ولی با قدرت گرفتن مریم قجر دیگر جای هیچ گونه مخالفتی نبود و دیکتاتوری مطلقی را برقرار کرد و اسم مریم رجوی در تمام سطوح برای هر کسی وحشت آور بود و ترس بر اندام خیلی می انداخت چون سر کار هر کسی به مریم قجر می افتاد سرنوشتی شوم در انتظارش بود بطوری زندان و شکنجه در سازمان رونق پیدا کرد که خود مسعود رجوی مجبور شد در یک نشست علنی به داشتن زندان اعتراف کند و گفت بله زندان داریم خوبش هم داریم و بعد از انتخاب مریم رجوی بعنوان رئیس جمهور برگزیده رجوی و فرستادن او به اروپا و برگشت دست از پا درازتر او از اروپا به عراق با این تفاوت که با چند صد نفر رفت اما با حداقل ترین نفرات برگشت و اثبات بی لیاقتی او و حقانیت مخالفت های که در سازمان شد و بقول رجوی انجماد انقلاب ایدولوژی بدستور رجوی برای سرکوب و ایجاد رعب وحشت بیش از هزار نفر دستگیر و زندانی و شکنجه شدن و تعدای هم کشته شدن و از قبل زهر چشم را گرفت و راه را برای هر گونه سرکشی و مخالفت را بست زندان شکنجه ای که در سال ۱۳۷۳ براه انداخت در هیچ جای تاریخ نمونه و فاکتورهای گفته نشده از نوع شکنجه ها که در سال ۷۳ در زندان های رجوی اعمال شد.
همچنان که هر روز ابعاد تازه ای از این زندان و شکنجه ها توسط اعضای جدا شده افشا میشود که بتازگی دوست عزیزم جمال سکوت را شکست و آنچه را ما ندیده بودیم با وجودی که من خودم در آن زمان در زندان بودم را افشا کردن و بعضا بدلیل شرم آور بودن نمونه های از شکنجه هنوز توان بازگو کردن آنها را نداریم و آنهای هم که سکوت کردن بلاخره وجدانشان روزی یقه آنها را خواهد گرفت و افشا خواهند کرد.
نادر نادری