از سال 82 تاکنون شاید بیش از هزار تن از این فرقه جدا شدند واکنون نیز زنجیره ی جدایی اعضای شورای باصطلاح مقاومت گریبان رهبر عقیدتی این فرقه را می فشارد.
این جدا شدن ها دلایل مختلفی می تواند داشته باشد. ضرب المثلی است معروف که می گوید: کافر همه را به کیش خویش پندارد.
مسعود رجوی علت همه ی این جدا شدن ها را بگونه ی مسخره ای به دور ماندن از غرایز جنسی نسبت می دهد که اگر فروید هم بود خنده اش می گرفت.
نظر مشترک قریب به اتفاق جدا شدگان عزیزدر این مورد, نادیده گرفته شدن اخلاق در مناسبات از طرف رهبر عقیدتی سازمان بوده است.
نادیده گرفتن اخلاق سیاسی مهمترین عامل این ریزش ها می باشد.
مسعود رجوی هم اخلاق فردی را از دید پیروانش در مقام یک رهبر سیاسی زیر پا گذاشت و هم اخلاق حرفه ای را.
اخلاق حرفه ای برای رهبر سازمانی که خود را مقید به دین مبین اسلام می دانست , می بایست رکن جدایی ناپذیر سیاست خارجی می بود , در حالیکه اولین کسی بود که سیاست مداهنه و مماشات که هیچ , بلکه مزدوری برای صهیونیسم و امپریالیسم را نهادینه کرد.!
انگار نه انگار که دشمن اصلی آنهایند.!
لابد اعضای شورا که از هر دیدگاه لیبرالی یا سوسیالیستی یا… که باشند , حد اقل از یکی از این اخلاقیات فاسد مسعود رجوی به ستوه آمدند که کناره گیری نمودند زیرا حتی سیاست مداران اروپایی و امریکایی نیز از دید ملتهایشان , اگر فساد اخلاقیشان فاش شود مطرود خواهند شد چه رسد به مسعود رجوی که……
حال با توجه به اینکه کیش شخصیت , رهبری این سازمان را به فرقه گرایی سوق داده, بنابر این عملا این جمعیت را دیگر سازمان نمی توان نام نهاد زیرا سالها است که نفرات آن از کمترین دمکراسی بهره مند نمی باشند.
از اینرو طبیعی است , شورایی که رهبری آن نه تنها پاسخگو نیست بلکه حتی حاضر به قبول هیچ انتقادی از خود نیز نباشد ,ماندگار نخواهد بود وریزش تا محو کامل این فرقه ادامه خواهد داشت.
علی اصغر وکیل زند