وقتی به ملاقات آقای اسماعیل قبادی که خواهرش مهین سالیان درازی است در اسارت فرقه بسر می برد رفتیم وی با دیدن ما سفره دلش باز شد و عنوان نمود که خواهرم مگر کجا می باشد که این گونه حتی اجازه تلفن هم به او نمی دهند؟
رجوی چقدر ترسو می باشد که از تماس تلفنی واهمه دارد که افرادش به سمت خانواده کشانده شوند؟
مگر ما خواست مان فقط یک ملاقات نمی باشد که اینگونه مسئولین فرقه از آن ترس دارند؟
وی در کجای تاریخ قرار دارد که از روبرو شدن من با خواهرم ترس دارد؟ البته این چیز جدیدی نیست تمام فرقه ها کارکردشان همین است می خواهند همه در خدمت رهبری فرقه باشند و در سازمان هم اینگونه عمل می کنند و برایشان جان انسانها مهم نیست و باید همه افراد در جهت امیال رهبری جان شان را بدهند به همین خاطر است که رجوی نمی نگذارد با خواهرم ملاقاتی داشته باشم و می ترسد که مبادا وی آگاه شده و از فرقه فرار کند.
من برای آزادی خواهرم از دست فرقه اقدام می کنم و هر چقدر هم طول بکشد سعی خواهم نمود و از مجامع بین المللی و کمیسیاریای پناهندگی می خواهم که شرایط ملاقات را فراهم کند تا مسئولین فرقه دوباره نتوانند خواهرم را در بند تشکیلات رجوی نگهدارند.