در ابتدا معنی میلیشیا رو با هم مرور میکنیم. میلیشیا به چه کسی یا کسانی اطلاق می شود؟
شبهنظامی (میلیشیا یا میلیس) به نیروی نظامی ای گفته میشود که از شهروندان عادی تشکیل شدهباشند. هدف از تشکیل اینگونه نیروها دفاع یا اجرای قوانین اضطراری یا خدمات شبه نظامی در مواقع اضطراری است و به اینگونه نیروها مزد دائمی داده نمیشود و مدت خدمت رسمی ندارند. در زبانهای اروپایی به شبه نظامیان «میلیشیا» میگویند.
اصطلاح میلیشیا را در فارسی در معانی نادقیق دیگری نیز بهکار بردهاند: برای نمونه: به افرادی که به صورت پارهوقت و یا در زمان نیاز به آنها با یک سازمان نظامی همکاری میکنند. میلیشیا گفته میشود.
اصطلاح میلیشا در ایران از سال 1358 زبانزد خاص و عام شد. این گروه توسط فرقه رجوی در سال 1358 برای پنهان کرده اهداف خود تاسیس گشت که در این بحث چگونگی تاسیس و شکل گیری میلیشیا، اهداف آن و همچنین پایان کار این گروه را با هم بررسی می کنیم.
بعد از تاریخ 5 آذر 58 که امام دستور تشکیل بسیج 20 ملیونی را صادر کردند، دو گروه به شکل مهم و اساسی به این پیام امام لبیک گفتند.
گروه اول عبارت بود از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
گروه دوم عبارت بود از سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی و موسی خیابانی که خود را مخلص امام نشان میدادند.
سازمان مجاهدین خلق پس از بهمن 57 و در جریان انقلاب بسیاری از پادگانهای ارتش را غارت کرده بودند و شاخه نظامی این گروه که از سال 50 فعالیت میکرد، مجهز به سلاحهایی بود که عملا غیر قانونی بود.
در همین حال سپاه که متهم به دخالت در سیاست بودند که بعدها امام در دستوری اعضای سپاه را به انتخاب یکی از دو راه یعنی حضور در عرصه سیاست و یا حضور در عرصه نظامیگری امر کردند که در پس آن بسیاری از سپاه استعفا داده و به کارهای سیاسی روی آوردند و بسیاری نیز در سپاه ماندند.
آنچه که سازمان مجاهدین خلق به دنبال آن بود و آن را تبلیغ میکرد این بود که به عنوان اطاعت از فرامین امام خمینی(ره) گروهی نظامی را که خود نام آن را میلیشیا نهاده بودند، تشکیل داده است.
سازمان در پس این قضیه عملا سه کار میکرد؛ اولا گروههای جوان عاشق امام را که رابطههایی با سازمان داشتند و یا تفکرات نزدیک به این گروه داشتند را به سازمان جذب میکردند.
ثانیا سازمان که به جمهوری اسلامی "نه" گفته بود و در عین حال از مجلس خبرگان قانون اساسی انتقاد میکرد نیازمند تاکتیکی بود تا نشان دهد که به رای امام احترام میگذارد لذا میلیشیا را تشکیل داد.
ثالثا برای سلاحی که در طول قبل و بعد از انقلاب غارت کرده است محملی قانونی به دست بیاورد.
سازمان مجاهدین پس از فرمان بسیج سیاسی و نظامی امام خمینی در تاریخ 5 آذر 58، در نشریه مجاهد که روزنامه رسمی مجاهدین بود در تاریخ 6 آذر 58 و در نشریه فوق العاده شماره 2 از رهبر انقلاب تشکر کرده و پیامی را در این رابطه صادر کردند تحت این عنوان:
سلام بر خلق – سلام بر خمینی
سپاسگذاری مجاهدین خلق ایران بمنانسبت فرمان بسیج سیاسی – نظامی امام خمینی
بنام خدا و بنام خلق قهرمان ایران
این کلمات رهگشای امام خمینی است، کلمات اسلامی و انقلابی ضد استعماری که پیوسته بر تارک مبارزات این میهن و این خلق خواهد درخشید، کلماتی که از این پس بایستی زبانزد خاص و عام و آویزه گوش زن و مرد، خرد و کلان، کرد و فارس و عموم اقشار و طبقات خلق قهرمانمان باشد.
" مجاهدین خلق ایران " به شکرانه این موهبت عظیم خدایی و خلقی، یعنی همان رمزهای مکتبی و مردمی پیروزی و وحدت که " امام خمینی " به مردم و جوانانش هدیه کرده است خاضعانه ترین تهنیت ها را با وجد و شور بی پایان انقلابی به " امام " و " مردم " تقدیم می کند.
آری بار دیگر امام به ندای میلیونها جوان رزمنده و پرشور که تماما خود را در خطوط ضد امپریالیستی سربازان " امام خمینی " میدانند پاسخ گفت و همه درها را برای بسیج سیاسی – نظامی جبهه متحد خلق بازگشاد…
و اکنون این دیگر بر همه نیروهای انقلابی و بر همه رزمندگان دلیر ارتش و برادران پاسدار است تا در جهت برپایی کارآزمودگی ارتش انقلابی بیست میلیونی بطور اخص و سازمان دادن میلیشیای سی و هفت میلیونی تمام خلق، از هیچ چیز دریغ نورزند.
" سازمان مجاهدین خلق ایران " با پیکری خونبار که عزم جاودانه این خلق را برای رهائی گواهی می دهد، بار دیگر بشکرانه این موهبت، عهد دیرین یکتاپرستانه خود با خدا و خلق را یادآوری نموده و همچنان همه تفنگها را به سوی امپریالیستهای خون آشام نشانه می رود.
پیش به سوی بسیج ارتش جوان بیست میلیونی
مرگ بر امپریالیسم آمریکا
مجاهدین خلق ایران 5/9/58
مجاهدین در ادامه این بیانیه مطلبی را هم تحت عنوان آیین نامه حمل و نگهداری سلاح و اهداف میلیشیا به چاپ رساندند که گوشه ای از این اهداف رو با هم مرور می کنیم:
خطاب به خواهران و برادران مجاهد
اکنون که شما در اوج یک مرحله انقلابی سلاح در دست گرفته و بیش از پیش آماده فداکاری و جانبازی در راه خدا و خلق شده اید، با مسئولیت عظیمی مواجهید که بی توجهی نسبت به آن مبین فقدان روحیه منضبط انقلابی است. بنابراین شما را به رعایت اکید موارد زیر و تبلیغ گسترده تر آنها در میان انقلابیون و همه گروههای مردمی جلب می کنیم:
1- یک انقلابی و یک ضد انقلابی هر دو ممکن است حامل سلاح باشند اما هدفها و آرمانهای آنها اساسا متفاوت است. انقلابیون ما به گفته " علی علیه السلام " بایستی بینش ها و اعتقادات خود را بر سلاحهایشان حمل کنند. و این در حالی است که ضد انقلابیون جز به خاطر شهوات شخصی شان اسلحه بر نداشته اند. پس هرگز نباید هدفی را که به خاطر آن سلاح به دست گرفته ایم فراموش نموده و یا به آن کم بها داد. یادآوری مداوم این هدف، تعیین کننده نحوه برخورد انقلابی ما با مساله حمل و نگهداری سلاح خواهد بود و سلاح را جز در مسیر اهداف عالیه انقلاب به کار نخواهیم گرفت. بنابراین باید هوشیار بود که سلاح پیوسته در خدمت ایدئولوژی و انقلاب باشد. نه اینکه بر آن غالب شود و ایدئولوژی و خطوط سیاسی را تحت شعاع قرار دهد. زیرا در اینصورت انقلابیون ما به نظامیان مزدوری تبدیل خواهند گشت که نمی دانند چرا و به چه خاطر چه چیز را شلیک می کنند.
در اینجا به این نکته باید اشاره کرد اولین هدف فرقه رجوی از حمل سلاح و تشکیل میلیشیا، باصطلاح اهداف عالیه انقلاب بود و سلاح می بایست پیوسته در خدمت ایدئولوژی و انقلاب باشد. اما فرقه رجوی با یک چرخش 180 درجه ای از این سلاح جهت پیشبرد منافع خود و سازمان خود استفاده کرد و حتی از این سلاح برای ترور هزاران زن و مرد و کودک و نوجوان میهن خویش استفاده نمود و در ادامه به مزدورانی علیه کشور و در خدمت رژیم منفور حزب بعث (صدام حسین) در جنگ هشت ساله تحمیلی در آمد تا برای همیشه به عنوان خائنین و وطن فروشان به کشور لقب بگیرند.
2- هدف ما از جنگیدن و جهاد، نفس جنگ نیست. ما برای این میجنگیم تا نهایتاً در سراسر جهان صلح برپا کنیم. بنابراین ما بر حسب نقطه نظرهای عقیدتی خود مبشر صلح و صمیمیت و برادری و عطوفتیم. از این نظر هرگز نباید در برخوردهای ما جنبه هائی وجود داشته باشد که خاطره سلاح به دستان و هفت تیر کشان مزدور را برای مردم مان زنده کند.
باید به این نکته هم اشاره کنیم که تنها هدف فرقه رجوی از تشکیل میلیشیا که چند سال بعد به نام ارتش آزادیبخش ملی نام گرفت جنگیدن با مردم کشور و تسخیر میهن اسلامی بود عملیات هایی را که فرقه رجوی با پشتیبانی ارتش حزب بعث علیه کشور انجام دادند و زنان و مردان زیادی از هم میهنانمان را به خاک و خون کشیدند. برای نمونه به عملیات فروغ باصطلاح جاویدان که ما آن را با نام عملیات مرصا می شناسیم اشاره می کنم.
در تیر ماه ۶۷ صدام حسین طی یک نطق تلویزیونی اعلام کرد: "…بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهیدن خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همین طور پیوستن مردم ایران به صفوف آنها را خواهید دید." به این ترتیب شش روز پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت توسط ایران و در شرایطی که نیروهای عراقی با زیر پا گذاشتن توافقات این قطعنامه، مجدداً در همه جبهه ها حمله کردند تا راه نفوذ برای ارتش مجاهدین خلق باز شود. مسعود رجوی در شب آغاز عملیات گفت: «براساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید… کاری که ما میخواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت میتواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند… از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور میدهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد… علاوه بر آن، ضد هوایی و موشک سام ۷ هم که داریم… هوانیروز عراق تا سرپل ذهاب بههمراه ستونها خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشینها به صورت ستون حرکت میکنند.»
در بند چهارم این پیام می خوانیم:
4- وقتی یک انقلاب مسلح می شود، یعنی با خضوع و فروتنی هر چه تمام تر خود را در خدمت انقلاب و جهاد خلقی گذاشته است. بنابراین انقلابیون مسلح ما باید هرگونه غرور و خودنمائی ناشی از حمل سلاح را از خود زدوده و هرگز به چنین تمایلات شرک آمیز ضد انقلابی و ضد توحیدی تسلیم نشوند. یک رزمنده مسلح مکلف است که با احترام و مهربانی بسیار بیشتری با مردم خود برخورد کند. فراموش نکنید که تک تک سلاحهائی که شما در دست دارید با قیمت های گزاف و به قیمت رنج و خون این خلق قهرمان تهیه شده و اینک در دست شما امانتی است برای حفظ و توسعه آزادی و حرمت آنها.
بله فرقه رجوی با خضوع و فروتنی هر چه تمامتر با اسلحه هایی که در دست داشتند در بین مردم رعب و وحشت ایجاد کردند و با مهربانی هر چه تمامتر به ترور مردم کوچه و بازار پرداختند و حتی با احترام خیلی زیاد کودک 3 ساله را جلوی چشمان مادرش در ماهشهر به آتش کشیدند. بله سلاحهایی که با قیمت گزاف و رنج و خون مردم تهیه شد و امانتی بود برای حفظ توسعه و آزادی و حرمت آنان برای ریختن خون مردم بیگناه کشورمان مورد استفاده قرار گرفت.
میلشیای تشکیل شده هر چند عملا از سوی مردم پس زده شد اما پس از انتخاب بنیصدر خود را به عنوان گارد ریاست جمهوری قرار داد و نزدیکی بسیاری با بنیصدر ایجاد کرد؛ میلیشیا سپس در قضیه 14 اسفند 59 و درگیریهای خیابانی سال 59 و بعد در آغاز فاز مسلحانه در 30 خرداد 60 وارد مرحله جدیدی شد و این عملکرد خود را تا سال 65 و انتقال کامل سازمان منافقین به عراق و پادگان اشرف ادامه داد و نهایتا با امکانات اهدایی صدام به ارتش به اصطلاح آزادیبخش ملی تبدیل شد، ارتشی که در 2 سال آخر جنگ مسئول اقدامات ایذایی عراق علیه ایران بود و عملا در عملیات مرصاد نابود شد. البته این ارتش همچنان با این نام در پادگان اشرف به کار خود ادامه داد اما خلع سلاح این ارتش در سال 1382 پس از اشغال عراق آن را بنا به نظر نیروهای اپوزیسیون به شیر بیدندان تبدیل کرد. اعضای میلیشای فرقه رجوی که بیشترشان یا فریب خورده بودند یا تحت شور و هیجان دوران انقلاب به این گروه پیوسته بودند اکنون به افراد مسنی در این فرقه تبدیل شده اند که با همه تناقضاتی که با رهبران این فرقه دارند نمی تونند خود را از چمبره این فرقه کثیف خاج کرده و به زندگی عادی خود بازگردند.
و این بود پایان داستان میلیشیا و یا انحراف یک گروه التقاطی
افراد هواداری که در فعالیت یک سازمان جدی و کوشا هست! یک مرتبهای نسبت به هوادار پیدا میکنه! مثل یک درجه بالاتر رسیدن! به معنی خبرچینی هم ازش استفاده میشه! هوادار، از سمپات دستورات را میگیره، و سمپات، از یک عضو کادر سازمان، ولی خودش در مرکزیت سازمان هنوز جایی نداره.