آیا میدانستید که در فرقه رجوی آزادی بیان و عقیده اساسا جرم شناخته میشود؟!

فرقه تروریستی رجوی برخلاف شعارها و ژستهای دمکراتیکی که بخود میگیرد و بر خلاف تمامی حرفها و ادعاهاییکه در تلویزیون خود یا در مصاحبه ها یا سخنرانیهای مسئولین فرقه خصوصا شخص مریم رجوی مطرح میشود مبنی بر آزادی بیان و آزادی عقیده ولی دقیقا 180 درجه عکس آن چیزیست که میگوید. در سازمان مجاهدین علیرغم اینکه آنها در اصول خود حتی دم از سانترالیزم دمکراتیک میزنند ولی هرگز در عمل و بطور مادی بدان معتقد نیستند و کسی در سازمان حق داشتن نظر و عقیده شخصی که مطابق با نظر و دیدگاه سازمان نباشد را ندارد! برای نمونه کسی نمیتواند بگوید که من بر سر فلان موضوع که موضع سازمان آنطور بود حرف دارم و آنرا قبول ندارم! به محض گفتن این حرف فرد در هر سطح تشکیلاتی هم که باشد بعنوان فرد زاویه دار شناخته میشود و تمامی برخوردها به او عوض میشود! رفته رفته مسئولیتها و رده تشکیلاتی اش تنزل پیدا میکند و در نشستهای مختلف سوژه میشود و مسئول نشست هم جمع حاضر را که معمولا تعدادی دلقک و نوچه هم دارد را علیه آن فرد میشوراند! اوایل بدین شکل نبود. یعنی حتی تا سالهای 1367و1368 یعنی قبل از انقلاب پوشالی مجاهدین وداستانهای طلاق اجباری در سازمان فضا کمی بازتر بود. یعنی حتی اگر فردی با مواضع سازمان زاویه هم میداشت خیلی بصورت زننده باو برخورد نمیکردند و تلاش میکردن تا لااقل در ظاهر هم که شده خود را روشنفکرو دمکراتیک نشان دهند ولی از بعد از سال1370 فضا رفته رفته بسته تر شد. بطوریکه مهوش سپهری که جانشین مسعود رجوی در ارتش بود علنا در نشستها میگفت که ما نیازی به نظر یا عقیده شما نداریم. ما اساسا مغز نمیخواهیم که فکر کند.ما مجاهدی میخواهیم که فقط بشنود و اجرا کند! او میگفت که علت سرنگون نکردن هم همین بوده که شما حتما بایستی قانع شوید تا انجام دهید! و جالب اینکه همین هم شده بود ارزش و در نشستهای رده های پایین تر هم از این  موضوع بعنوان یک ارزش جدید در سازمان نام برده میشد! اساسا در نشستها طوری شده بود که میگفتند که اگر شما نظر و تحلیلی برخلاف آنچه برادر میگوید داشته باشید گناه کرده اید و بایستی ذهنتان را در جمع بگویید تا جمع حسابی برسرتان بریزد و بهتان فحش و ناسزا بگویدتا بلکه پاک شوید!! یعنی میگفتند که مجاهد خلق بایستی عین آنچه رهبری میگوید فکر کند و همان را اجرا کند!
مثلا بیاد دارم روزی در نشستی که با خود مسعود رجوی داشتیم بر سر مسئله ای که او تحلیل کرده بود جلال گنجه ای که تنها آخوند در سازمان است و تحصیلات حوزه دارد و جزء قدیمی ها هم محسوب میشود بلند شد و بر خلاف صحبتهای رجوی حرف زد و گفت بنظر من تحلیل شما باین دلایل درست نیست که بلافاصله با هجمه تعدادی از دلقکها قرار گرفت وکاری بر سر او آورده شد که چندین بار غلط کردن گفت و دلیل آورد که حرفهای برادر مسعود درست بوده و او متوجه نشده است! جالب اینجا بود که تحلیلهای رجوی هم کاملا اشتباه از آب در آمد و حرف های جلال گنجه ای درست بود!
اما بر سر همین موضوع هم سازمان سعی دارد که گذشته خود و گندکاری های خود را طوری نشان دهد که گویا یک سازمان انقلابی با افکاری نو و دمکراتیک است که صدالبته صد و هشتاد درجه عکس آن است!
مراد
 

خروج از نسخه موبایل