وقتی خبر فوت یعقوب ترابی را در اور شنیدم بسیار ناراحت شدم و به رجوی لعنت فرستادم رجوی ها یکی دیگر از بچه هایی که با سازمان مشکل داشته را به سوی مرگ کشاند.
وی خیلی از مواقع می گفت که فلانی من در بد جایی گیر کردم که راه بازگشتی برایم وجود ندارد و در نهایت همه ما خواهیم مرد. من در کانادا برای خودم زندگی داشتم اکنون در اینجا دارم قصابی می کنم و این شده کار من و مجبورم در این جا تن به این کار بدهم.
وقتی بعد از سرنگونی صدام از طرف سفارت کانادا در بغداد به قرارگاه اشرف آمده بودند و از وی خواستندکه به کانادا برود او از ترس تشکیلات رجوی قبول نکرد و بعدا برایم تعریف کرد از ترس تشکیلات و اینکه بعد از رفتن اعضای سفارت از قرارگاه چه بلایی بر سرم خواهند آورد و با انجام نشست های آنچنانی که خودت خبر داری جواب رد دادم و از خیر رفتن به کانادا گذشتم.
اطلاعیه ای که سران فرقه در مورد مرگ یعقوب دادند سراسر تناقض و دروغ می باشد و سعی نمودند با تعریف کردن از یعقوب از علت مرگ آن فرار کنند. در این اطلاعیه بیان می کنند که:
سازمان مجاهدین خلق ایران برای خنثی کردن ضرب الاجل مالکی در همان سال، از پهلوان یعقوب که پاسپورت معتبر کانادایی داشت به اصرار خواست به کانادا برود، او در شمار مجاهدینی بود که ترک اشرف را به هیچ رو نمی پذیرفتند.
سرانجام، 8 ماه پس از حمله به اشرف در آبان سال 90 یعقوب پس از خواهش رهبری مقاومت، به خاطر در هم شکستن بهانه های مالکی و امنیت یارانش، رفتن از اشرف به کانادا را با ناخرسندی عمیق پذیرفت.
در پاسخ یاوه های رهبران فرقه باید گفت: اولا اینکه که یعقوب از خدایش بوده که هر چه زودتر از عراق خارج شود تا بتواند از دست این تشکیلات جهنمی رهایی یابد.
ثانیا مگر شما به کدام ضرب الاجل آقای مالکی اهمیت دادید که این یکی اولی آن باشد و تازه این ضرب الاجل چه تاثیری بر سرنوشت یعقوب داشت؟
ثالثا عنوان شده که با خواهش رجوی این انتقال انجام گرفته است. اوج وقاحت و دریدگی رجوی را ببینید اصلا رجوی ها در تشکیلات یعقوب را آدم حساب می کردند که از وی درخواست کنند که به کانادا برود مگر رفتن یعقوب به کانادا چه تاثیری بر امنیت ساکنان اشرف داشت؟
دروغ گفتن و ریا کاری تا کی. چه کسی را می خواهید گول بزنید؟ اگر کسی یعقوب را نمی شناخت شاید حرف مفت تان خریدار داشت ولی ما کسانی هستیم که با یعقوب زندگی کردیم و با تمام خلق و خوی وی آشنا بودیم.
یعقوب انسان ساده و وارسته ای بود که فریب دروغ های رجوی را خورده و به عراق کشانده شد و سران فرقه هم از سادگی وی نهایت سوء استفاده را از وی کردند و همیشه او را در کارهای پشتیبانی به کار می گرفتند.
تناقض دیگری که در اطلاعیه فرقه دیده می شود عنوان شده که وی برای دیدار یارانش به فرانسه آمده بود دروغی که فقط از دهان کثیف رهبران فرقه بیرون می زند.
مگر کسی در درون اشرف می توانست حتی چند دقیقه با دوستش خلوت کرده و حرف بزند و اگر این کار انجام می شد باید در نشست های تشکیلاتی به مسئولین جواب پس می داد و یا اگر دوستش در لشگر دیگری بود اصلا این گونه دیدارها امکان پذیر نبود چه برسد که وی در کانادا بوده و یکدفعه دلش می خواهد برای دیدار با دوستانش به اور برود.
راستی چه کسی را می خواهید گول بزنید بعد از مرگ فریده ونایی اکنون نوبت یعقوب رسید فردی که ورزشکار بوده و بدن سالمی داشته چطور در تشکیلات شما یک دفعه ایست قلبی می کند.
مریم قجر باید جواب بدهد که در نشست های تشکیلاتی چه بلایی سر وی آوردند که با وجود بدنی سالم و ورزشکار این گونه قلبش باز می ایستد مریم قجر و شوهر فراریش مسئول مرگ یعقوب ها می باشند.
باید به حال زار بقیه افراد فرقه گریست که وقتی یعقوب این گونه قلبش می ایستد باید منتظر ایستادن قلبهای بقیه افرادی که در فرقه حضور دارند باشیم.
همانطوری که تا به حال شاهد مرگ خیلی از دوستان قدیمی مان در فرقه بودیم رهبران فرقه نه تنها از مرگ آنان متاثر نمی شوند بلکه در راه اهداف شوم خود نیاز به چنین مرگ و میرهایی دارند آنها همیشه بعد از مرگ افراد از آنان تعریف و تمجید می کنند ولی واقعیت این است اعضا در فرقه همانند ابزاری هستند که مورد استفاده قرار می گیرند و حتی بعد از مرگ آنها نیز از آنان سوء استفاده می کنند.
ننگ و نفرت ابدی بر شمایان که برای قدرت طلبی خود اینگونه جان افراد را می گیرید.
دور نیست روزی که جواب این همه خونهایی که را به ناحق ریخته شده را پس بدهید.
هادی شبانی