در رابطه با حماقت رجوی در سال ۱۳۶۷ از جنبه های مختلف می توان به بررسی آن نشست اما آنچه در طی این بیش از دودهه نباید از نظر دور داشت ترس و وحشت رجوی از اعتراف به شکست در دروغ جاویدانش است. در هر منطقی جنگ همواره یک طرف بازنده دارد و یک طرف پیروز هر جنگی در هر ابعادی هم که باشد قبل از شروع عملیات اهداف مشخصی را دنبال میکرده است.نرسیدن به هدف و مغلوب شدن در جنگ هر طرف که باشد خیلی واضح و روشن بیانگر شکست آن طرف خواهد بود. و اما هدف از عملیاتی که رجوی فرمان آنرا در دو مرداد ۱۳۶۷ صادر کرد چه بود؟
هدف فتح تهران با عملیاتی برق آسا با عنصر غافلگیری و با پشتیبانی نظامی یک کشور خارجی یعنی عراق و اعلام حمایت و پشتیبانی و پیوستن جوانان به ارتش رجوی در عمق خاک ایران و اعلام جمهوری موهوم دموکراتیک اسلامی در ایران…. این هدف بود و اما تاکتیکهای رسیدن به این هدف چه بود؟
حرکت روی جاده آسفالت با حداکثر سرعت و تا رسیدن به مقصد نهایی یعنی تهران!!
البته برای شهر های طی مسیر هم فرماندهانی اختصاص داده بود.
آقای رجوی بعداً باتمسخر این القاب اهدایی به فرماندهانش را بیان میکرد مثلاً منصور فرماندارکرند افسانه شهردار اسلام آباد.سوسن استاندار کرمانشاه و …. که البته به این صورت توی سر این افراد و بقیه هم می زد که بی عرضگی شما بوده است که به هدف نرسیدیم. رجوی عملیات نظامی را با مسابقه اتومبیلرانی اشتباه گرفته بود و فکر میکرد با سرعت پیش رفتن به سمت عمق ایران او ونفراتش را به هدف می رسند. در صورتی که با یک محاسبه خیلی ساده در حد یک فرمانده دسته می توان فهمید که این بیشتر یک خیره سری وخودکشی نظامی بوده است تا یک عملیات نظامی آن هم عملیاتی با هدف سرنگون کردن یک حاکمیت دارای میلیونها نیروی نظامی با قوای سه گانه و باانواع ساز و کارهای جنگی و یک توان هوایی نابود کننده برای نیروی مهاجمی که دارای حداقل امکانات دفاع هوایی وکمترین توان و تجربه جنگ کلاسیک بود.
علاوه بر این رجوی انبوهی نیرو از میان افراد تحصیلکرده ایرانی در خارجه و بسیاری با نیمه تمام گذاشتن تحصیلاتشان چند روز قبل از عملیات از خارجه به عراق آورد افرادی که توانایی و تجربه بکارگیری سلاح های سبک را هم نداشته اند. رجوی در نشست توجیهی عملیات فروغ با شیادی و دجالیت تمام حرف از پیروزی می زد بطوریکه همه فکر می کردند به پیک نیک می روند انگار که بیشتر این عملیات شبیه یک سفر خانوادگی بعد از سالیان برای دیدن خانواده است البته رجوی خودش می دانست که این یک قمار است و خیلی هم روشن است که در این قمار بازنده است اما او خیلی بی رحمانه دست به این قمار زد و حاضر شد چندین هزار انسان بیگناه را قربانی شهوت خودش کند و ازسرلجاجت و کینه شخصی با حکام ایران جان انسانها را بازیچه خود قرار داد تا سوختن خودش را در عراق توجیه کند و بتواند به حیات خفیف و خائنانۀ خود در عراق ادامه دهد. در تمام این سالیان متمادی که از این عملیات یا بهتر بگوییم جهالت رجوی از سرناچاری می گذرد یکبار نشده است که این انسان ترسو یک انتقاد ساده از خودش بکند که من اشتباه کردم و این عملیات یک خودکشی و جنون محض بوده است. اما کو شهامت و جسارت انتقاد. رجوی ذره ای جسارت و شهامت در طول به اصطلاح پروسه سیاسی اش نداشته که حتی یک انتقاد ساده از خودش بکند بلکه او همواره خودش را از هر گناهی و اشتباهی و تقصیری مبرا و خودش را عقل کل می دانست و اشکال کار و همۀ تقصیرات را متوجه افراد سازمان و کم کاری و یا ندانم کاری و یا بی عرضگی آنها می کرد. بی دلیل هم نیست که مریم قجر همواره می گوید که مسعود کارش را کرده و این شما مسئولین و کادر های سازمان هستید که کارتان را نکرده اید و اگر هم در طی این بیش از سه دهه رژیم سرنگون نشده کار نکرده شما بوده است. گاهی هم با لبخند ی مصنوعی خودش را هم مقصر جلوه می دهد و می گوید اگر من حسابی یقه شما را می گرفتم و حق مسعود را از گلویتان بیرون می کشیدم الآن این وضعیت را نداشتیم!! انتقادهای مسعود و مریم به خودشان هم همیشه این نوع بوده است که چرا از این کارها کمتر کردیم و بیشتر نکردیم!!
بنابر این خیلی روشن است که سرکرده این باند تبهکار خودش می داند اگر در یک نقطه انتقادی را بپذیرد باید تا آخر برود و بر گردد به عقب تر و از تمام آن دعاوی اش کوتاه بیاید که البته رجوی هیچ وقت چنین نا پرهیزی نخواهد کرد و هیچ وقت از خودش انتقاد واقعی نمی کند و باید هم چنان خودش را در ابر ها نگهدارد و رهبر عقیدتی و مراد دلها و نایب امام زمان و مرتبط با عنا صر غیبی بداند.
در تشکیلاتی که یک فرد بالاتر از پیامبران تقدیس می شود مگر متصور است که رهبری آن با افکار به غایت سکتاریستی لب به سخن بگشاید و از خودش انتقاد کند؟!
البته رجوی چه به این شکست اعتراف بکند یا نکند نام او در سیاه ترین برگ تاریخ این وطن بعنوان عنصری جنایتکار ثبت شده است و مسئول و مسبب تمام خون های به ناحق ریخته شده در این عملیات و در سایر اقدامات آنارشیستی شخص این جنایتکار است…
غفور فتاحیان