از یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت دوم

اعمال ننگین مسعود رجوی هرگز ازخاطرم نمیرود!
شروع جنگ در کیفری وطوز بنام دروغین جنگ با رژیم ایران:
ساعت 8شب ستون ها از قرارگاه حنیف (کیفری) به اشرف رسیدند وگفته می شد که سازمان بجز امکانات استقراری تمام وسایل ها را ازآنجا آورده بود. اما رجوی فهمید که اگر به اشرف بیاید وبه صدام کمک نکند فردا دیگر ماندن درعراق سخت خواهد بود به همین خاطر یک مرتبه رهبران سازمان در راه بازگشت به اشرف، ستون های نظامی را توجیه کردند وآماده درگیری شدند که بعد از مذاکره با ریش سفیدان اهالی طوز قرار شد بدون درگیری رد شوند.
اما خواست رجوی این نبود وبنابراین بعداز عبور چند قرارگاه  ودرحالی که آخرین ستون رد می شد درگیری را به فرمان رجوی راه انداختند.
درگیری ابتدا در شهر طوز شروع شد که شهر با ثوپ های تانگ بخاک وخون کشیده شد وبعداز آن درگیری  در سه راهی کیفری!
برای گسترش جنگ یک لشکر را به سلیمان بک فرستادند وروز به روز درگیری ها گسترش پیدا کرد تابه کلار، جلولا، سعدیه و…
این درگیریها آنقدر سنگین بود که هزاران نفر از اهالی روستا و شهر که نه سلاح داشتند و نه چیزی. توسط تانک و نفربرهای زرهی به توپ بسته شد و از 3راهی کیفری تا سلیمان بک اطراف جاده و شهرها جسد کنار جسد بود و نه سلاحی و نه چیزی درکنار این جسدها.
اما در پیام مسعود آمده بود دیدید که آن موقع تحلیل کردم که آخر این جنگ، رژیم به عراق حمله خواهد کرد و امروز با نیروهای قدس و سپاه پاسداران در 3 راهی کیفری و طوز، سلیمان بک درگیر شده ایم و از نیروهای ارتش آزادیخش می خواهم که از 3 راهی کیفری تا مرز را حفظ کنند و راه برای عملیات فروغ 2 باز باشد و بعد از این پیام یک قرارگاه از شهر خالص و قرارگاه دیگر، جاده بعقوبه تا جلولاء و خانقین را پوشش دادند.
عملیات مروارید یک:
بعداز چند روز درگیری روز چهار شنبه سوری بود که ما تا جلولا را آزاد کرده بودیم و در مقر فلق 2 عراق که به دست سازمان افتاده بود آتش چهار شنبه سوری را برپا کرده بودیم که فردای آن روز  فرمان مسعود به تمام نیروها با این مفهوم خوانده شد که از کیفری تا خانقین از سمت شمال قرارگاه واز جنوب شرقی از خالص – بعقوبه – مقدادیه  را در دست خودمان داشته باشیم  و همین طور هم شد.
 یک ستون از شهر طوز شروع کرد تا جلولا برای پاکسازی و یک ستون هم از سمت مقدادیه شروع کرد (مقدادیه همان جاست که مرکزفیلق دوم بود که آنجا را سازمان اشغال کرد و منطقه فیلق دوم به دست سازمان افتاد).
توضیح اینکه  مسئول استخبارات قرارگاه اشرف آن زمان تمام دستورات را به اینها می داد و به هر ستون یک استخباراتی داده بودند که اگر در مسیر نیروهای ارتش عراقی جلو سازمان را گرفت بگویند که از طرف استخبارات هستند. در همان روزاز اشرف تا سه راهی کیفری حدود 200 عراقی کشته و حدود 500 نفر دستگیر شدنداما صحنه های دلخراش در سه راهی کیفری این بود که حدود 5 نفر از مردم عادی که می رفتند نیرو های سازمان را دیده و فرار کرده بودند که با نفربر آنها را زیر گرفته بودند و در درگیری روزهای اول سازمان با نیروهای یه تکی (طالبانی ها ,(از سه راهی کیفری تا سه راهی اشرف که 3 روز طول کشید یک دستگاه مینی بوس شهروندان  عادی عراقی را که از آنجا می گذشتند با توپ تانک هدف قرار دادند که همگی یکجا کشته شدند و در یک نقطه هم به مینی بوسی ایست داده بودند  که نگه نداشته بود با نفر بر B.M.P1 زده شده بود و تمام مسافران کشته شده بود و ما این فجایع را ازفیلم های تهیه شده ی سازمان که برای ما نمایش داده میشد، دیدیم!
 مسعود می گفت اینها پاسداران رژیم هستند که به فرمان مریم زیر نفربر و تانکهای شما کشته شدند و به این کار افتخار می کرد!
در شهر طوز سازمان به قبرستان هم رحم نکرد و کل شهر را زیر آتش گرفت و یادم هست که یکی از بچه ها تعریف می کرد که صحنه شهر دلخراش بود شاید همین کارسازمان باعث شد که او بعد ازآمدن به قرارگاه از سازمان جدا شود. می گفت داستان مینی بوس را شایداز یاد ببرم و بگویم اشتباه بوده ولی زیرآتش توپ و تانک گرفتن شهر طوز را به حساب اشتباه نمی گذارم، چرا که  مردم خود عراق در آنجازندگی می کردند.
بعد از 3 ساعت توپ باران شهر , ریش سفیدان آمدند با محمودقائم شهر و پری (فرمانده محور) مذاکره کردند و در ورودی و خروجی شهر ایست بازرسی زدند وبعد از چند روز نوبت حمله به شهر کلار بود که یک ستون برای پاکسازی رفته بود وبعد از چند ساعت درگیری در شهر کلار مردم مقاومت کردند و سازمان یک ستون درآنجا کشته داد و در پیام به نیروها اعلام کرد که حدود 1 لشکر از رژیم درکلار کشته شده است!
در یک ایست بازرسی که زنان سازمان در ورودی شهر سلیمان بک گذاشته بودند به یک خودروی در حال عبور ایست دادند که خودرو به حرکت خود ادامه داد که ناگهان به دستور فرماندهان سازمان توپچی نفربر زرهی به سمت اش با توپ شلیک کرد و نفرات داخل آن آتش گرفتند و سوختند و سپس به دستور فرماندهان با نفربر زرهی از روی خودروی سواری عبور کردند.
درگیری بعدی در خانقین وتوسط قرار گاه5 آن وقت انجام شده بود که از مقدادیه شروع شده و ملاحظه شد که دراطراف شهرجسدها روی زمین باقی بود و چون آن موقع نیروهای یگان مهندسی را به فرماندهی داده بودند ما دریک اکیپ 4نفره، اسکورت فرمانده ها شدیم واز آن 4نفر دو نفر زنده است.
 در مسیر تردد شاهد بودیم که جسدهای سوخته روی زمین مانده بود و حتی اجازه دفن هم نداده بودند، و اهالی هم از ترس نمی توانستند آن اجساد را جمع آوری کنند.
ولی سازمان طوری به نیروها القا کرده بود که این نفراتی که با لباس محلی می بینید نیروهای رژیم هستند و هر کس در اطراف شهر با خودرو ویا غیره فرار می کند، کشته می شد!
 اما در درگیری اطراف جلولا که از روز عید نوروز همان سال شروع شد من از حفاظت فرماندهی به یگان رفتم. یادم هست ما یک تراکتور را دیدیم از مردم همان منطقه بود ولی از بالادستور آمدکه آنها نیروهای رژیم بودند و برای شناسایی آمده بودند که بچه هادرگیر شده و آنها را کشتند و همان روز منطقه را زیر توپ قرار دادند و روستاییان هم که فرار می کردند بین راه ویا در وسط جاده با گلوله توپ کشته می شدند..
در همین رابطه شاهد بودم که یک یگان توپخانه و تانک در سه راهی کیفری مستقر بودند وقتی شورشیان ضد بعثی و مردم کرد به سمت شهر سلیمان بک حرکت کرده بودند آنها را به توپ و گلوله بستند و آنان را قتل عام کردند یکی از اعضای با سابقه فرقه فردی به نام سعید منوچهری با آب و تاب برایمان تعریف می کرد که ما به دستور فرماندهان به سمت ارتفاعات طوز حمله کردیم وقتی  کردها عقب نشینی می کردند یکی از کردها که زخمی و عقب تر از بقیه حرکت می کرد را دنبال کردیم و با ام تی ال بی از روی سرش رد شدیم!!
اینها سند افتخارات رزمندگان و فرماندهان رجوی درجریان  همان داستان کردکشی بود که مریم می گفت برای این ها (کردها) ازگلوله استفاده نکنید با تانک و نفربر از روی آنها رد شوید تا درسی شود برای تک تک افراد!!!
سازمان زیر نظر صدام به منطقه کردنشین حمله کرد و با فرمان مریم که هر ساعت دستوری می داد به نیروهای خود طوری القا می کرد که همه در این منطقه نیروی رژیم ایران هستند نه عراقی!
البته بعد از 1 ماه روشن شد که اینطور نبوده وخود مسعود گفت صاحبخانه باید به شما بنا زد، چرا که اگر شما نبودید الان عراق از دستش خارج شده بود و همیشه جمله عزت ابراهیم را تکرار می کرد که ستون زرهی را دیدم سوال کردم ستون زرهی ماست و گفتند نه ستون برادر مسعودمی باشد و من خیلی خوشحال شدم که با یک نیروی قوی متحد هستیم. اگر چه دراین عملیات  سازمان به نیروهای خود هم رحم نکرد و هر کس که بدون اجازه به جایی می رفت، می زدند. یکی ازاین به رگبار بسته شده ها در حال حاضر در ایران می باشدکه بخاطر دور شدن برای قضای حاجت به رگبار بسته شده بود!!
اما شاهدهای اصلی همان شهروندانی هستند که فرزندانشان را از دست داده اند چون نیروهای عراقی شهروندان خود را زیر توپ نمی بردند به همین خاطر پادگان فیلق دوم در عرض 3 ساعت خالی شده بود ونیروهای سازمان درآنجامستقرشده بود. اما سران مجاهدین خلق خطاب به نیروهای خود در عملیات مروارید در همراهی با ارتش صدام گفتند: گوهران بی بدیل (تکه پاره کنید آنها را)که این افتخار شما مجاهدان درآینده می باشد وما نمی دانستیم که از آینده منظورش چه است.

