بی شک توافق لوزان که در تاریخ سیزدهم فروردین ۱۳۹۴ بین ایران و شش قدرت بزرگ جهان محقق شد یک سرفصل کیفی در تاریخ روابط بین الملل محسوب میشود. یعنی دورانی به سرآمد و دوران جدیدی شروع شد و طبیعتا این میتواند الگویی برای حل و فصل سایر مسائل جهانی از جمله مسئله فلسطین، سوریه و دیگر بحرانهایی باشد که در چهار گوشه جهان در حال گرفتن جان هزاران انسان بی گناه است.
در این میان اما کسانی مثل سازمان مجاهدین هم هستند که تلاش میکنند بر خلاف جریان آب شنا کرده و همچنان با اندیشه های فرقه ای خود بر طبل جنگ و تروریسم بکوبند.
حال سوال این است آیا چنین جماعتی و با چنین اندیشههای عقب ماندهای علیرغم شعارهای پرطمطراقشان میتوانند ادعای سازگاری با الگوها و چارچوبهای یک جامعه مدرن و دموکراتیک را داشته باشند؟ و بعبارت دقیقتر در عصر حاضر زندگی کنند و نه در گذشته؟
سازمان و تشکیلاتی که در عصر کنونی سرلوحه تبلیغاتشان را شعار “ما را در لیبرتی مسلح کنید” قرار دادهاند، آیا میشود تصور کرد که در فکر و اندیشه رهبران چنین جماعتی، موضوعاتی مثل دموکراسی و آزادی، گفتگو، همزیستی مسالمت آمیز و… جایگاهی داشته باشد؟
تشکیلات مجاهدین دو تفاوت عمده با سایر گروههای سیاسی چه در داخل ایران و چه در خارج دارند. یکی اینکه این گروه دارای یک ایدئولوژی التقاطی و تشکیلاتی با مناسبات فرقهای (مرتجعین چپ نما) است که با تمامی الگوهای یک جامعه دموکراتیک و غیر مذهبی که رهبران آن ادعای آنرا دارند در تضاد است و میتوان آنها را در طیف فرقههای سیاسی – مذهبی دسته بندی کرد. اما عامل دوم، وابستگی این گروه به کشورهای بیگانه و پیش بردن اهداف آنان در مقابل حفظ حیات فیزیکی و سیاسیشان است.
نتیجه اینکه چنین گروه و جماعتی و با چنین ویژگیهای منحصربفردی هرگز نمیتوانند در تحولات سیاسی ایران نقش و جایگاهی داشته باشند.
به همین دلیل است که همیشه با مواضع عجیب و غریب این گروه در خصوص تحولات ایران از جمله در موضوع مذاکرات هسته ای و توافق لوزان مواجهیم.
باید گفت مجاهدین تنها گروه ایرانی بودند که از پیشی گرفتن راه حل دیپلماتیک و سیاسی بجای جنگ و خونریزی که باید مردم ایران هزینه آنرا پرداخت میکرد، ناراحت و سر در گریباناند و لذا بشدت آنرا محکوم کردند؟!
البته علت آن نیز روشن است، شکاف مناقشات اتمی بین ایران و غرب که مجاهدین سالهای سال در آن به حیات ننگین سیاسی خود ادامه دادند، حال در حال بسته شدن است.
بنابراین حال که دست مجاهدین از مانع تراشی در مسیر مذاکرات هسته ای کوتاه شده است. این خط را در پیش گرفتند که بگویند ایران همه امتیازات را داده و در مقابل هیچ امتیازی نگرفته است. سایت مجاهدین پر از خبر در این زمینه است. از جمله اینکه:
ایاد علاوی گفت: «توافقنامه رژیم ایران و آمریکا در مذاکرات اتمی نشاندهنده ضعف رژیم ایران است.» و یا کاظم انبارلویی گفت: « امتیازات فراوانی دادیم ولی تحریمها به قوت خود باقی است.»
یا اینکه شریعتمداری مسئول روزنامه کیهان گفت:« اسب زین شده را دادیم و افسار پاره را تحویل گرفتیم.»
و یا دلش خوش کردن به اینکه: مقامهای آمریکایی ادعای جواب ظریف را رد کرد و…
شاید دلیل اینکه مجاهدین از حرفهای مخالفین در کنگره آمریکا و یا مجلس ایران ذوق زده شده و مرتباً آنها را در سایتهای خبریشان برجسته میکنند، این باشد که آنها را نشانههایی از شکاف و احتمال بازگشت به شرایط گذشته تعبیر و تفسیر میکنند.
البته بایدبه ایشان یادآوری کرد که دنیای بیرون همانند تشکیلات مجاهدین نیست. اینها نشانههای آزادی و دموکراسی است که مخالفین در هر نظامی، کم و یا زیاد میتوانند حرفهایشان را بزنند، اینها قانونمندیهای دنیای سیاست و قوائد بازی آن است که طبعا به گوش رهبران مجاهدین زیاد آشنا نیست. به همین دلیل هم با یک مویز گرمی و با یک غوره سردیشان میکند.
در تفاهم نامه لوزان هم مسلما هر یک از دو طرف مخاطبهای خاص خود را دارند. چرا که در برابر هر ستاندنی، دادنی هم در کار است، آن هم در چانه زدنهای دیپلماتیک در عالیترین سطوح حساس استراتژیک بینالمللی. هردو طرف مجبورند در عرضه توافق به افکارعمومی خود، روی دستاوردهای مربوط به خود مانور دهند.
یادآوری این نکته هم به رهبران مجاهدین مهم است که: انعکاس حرف چند نماینده کنگره و یا مقام دست چندم عرب و یا برجسته کردن اعتراض تعدادی از نمایندگان مجلس ایران در مخالفت با این توافقنامه در سایتهایتان، دردی از شما دوا نمیکند، چرا که شما تلاش میکنید از کنار یک تحول مهم جهانی رد بشوید و خودتان را به نفهمی بزنید و همچنان در اوهام خود سیر و سیاحت کنید.
روزنامه گاردین مورخ ۱۶/۰۱/۱۳۹۴ تنها نام سه نفر، یعنی: بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل – باب کراکر، سناتور جمهوریخواه (به دلیل تلاش این سناتور جمهوریخواه برای کاهش قدرت رئیسجمهوری آمریکا) و سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان را به عنوان مخالفان توافق لوزان برده است که البته باید نام مجاهدین را نیز به این لیست اضافه کرد. ببینید چقدر مهم شده اید؟
ضمن اینکه رفتار جدید مجاهدین با اطلاعیه سیزدهم فروردین ۹۴ این گروه نیز در تناقض است. اگر بواقع مجاهدین معتقدند که رژیم در این توافق نامه همه چیز را از دست داده و هیچ چیزی نگرفته است واقعا چرا خوشحال نیستند و از آن استقال نمیکنند؟ مگر نه این است که مریم رجوی در انتهای این اطلاعیه گفته است: “… آلترناتیو در یک ایران دموکراتیک و غیراتمی است.” پس با این حساب شما یک گام به غیر اتمی شدن ایران نزدیک شدند پس چرا استقبال نمیکنند؟
خود بهتر میدانند همه اینها نعل وارونه زدن است. درد اصلی نه مردم ایران و نه اتمی شدن کشور و نه چیز دیگری است. درد اصلی رسیدن به قدرت به هر قیمت و بدست هر کسی است.
در این راه حاضرند به هر گند و کثافتکاری سیاسی دست بزنند تا شاید افسار قدرت را بدست بگیرند. ولی مطمئنا؛ نه سه دهه فعالیت ضد ایرانی و بازی کردن نقش ستون پنجم دشمن، نه شرایط تاریخی و نه شرایط فعلی، بویژه شروع سرفصل جدید در روابط بین الملل و از هم پاشیده شدن گزینه جنگ اجازه عرض اندام به مجاهدین را نمیدهد. ضمن اینکه باید گفت رهبران مجاهدین هم وارد دوران بازنشستگی و پیری شدهاند که خود این هم مزید بر علت است و هذیان گویی آنها را بیشتر میکند.
البته ناگفته نماندمجاهدین هم تا حدودی به نرمش با حکومت ایران معتقدند. از جمله عکسهایی که قبلا در مورد اخبار ایران در سایت هایشان سیاه و سفید درج میشد، اکنون به صورت رنگی درج میکنید!
حساب کنید اگر هر تغییر دیدگاه و نگرش به مسائل سیاسی ایران و جهان سه دهه طول بکشد، مجاهدین هیچگاه به تحولات عصر حاضر نمی رسند.
سیدحجت سیداسماعیلی
عضو پیشین شورای مرکزی مجاهدین