در یک مرکز خیریه برای بی خانمانها و پناهندگان در پاریس که زندگی می کنم این روزها شاهد مراجعات با واسطه و پیغام و پسغامهای سردمداران فرقۀ رجوی ساکن قلعۀ اورسور اواز به عربها و افغانیهای این مرکز جهت جمع کردن و بسیج آنها برای شوی ژوئنی مریم رجوی طبق معمول سنواتی از ۱۷ تا ۲۰ ژوئن (جشن و بزرگداشت مضحک و احمقانۀ همه ساله به مناسبت سالگرد دستگیری مریم رجوی و نوچه هایش توسط پلیس فرانسه به جرم کارهای تروریستی و پولشویی!! و وصل کردن خنده دارتر آن به سالگرد قیام ۳۰ خرداد به عنوان بزرگداشت آغاز مقاومت مسلحانۀ نه تنها بی حاصل بلکه قاتل جنبش اصولی و مقاومت درست مردمی برای آزادی) هستم که با وعد و وعیدهای پول و چانه زدن بر سر تعدادی که می توانند هر یک برای این مراسم فرقه ای بیاورند و میزان یورویی که برای هر نفر می پردازند!! برای جمع کردن سیاهی لشکر خارجی جهت عکس و فیلم و جمعیت سازی دروغین به عنوا هوادران ایرانی!! تلاش می کنند.
یک جوان تونسی دوست من در این مرکز بعد از اینکه تلفنش با یک هموطن خود که در آن مرتب صحبت از مجاهدین و مریم رجوی و تجمع و مقدار پول و تعداد نفرات می رفت به پایان رسید پیشم آمد و گفت: واقعا این سازمان مجاهدین دوستان سابق شما (سران فرقۀ رجوی) این قدر نزد ایرانیان خراب شده اند که ما عربهای آفریقا را آن هم با پول و نه اعتقاد برای گردهمایی شان دعوت می کنند؟! و می گفت: دوستم می گوید مسئولان سازمان مجاهدین در پاریس به من گفته اند هر تعداد از دوستان و هموطنانت را برای مراسم ما بیاوری هم برای تو بابت هر یک از آنها و هم برای تک تک آنها پول می دهیم و گفتند به دفتر ما بیا تا در این مورد صحبت بکنیم و من هم می روم ببینم اگر پول کمتر از گردهمایی های سابقشان که نفری ۵۰ یورو بود بدهند من برای تجعشان کسی را نمی برم!!.
باند مریم رجوی سال گذشته نیز علاوه بر تجمع ویلپن برای تجمع ماه رمضان خودشان نیز از همین خوابگاه ما برخی عربها و افغانیها را با وعدۀ پول به آن مراسمشان برده و به عنوان سیاهی لشکر عکس و فیلم از آنها استفاده کردند در حالیکه این سیاهی لشکر خارجی همه شان و هر کدام به عللی مذهبی و قومیتی و اعمال و کردارها و اعتقادات عجیب وغریب این فرقه به شدت از این فرقه و سرانش متنفر و بیزارند و مخصوصا عربها وقتی از مراسم فرقه برمی گردند همیشه آنچه را که در تجمعهای فرقۀ رجوی دیده اند و شنیده اند از جمله حرفهای خنده دار و بی سر و ته ومسخرۀ مریم رجوی و ترجمۀ خنده دارتر و مسخره تر آن به عربی! مدتها آن را بین خودشان مایۀ بگو بخند و تمسخر قرار می دهند.
چند روز پیش نیز دوست افغانیم در سالن غذاخوری خوابگاه وقتی مرا دید گفت که به همین صورت از طرف سردمداران فرقۀ رجوی به گردهمایی ژوئن با وعدۀ پول دعوت شده و از او هم خواسته اند که تعداد صد نفر افغانی بیاورد که هم بابت تک تک آنها به او و هم به هر یک از آنها پول می دهند ولی گفته که من از شما و گروهتان متنفر هستم و شرفم را در مقابل پول نمی فروشم و به تجمعتان نمی آیم و کسی را هم نمی آورم (البته با آنکه می دانم او به شدت ضد فرقۀ رجوی است نمی دانم در این حرفش تا کجا صادق است زیرا معمولا این نوع افراد نیازمند فقط به علت دریافت پول با همۀ تنفرشان از دار و دستۀ رجوی به تجمعهای آنها رفته و برای این فرقه سیاهی لشکر عکس و فیلم درست می کنند که نمونه هایش در سالهای گذشته با گردآوری سیاهان فقیر و بی خانمان در آمریکا و آوردن دختران تاجیکی و لهستانی و از کشورهای شمال اروپا به پاریس با وعدۀ گردش و سیر و سیاحت و غذای مجانی افشا گردید).
این افغانی با خشم و ناراحتی زیاد از کشته شدن یک جوان هموطنش سال گذشته با زیر گرفتن او توسط اتوبوسهای فرقۀ رجوی که سیاهی لشکر خارجی را از کشورهای مختلف به پاریس آورده بود بعد از پیاده کردن آنها در محل تجمع، سخن می گفت و شرح می داد که چگونه این جنایت در فرانسه در نتیجۀ لابی سازی و هزینه های گزاف دار و دستۀ رجوی مسکوت ماند و مورد هیچگونه پیگیری قضایی قرار نگرفت.
این نمونه ها که همانند نمونه های سالها و ماههای گذشتۀ بسیجهای تقلبی و سیاهی لشکر سازیهای خارجی دلاری و یورویی نشانگر نهایت ورشکستگی و بی پایگاهی و انزوای دار و دستۀ رجوی در میان ایرانیان می باشد مرا به یاد چانه زدنهای نوچه های رجوی در اشرف با مزدوران عراقیشان بر سر مبلغ دینار عراقی در مقابل هر یک امضا که پای صفحات امضای بیانیه های موهوم و تقلبی خودنوشتۀ بگذارند انداخت آنجا که فرقه به نام ۵ میلیون و دویست هزار عراقی!! یا سه میلیون شیعۀ عراقی!! و… بیانیه صادر می کرد که اینجانب خودم آنها را از فارسی به عربی ترجمه می کردم و بعد هم به نام سازمانها و تشکلهای موهوم خودساخته شان که ظاهرا عراقی بودند ولی حتی اسم و سربرگ و آرم آنها را هم خود سران فرقه به فارسی درست می کردند و اینجانب آنها را به عربی ترجمه می کردم!! در مطبوعات عراق با پرداخت پولهای هنگفت آگهی می کردند در حالیکه مطلقا نه امضایی در کار بود و نه عراقی و نه تشکلی عراقی صادر کنندۀ بیانیه و همه را با بسیج افراد نیازمند عراقی و دادن ده هزار دینار به هر یک از آنها در قبال پر کردن صفحات امضا هر یک نفر تا ده هزار امضا انجام می دادند. به گواهی استاندار وقت دیالی دکتر عبد الله الجبوری که من خودم نامۀ اعتراضش را برای اطلاع مسئولان سازمان ترجمه کردم آنها افراد خانواده و فامیل و اقوامشان را در خانه شان جمع می کردند و به هر کدام خودکاری می دادند که ستونهای امضا را پر از امضا کنند، چنانکه من خودم زونکنهای امضا را دیدم هر صد یا دویست برگش پر از امضاهای یکسان با یک خودکار ویک خط بود و مطلقا آدرسی در کار نبود زیرا می دانستند که کسی نمی آید این زونکنها را ببیند.