شروع عملیات مرواید2:
من بعد ازگذشت چند روز از این اتفاقات به قرارگاه خودم رفتم و همان موقع نیمی از بچه های قرارگاه 7 در اشرف بودند که بعد از چند روز به سمت جلولا حرکت کردیم بدلیل اینکه بچه های یگان مهندسی دیگر با لودر و… کار نداشت. در سیستم شناسائی جاده و اسکورت ها سازماندهی مان کردند که من با سیاوش چاووشی و محمد باقری اسکورت محمود قائم شهر بودیم که مقر فرماندهی فیلق 2 را بدست آوردیم و فرماندهی در آنجا مستقر شد تا اینکه چند نیروی استخباراتی آمدند و در مقر فرماندهی فیلق 2 مستقر شدند و بچه های قرارگاه 7 به سمت جلولاء حرکت کردند. در انجا نیروهای قرارگاه دیگر هم به کمک آمد  و در اطراف پادگان مستقر شدیم که چند روز نگذشته بود که من با سیاوش به کمک نیروهای پیاده رفتم به لشکر خانم لیلا در کوه آقداغ.
روز 11 فروردین بود که ما در همان کوه ها مستقرشده بودیم که شب آن روز من وسه نفر دیگررا برای دیده بانی یک تپه فرستادند که حول ساعت 12 شب یک نفر را به جای من آوردند ومن به یگان آمدم و تازه رسیده بودیم که درگیری شروع شد در این درگیری خیلی از بچه ها کشته ومجروح شدند که روشن نبود برای کی وبه خاطر چی درگیر شدیم فقط این را می دانم که نفرات درمقابل اشتباهات وجنون رجوی توان دادند و منهم در این درگیری مجروح شدم.
این هم تصاویر کشته شدگان سازمان از زمان شروع عملیات مورد بحث تا 12 فروردین:

blank

  ادامه دارد…

سیروس

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا