هرچند که به دلیل مقاومت و حضور چین و روسیه تلاش برای ایجاد هژمونی بر جهان امروز برای ایالات متحده امریکا عملی بی ثمر است اما این کشور به مساعی خود برای گستردن سیطره اش در جهان ادامه می دهد.
برای دستیابی به این جاه طلبی، امریکا برای بهره گیری از هیچ ابزاری از جمله سرمایه گزاری بر گروه های تروریستی تردیدی به خود راه نمی دهد. این تاکتیک از زمان حمله ی روسیه به افغانستان با حمایت امریکا از مجاهدین افغان و سپس افراط گرایان طالبان آغاز شد.
تونی کارتالوچی، تحلیل گر و روزنامه نگار مستقر در بانکوک تایلند می نویسد:" وقتی که صحبت از حمایت امریکا از سازمان های تروریستی مانند القاعده و دولت اسلامی به میان می اید موضوعی اغراق آمیز نیست بلکه حقیقتی مستند است."
به عقیده ی وی شرایط بحران زده ی خاورمیانه عمداً از سوی امریکا و بسیاری متحدان مشتاقش مهندسی شده است تا جبهه های منطقه ای در جنگی علیه ایران ایجاد شود. به عقیده ی وی حمایت غرب از تروریست ها " مستقیم، عمدی و بی چون و چرا " است.
کارتالوچی از مجاهدین خلق به عنوان گروهی تروریستی که حمایت آشکار غرب شامل حالش شده نام می برد که " شاید آشکارترین و عجیب ترین اعلام بیعت از تروریسم تا به امروز باشد." او به سخنرانی یکی از معروف ترین رشوه بگیرهای حامی مجاهدین ژنرال بازنشسته ی امریکا هیو شلتون اشاره می کند که " دیوانه وار " به دنبال حمایت مادی و سیاسی و استراتژیک امریکا از مجاهدین خلق است. ژنرال هیو شلتون شرکت کننده و سخنران ثابت مراسم های مجاهدین خلق است و همواره هزینه ی سفرهای پرزرق و برقش توسط مجاهدین پرداخت می شود تا به پاریس بیاید و برای چاپلوسی از مریم رجوی داد سخن بدهد. بازارگرمی او برای مجاهدین در مقاله ای در گلوبال ریسرچ نیز مشاهده می شود. در این مقاله وی سعی می کند که سیاست گزاران سیاست خارجی امریکا را تشویق کند تا زور و فشار بیشتری علیه ایران به کار گیرند. او غالباً با تمجید نقل قول هایی از مریم رجوی و ایده های جنگ طلبانه اش می آورد.
چنانچه کارتالوچی به درستی اشاره می کند، " مجاهدین خلق تا به امروز حملات تروریستی زیادی درایران انجام داده است، مخالفان سیاسی خود را به قتل رسانده و اهداف غیرنظامی را مورد هجوم قرار داده و همچنین برنامه ی امریکایی – اسراییلی هدف قرار دادن و کشتار دانشمندان هسته ای ایران را به اجرا در آورده است." استفاده ی مجاهدین خلق از خشونت علیه ملت ایران انکار ناپذیر است. بیشتر حملات تروریستی این گروه در رسانه های خود سازمان بازتاب یافته و مایه ی غرور و افتخار سازمان اعلام شده است.بنابراین این حرکات خشونت آمیز کاملاً مستند هستند.
با وجود همه ی این ها، غرب از پشتیبانی این تروریست ها دست نمی کشد. به عقیده ی تونی کارتالوچی ؛ " هیچ اصول راهبردی برای صلح، ثبات، دمکراسی، آزادی یا هیچ اصول مبتنی بر انسانیت وجود ندارند که سیاست خارجی امریکا را از ارتکاب به فجیع ترین رفتارها در جهت رسیدن به اهدافش، بازدارد."
وی می نویسد:" عدم تشخیص مواضع و پیگیری کورکورانه ی هژمونی، به قیمت از دست رفتن صلح و کامیابی جهانی نه تنها امریکا را بلکه همه ی دنیا را تا لب صخره ی دیوانگی می برد."
دقیقاً همین مسئله در مورد مجاهدین خلق هم صدق می کند. رجوی ها نیز معتقدند به اندیشه ی ماکیاولیستی که بر اساس ان هدف وسیله را توجیه می کند. آن ها تاکنون به هر نوع حربه ای چون خشونت، خیانت، دروغ و تاکتیک های فریب کارانه توسل جسته اند تا هژمونی خود بر فرقه شان – نه در ایران – را حفظ کنند. درست چنان که کارتالوچی هیچ آینده ای برای سیاست امپراطوری پروری امریکا نمیبیند، هیچ چشم اندازی هم برای تلاش های مذبوحانه ی مجاهدین برای دستیابی به قدرت در ایران دیده نمی شود.
نتیجه گیری کارتالوچی ا زاین بحث این است:" این که یک ژنرال امریکایی می تواند در جانب تروریست ها بایستد، حتی در حالی که امریکا در حال بمباران دو ملت تحت نام جنگ با تروریسم است، چیزی نیست مگر نگاهی اجمالی به سوی این دیوانگی. برای امریکا و کشورهای غربی و مواضعی که در مدارش قرار می گیرند، آینده ای وجود ندارد. در پی هژمونی دویدن فقط برای به دست آوردن خود هژمونی جایی برای پیشرفت واقعی باقی نمی گذارد."
در حال حاضر، برای هر دو مجاهدین خلق و غرب "هر چیز و هر کسی که در راه دستیابی به این هژمونی کارشکنی کند، دشمنی انگاشته می شود که باید به هر وسیله ی ممکن تخریب شود".
سران مجاهدین پیش تر عادت داشتند که با کمک خمپاره و تانک و کلاشینکوف قلب ها و ذهن ها را به سوی خود بخوانند و اکنون به دنبال جلب حمایت غرب با رشوه هایی که میپردازند، هستند. آن ها ارتش خود که شامل عده ای ذهن های شستشو شده و رباتهای تحت کنترل شان است، تشکیل دادند تا همواره برای دروغ گفتن و خیانت کردن و قتل و کشتار نیروی جان برکف داشته باشند. آن ها هر وسیله ای را برای رسیدن به اهداف موجه دانستند. خود را نخست به صدام حسین و سپس به غرب و اسرائیل فروختند. اما بدیهی است که هیچ عایدشان نشد مگر بدنامی. سازمان از پیش نیز برای ارتکاب به خشونت و نقض حقوق اعضایش به بدنامی مشهور بود. اما چه سودی از این همه بدنامی که برای خود خرید.
مزدا پارسی