در این مقاله قصد داریم به نکاتی اشاره کنیم تا متوجه شویم که همه افراد فرقه در غار ناآگاهی بسر برده و توسط فرقه شستشوی ذهنی شده و مجبور به تکرار یک حرف در مقالات و سخنرانی های خود می باشند. در این زمینه هم نفرات خارج از کشور یعنی کسانی که در اروپا حضور دارند مستثنی نیستند چون آنان هم مانند افراد اسیر در عراق همان حرفهای تکراری را به خورد دیگران می دهند.
به گوشه ای از حرفهای پوچ و بی محتوا نفرات فرقه که همه یک تم مشترک دارند اشاره می کنیم:
ابتدا در مورد اشرف و کانون استراتژیکی نبرد: مجاهدین به یمن داشتن رهبری ذیصلاح , خط و استراتژی اصولی توانستند میزی را که رژیم ایران چیده بود به هم زده و اشرف را به کانون الهام بخش ایستادگی و مقاومت تبدیل کنند:
البته در این قسمت نگارنده یادش رفته که دیگر خبری از اشرف نیست و این کانون استراتژیکی بر باد رفته و اکنون باید منتظر اخراج از عراق باشند این گفتارنشان می دهد که ذهن های افراد چگونه گچ گرفته و قدرت تحلیل هم ندارند و باور ندارند که دیگر خبری از اشرف نیست.
در مورد فعالیت های هسته ای ایران: مجاهدین و یاران اشرف نشان که توانستند با ایستادگی بر سر اصول توطئه کثیف ارتجاعی ـ استعماری را در هم شکسته و با افشای فعالیتهای مخفیانه اتمی رژیم, جهانی را هشیار کرده و از دستیابی رژیم بنیادگرای آخوندی به بمب اتم لااقل تا به امروز جلوگیری کرده و ولی فقیه ارتجاع را مجبور کرده اند که جام زهر اتمی را سر بکشد.
رجوی ها که دیگر قدرت تحلیل مسائل روز را ندارد در دشمنی با مردم ایران سعی نمود این مسئله را به سرنگونی ربط دهد تا شاید بتواند افراد خودش را سر کار بگذارد وی در مورد صلح بین ایران و عراق هم همین اراجیف را تکرار می کرد بعد از شکست این خط اصلا به روی نا مبارک خود نیاورده و با دریدگی تمام سعی نمود پیشرفت های مذاکرات هسته ای ایران را نادیده گرفته و همسو با صهیونیست ها عنوان می کند که این مذاکرات به شکست خواهد انجامید. امیدوارم که رجوی در این مورد بتواند بعد از شکست این خط اقرار کند که وی خط صهیونیست ها را ادامه می داده و مردم ایران به پیروزی رسیدند که البته در فرهنگ و کله پوک او این مسئله بیرون نخواهد زد.
در مورد سرنگونی حکومت ایران: شکستن طلسم ولی فقیه ارتجاع، که عرصه را برای آخوندها تنگ کرد و هنوز از آثار کشندة آن می نالند.
رجوی فریبکار از سال 60 نعره سرنگونی سر داد و خیال می کرد که هر روز به این مسئله نزدیک می شود سعی نمود هر روز و هر سال نامی را برای سرنگونی انتخاب کند تا بتواند نیروهای خود را سر کار گذاشته و آنان را به این آرزوی دست نیافتنی امیدوار کند وی که در رندی و دروغ گویی دست تمام جنایت کاران را از پشت بسته اکنون سعی می کند باز هم بر طبل توخالی سرنگونی بدمد تا بتواند خط شکست خورده اش را به جلو ببرد. اگر قرار بود با ذهن بیمار و تحلیل های آبکی رجوی ها حکومت ایران سرنگون می شد تا حالا صد بار حکومت ایران سرنگون شده بود.
نفی همکاری با گروه های تروریستی: مواضع مجاهدین علیه افراطی گری و بنیادگرایی در سه دهه گذشته بسیار روشن است و هیچگاه با گروه هایی مانند القاعده و داعش رابطه نداشته و جنایت های این جریانات بنیادگرا را بارها محکوم کرده اند.
رجوی که وقاهت را به حد کمال رسانده یادش رفته تروریست های شرق کشور ایران را مبارز می نامد و همکاری طولانی با این تروریست ها در منطقه سیستان و بلوچستان داشته و اکنون با کشته شدن آنان وی نام شهید!! بر روی آنان می گذارد و یا وقتی نیروهای داعش به عراق حمله کرده و مردم را به گلوله می بستند و می کشتند به عنوان عشایر انقلابی از آنان حمایت کرد و یا تخریب اماکن متبرکه در سوریه توسط داعش و سکوت رجوی ها و دعوت کردن تروریست های سوریه به اسم ارتش آزاد!! به مجالس مریم در اور و… آیا اینها نشانه حمایت از تروریست ها نیست؟ این هم نوع دیگری از دریدگی رجوی هاست.
موضعگیری علیه افراد جدا شده: البته این از روز تاسیس سازمان بصورت یک کار در دستور تشکیلات سازمان قرار گرفت هر کسی که از تشکیلات جدا شود باید او را تخریب کرد تا مبادا وی دست به افشاگری بزند که البته در زمان شاه اتهام همکاری با ساواک و اکنون هم مهر همکاری با وزارت اطلاعات و…
بعد از آمدن مسعود به عراق و انتقاد از وی و یا بعد از سرنگونی صدام و جدا شدن تعداد زیادی از افراد از سازمان دیگر سران فرقه سعی نمودند همه را از دم تیغ بگذارنند و به همه اتهام همکاری با حکومت ایران و وزارت اطلاعات بزنند تا دیگر فرد سعی نکند دست به افشاگری علیه سازمان بزند ولی سئوالی که در این میان مطرح است وقتی این خط جواب نداشته چرا باز هم آنرا ادامه می دهند جواب این است که دیگر راهی غیر از این ندارد و با این حربه می خواهد نفرات خودش را در عراق نگهدارد.
سئوالی که حتی خانواده های متواریان از افراد جدا شده می پرسند این چه سازمانی است که فقط مزدور تولید می کند این اتهامات با توجه به شناختی که از افراد جدا شده داریم دروغی بیش نیست و رجوی قصد دارد که افراد را خراب کند که دقیقا این حرف درست بوده که توسط خانواده های اسیر گفته می شود. اگر این خط جواب می داشت این خانواده ها به این مسئله اشاره نمی کردند و عملا متوجه شدند که قصد رجوی فقط برای این است که جوابگو نباشد و کسی از وی انتقاد نکند.
ولی این مارک زدنها باعث شده که هر روز تعداد بیشتری از فرقه جدا شوند و حتی این مسئله دامن افراد خود شورا دست ساز رجوی ها را گرفته است و اخیرا هم سه نفر دیگر از این شورا جدا شدند.
در این مقاله فقط خواستیم به گوشه ای از این حرف های تکراری که تشکیلات فرقه به خورد افرادش می دهد اشاره کرده باشیم چرا که حرف های همه افراد یکی می باشد و اصلا چیز جدیدی برای گفتن ندارند و فقط در همین چند محور می توانند حرف بزنند این اراجیف توسط رجوی های فریبکار در اذهان آنان فرو کرده و همه افراد آنرا تکرار می کنند.
نوشتن این گونه مقالات با نام دیگران یکی از شیوه های کثیف فرقه می باشد که سعی می کند افراد را درگیر کرده و بعدا عنوان کنند که دیگر راه بازگشتی برای آنان وجود ندارد و باید در تشکیلات باقی بمانند.
در این سازمان کسی نمی تواند خارج از این چارچوب تشکیلات حرفی بزند اگر چه به علت قطع بودن از اطلاعات بیرون حرفی هم ندارند بزنند و مانند یک نوار به تکرار حرفهای کشکی و پوشال رجوی ها می پردازنند.
هادی شبانی