نامه حسین نژاد به رئیس دانشگاه الازهر

بسم الله الرحمن الرحیم
جناب شیخ دکتر احمد الطیب رئیس دانشگاه الازهر – قاهره،
با درود و احترام،
نامۀ اخیر شیخ جلال یوسف گنجه ای به حضرتعالی را خواندم لذا تصمیم گرفتم با نوشتن این نامه به شما آنجناب را در جریان واقعیتهایی پیرامون ادعاهای نویسندۀ این نامه و وابستگیهایش قرار داده و دروغها و فریبکاریهای خودخواهانۀ او را افشا کنم.
اینجانب مترجم کتاب شیخ جلال گنجه ای با عنوان “مرز بین اسلام و بنیادگرایی تروریسم” از فارسی به عربی هستم و او را خوب می شناسم. من سالیان دراز مترجم ارشد سازمان مجاهدین خلق ایران و ویترین سیاسیش شورای ملی مقاومت ایران بودم که این شیخ خودش را رئیس کمیسیون مذاهب آن می نامد. به اطلاع شما می رسانم که دیگر نه شورای مذکور وجود خارجی دارد و نه کمیسیونی به نام کمیسیون مذاهب در این شورا و نه هر گونه مقاومتی در قبال رژیم ایران، و این شورا که ویترین سیاسی سازمان مجاهدین خلق ایران بود سالها است که به دنبال جداشدن اکثر شخصیتها و اعضای آن و نیز اعضای سازمان مذکور فروپاشیده و منحل شده که از جملۀ آنها اینجانب هستم که بعد از سی سال عضویت به عنوان مترجم ارشد این سازمان و رهبری آن در فرانسه و عراق از آن جدا شدم زیرا این سازمان ضربه ای کاری بر مبارزۀ آزادیخواهانۀ مردم ایران و جنبش آزادی و دموکراسی به شیوه های مسالمت آمیز وارد کرد که علت آن تروریسم و عملیات ترور و انفجار و خشونت در ایران و همکاری نزدیکش با رژیم صدام حسین و ارتش او در جنگش علیه میهنشان ایران بود.
جناب شیخ الازهر،
به این مناسبت به اطلاع آنجناب می رسانم که در یکی از عملیات جنگی عراق علیه ایران که نیروهای مجاهدین خلق در آن شرکت کرده بودند فرزند شیخ جلال گنجه ای به نام مرتضی گنجه ای در روز ۱۹ ژوئن سال ۱۹۸۸ در نتیجۀ اصابت ترکش خمپاره در میدان جنگ کشته شد چنانکه برادر اینجانب محرم حسین نژاد نیز در همان عملیات که در منطقۀ «مهران» واقع در مرز ایران و عراق انجام شد و سازمان آن را «عملیات چلچراغ» نامید کشته شد و با شیخ جلال گنجه ای با هم از فرانسه به عراق رفته و در تشییع و دفن اجساد کشته شدگانمان در آن موقع در شهر کربلای عراق شرکت کردیم زیرا در آن سال من و خانواده ام با این شیخ و خانواده اش در یک خانه در حومۀ پاریس زندگی می کردیم و با هم در داخل تشکیلات سازمان مجاهدین در دفتر آن در فرانسه به کار مشغول بودیم و فرزند کوچکترش را که با پدر و مادرش در حالیکه کوچک بود از ایران خارج شده و آن موقع در پاریس زندگی می کرد دیده بودم و می شناختم.
ولی وقتی دیدم که این شیخ در نامه اش به آنجناب دروغ آشکار و رسوایی را نوشته مبنی بر اینکه رژیم ایران پسرش را اعدام کرده است!! بسیار تعجب کرده و شوکه شدم زیرا پسر او به دستور پدرش شیخ جلال برای شرکت در آن عملیات نظامی از فرانسه به عراق رفت و در آن عملیات در حالیکه ۱۷ سال بیشتر نداشت کشته شد.
برایم این سؤال مطرح است کسی که ادعا دارد یک روحانی مسلمان است چگونه می تواند دروغ بگوید و چنین دروغ رسوا و آشکاری را روز روشن به قلم بیاورد. وی این دروغ را خطاب به جنابعالی شیخ الازهر مرجع اعلای مسلمانان و در نامه ای که به صورت علنی برای همگان و افکار عمومی مسلمانان منتشر شده نوشته است که یک گناه کبیره و توهین به مقدسات و شخصیتهای مسلمین و توهین به شعور آنان و قدرت فهم و درک افکار عمومی است به علاوۀ اینکه وی به عنوان یک پدر ایرانی مقیم فرانسه فرزند نوجوان خودش را از پاریس به عراق فرستاد تا در جنگ در کنار نیروهای عراقی علیه میهنش شرکت کند و درحالیکه هنوز به سن بلوغ نرسیده کشته شود و اینک با کمال وقاحت گناه خودش را به گردن رژیم ایران می اندازد تا چهرۀ گنهکار خودش را با این دروغ که فرزندش به دست رژیم اعدام شده است!! سفید سازی کند… و علیرغم همۀ اینها وی وقاحت و خودخواهی را به جایی رسانده که در یک گفتگوی مطبوعاتی خود از پاسخ ندادن حضرت عالی به نامه اش و بی توجهی کنفرانس شما در مورد بنیادگرایی و تروریسم تحت پوش اسلام به پیشنهادهای مسخره اش که توسط رهبری بنیادگرای تروریست سازمان به او دیکته شده است ابراز خشم و شکایت می کند رهبریی که در رأس «عوامفریبان برای استفاده از تهمت!! تکفیر و تفسیق» (عبارتی که در نامۀ این شیخ به شما با عربی کاملا غلط مانند سایر جملات این نامه به طوریکه فکر نمی کنم هیچ عرب باسوادی آن را بفهمد هر چند که او ادعا می کند روحانی است و «در عراق فقه» را تلمذ!! کرده در نزد کسانی که در این نامۀ مضحکش از آنان نام برده است) قرار دارد. وی در حالی این عبارت را به کار می برد که رهبری سازمانش اتهام کفر و فسق را علیه هر کس که مخالف او است و از این رهبری جدا می شود وارد می کند و او را لعن کرده و و تهدید به قتلش می کند.
شما می توانید لیست کشته شدگان عملیات یادشده را در  لیستی که در سایت رسمی سازمان مجاهدین خلق ایران منتشر شده است و در آن نام مرتضی گنجه ای فرزند کوچکتر شیخ جلال گنجه ای در ردیف ۲۸ و نیز عکس او در میان عکسهای کشته های آن عملیات در مربع سوم زیر همان لیست دیده می شود.
لازم به یادآوری است که فرزند بزرگتر جلال گنجه ای هم اکنون در کمپ لیبرتی پادگان سابق آمریکایی ها در بغداد به سر می برد پادگانی که امروز به زندانی برای اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران تبدیل شده که پناهجویان زیر نظر سازمان ملل متحد می باشند و سازمان ملل می کوشد آنها را از عراق منتقل کند ولی رهبری سازمان مجاهدین بر نگهداشتن آنها در آنجا زیر خطرات مرگ آفرین اصرار می ورزد.
به این علت و به علل دیگر از جمله ارتکاب جنایتهای تروریستی وحشتناک علیه دو ملت ایران وعراق و اعمال خشونت توسط سازمان مذکور و کارها و مواضع این سازمان علیه عرف و اخلاق مردم مسلمان ایران از جمله مجبور کردن اعضا بر طلاق همسرانشان و ممنوع کردن ازدواج به جز برای رهبران و مجبور کردن مردان به تقدیم همسرانشان به رهبر و تقدیس رهبر به عنوان ولی و مرشد عقیدتی مادام العمر، این سازمان پایگاه مردمی خود را در داخل ایران از دست داد تا اینکه امروز در آستانۀ فروپاشی و انحلال قرار گرفته و کسی جز اندک افرادی پناهنده پراکنده در عراق و اروپا و آمریکا باقی نمانده اند که از جملۀ آنها همین شیخ می باشد که از سازمان مذکور ارتزاق و تأمین مالی می شود سازمانی که سرمایۀ عراق اعم از پول نفت و سلاح و جنگ افزار و ماشینها و… را در زمان صدام حسین با فریب و نیرنگ غارت کرد و جنایتهای وحشیانه ای را در داخل تشکیلات سازمان در حق اعضا و نیز در حق مردم عراق با مشارکتش در کنار نیروهای رژیم صدام در کشتار کردها در شمال عراق مرتکب شد و من به عنوان مترجم ارشد این سازمان در عراق بر همۀ این غارتها و کشتارها و سرکوبها شاهد بودم.
همچنین این سازمان یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران نخستین سازمانی است که دست به عملیات تروریستی و ترور و انفجار و عملیات انتحاری که آنها را عملیات مقدس می نامد در دهه های هشتاد و نود میلادی زد و این سازمان سر افراطی گری و بنیادگرایی و تروریسم زیر پردۀ دین و اسلام و مبتکر و الهام دهندۀ چنین عملیات خشونت و تروریسم به نام مذهب در منطقه می باشد و درست به همین دلیل این سازمان در آغاز از گروه تروریستی داعش با نامهایی مانند «عشایر انقلابی که شهر موصل عراق را آزاد کردند» دفاع می کرد و از کارهای آنها ابراز خوشحالی کرده و عوامل این گروه تندرو افراطی زیر پردۀ اسلام را می ستود و بیانۀ جنگی آن را بازپخش می کرد.
همچنین رهبر این سازمان مسعود رجوی که به دنبال سرنگونی رژیم صدام حسین از انظار مخفی است اخیرا در پیامی که توسط این سازمان پخش و منتشر شد دستور قتل همۀ جداشدگان از سازمان و مخالفین آن را هر جا باشند صادر نمود.
حضرت دکتر احمد الطیب،
از همین رو، این سازمان و همکاری کنندگان با آن و مسئولان آن از جمله شیخ جلال کنجه ای که از مسئولان بالای این سازمان (سازمان مجاهدین خلق ایران) می باشد صلاحیت صحبت کردن از محکومیت تروریسم و افراطی گری و بنیادگرایی و خشونت را ندارند و نمی توانند به دیگران بویژه علمای مسلمین درس مبارزه با تروریسم و بنیادگرایی بدهند زیرا علمای مسلمین بویژه ریاست محترم الازهر خودشان به منافع مسلمانان و جهان اسلامی آگاه تر و داناتر هستند و آنها خود تجارب کافی برای اتخاذ موضع مناسب در قبال تروریسم و افراطی گری زیر پوش اسلام و برای افشا و از بین بردن این پدیدۀ شوم که چهرۀ اسلام و مسلمانان را خدشه دار کرده است دارند.
سلامتی دائم وموفقیت و پیشرفت آنجناب در خدمت به اسلام و مسلمانان را از خداوند متعال خواستارم.
علی حسین نژاد
از جدا شدگان سازمان مجاهدین خلق ایران – پاریس
۲۳ ربیع الاول ۱۴۳۶ هـ
۱۴ ژانویه ۲۰۱۵ م
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا