باز انتشارنوشته ی فرار رو، که قبلا توسط آقای محمد درودیان منتشر شده مناسب اوضاع فعلی (قصد فرقه ی رجوی برای برگزاری میتینگ پرهزینه ی ویلپنت پاریس و فرارسیدن سالروزننگین 30 خرداد 1360) تشخیص داده شد و بعلت طولانی بودن نوشته، مقرر شد که این نوشته درچند بخش تقدیم خوانندگان گرددیه وجوابی به سئوالاتی باشد که این روزها میتواند درذهن کسانی که آشنائی کافی با علل سقوط وشکست های پی درپی باند رجوی ندارند، شکل بگیرد.
انجمن نجات استان آذربایجان شرقی
سال60: قیام مسلحانه
نقطه آغاز ورود سازمان به درگیری مسلحانه، مصادف با سفر محرمانه رجوی به فرانسه در زمستان سال 1359 است. برابر گزارشات موجود، این سفر طبق هماهنگی با سفارت فرانسه -که احتمالاً بنیصدر یکی از واسطههای اصلی این ارتباط بوده است- به مدت بیست روز تا یک ماه به طول انجامیده است. (از پیدایی تا فرجام، ج2، ص501)
رجوی پس از بازگشت از فرانسه در ابتدای سال 1360 با دستپاچگی هر چه تمامتر فاز نظامی را طراحی و پیشنهاد کرد. حتی مسعود با مقاومت برخی از اعضای مرکزیت مواجه شد که با آن مقابله کرد. (همان، ص581)
همچنین گفته میشود در سال 66 انباری از اسناد سازمان به دست آمد که در یک دفترچه با دستخط رجوی تحلیل شده بود که به "تحلیل تابلو" معروف شد. رجوی دو تابلو یکی "جمهوری اسلامی" و دیگری "سازمان" راترسیم کرده و به این نتیجه میرسد که: اگر با بنیصدر یکی شوند میتواند رژیم را جارو کند. (همان، ص567) این تحلیل نشان میدهد سازمان از قبل برای سرنگونی طراحی و آمادگی داشته ولی در مورد روز شروع آن مطمئن نبوده است. (همان، ص568)
در همین زمینه ابراهیم یزدی در مصاحبهای میگوید: مسعود رجوی و موسی خیابانی چند جلسه در منزل پدرم به دیدار من آمدند. در تحلیل خود بر این باور بودند که الویت در خلع ید از روحانیان یا ارتجاع است و اگر موفق شوند، لیبرالها را میتوانند به راحتی جارو کنند.
همچنین قبل از 30 خرداد مجدداً با نامبرده ملاقات و میگویند: "ما تجربه انقلاب را تکرار میکنیم". آنها به میلیشیایی که درست کرده بودند خیلی بها میداد (همان، ص568)
حبیبالله پیمان نیز درکتاب "بحران در خطمشی" مینویسد: سازمان در ائتلاف با بنیصدر پیروزی خود را قطعی میدید و به هواداران خود، سقوط حاکمیت را بشارت میداد. خط استراتژیک سازمان و راهحل نهایی آنها این بود که اگر با روش متعارف سیاسی نتوانند به قدرت دست یابند، ناگزیر برای دستیابی به آن، دست به اسلحه ببرند. وی میگوید به آنها گفتم: شما نمیتوانید با برخورد خصمانه و حذفی، قدرت را به دست آورید چون توانش را ندارید. (همان، ص57)
عزتالله سحابی نیز در یک مصاحبه میگوید: چند روز قبل از سی خرداد با پرویز یعقوبی یکی از کادرهای سازمان ملاقات داشتم وی میخواست مرا قانع کند که بپذیریم درگیری مسلحانه با نظام اجتنابناپذیر است. (همان)
تحلیل سازمان از شرایط این بود که: زمینه عینی انقلاب آماده است و ما اگر زمینه ذهنی را آماده کنیم، انقلاب انجام میشود. (همان، ص571)
بر اساس دستورالعمل سازمان به اعضا و برای آمادگی و مسلح شدن آنها، تأکید میشود مردم را باید در فضایی از رودررویی نظامی با رژیم قرار داد. ما پیشتاز مردم هستیم و بایستی همیشه یک قدم از آنها جلوتر باشیم. (همان)
سازمان به این نتیجه رسیده بود که <میبایست با نظام به توازن قوا برسیم تا بتوانیم اراده خود را بر او تحمیل کنیم> همچنین سازمان و خصوصاً رجوی به اعضای مرکزیت تحلیل میداد که رژیم قادر به سیستمسازی نبوده و قدرت حل مشکلات سیاسی نظامی را نداشته و مردم را از دست میدهد و در روابط بینالملل، محلی از اعراب ندارد. (همان، ص580)
تصور سران سازمان این بود که نظام قادر نیست خودش را جمع و جور کند و ضربه اول را پاسخ گوید. در تحلیل سازمان، افکار عمومی آماده قیام علیه نظام بود و از بعد نظامی هم به دلیل اشغال [کشور توسط عراق] در اوج استیصال بود. از نظر تشکیلاتی و سازماندهی نیز نظام توان و آمادگی سازمان دادن به طرفدارانش را نداشت و از بعد اجتماعی مردم از نظام جدا شده بودند. از بعد سیاسی و دیپلماتیک نیز کشورهای منطقه آماده بودند به یک جایگزین که با آنها همگرایی بهتر و سنخیت بیشتر داشته باشد، تن دهند و امریکا و اروپا هم نظر مساعد در این خصوص نشان داده بودند. از نظر اقتصادی نیز نظام در بدترین شرایط به سر میبرد و درگیر محاصره اقتصادی، عدم فروش نفت و هزینه جنگ بود. مجموعه اینها نظام را در دیدگاه سازمان، بیآینده و در حال فروپاشی نشان میداد. (همان، ص582)
از نظر سازمان تشکیل میلیشیا (ارتش خلقی) برای رسیدن به توازن قوا بود. (همان، ص580) همچنین سازمان تحلیل کرد رژیم به جناح لیبرال برای بقای خویش و ادامه جنگ نیازمند بود و در صورت حذف این جناح، اینکه رژیم با امپریالیسم سازش نموده باشد قطعی است و رژیم ضد خلقی شده است. (همان، 585)
در واقع نمایش 30 خرداد با برگزاری راهپیمایی که از مدتها قبل از ستاد واقع در خیابان انزلی سازماندهی آن در حال انجام بود، دریچه ورود به فاز نظامی و استراتژی سرنگونی بر اساس "خط ضربهای" تشخیص داده شد. (همان)
همچنین تأکید شده بود بلافاصله بعد از نخستین ضربه نظامی و سلب ثبات و بیآینده کردن رژیم میبایست در زمینه سیاسی همه کارمان را متعادل و متوازن میکردیم و آلترناتیو دموکراتیک خودمان را ارائه میدادیم (همان، ص617) بر اساس همین طرح، بلافاصله پس از فرار بنیصدر و رجوی از ایران به فرانسه، شورای ملی مقاومت تأسیس شد. (همان)
برنامه سازمان بر اساس ارزیابی از شرایط داخلی، موقعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی جمهوری اسلامی در شرایط جنگ و اشغال و توان سازمان به ویژه با تشکیل میلیشیا برای برقراری توازن و همچنین ایجاد ائتلاف با بنیصدر و آماده کردن طرح جانشینی، پس از بازگشت رجوی از سفر به فرانسه و برگزاری جلسه با کادر مرکزی آغاز شد. چنین پیشبینی شده بود سازمان با راهپیمایی به سوی جماران و حمله به امام و همچنین تصرف مجلس شورای اسلامی و مرکز صدا و سیما، قیام مسلحانه را آغاز خواهد کرد.
امام با ادراکی که از شرایط جدید به ویژه 14 اسفند 59 و تشکیل جبهه متحد ضدانقلاب در داخل داشت، ضمن ایجاد آمادگی ذهنی در مردم، نسبت به شرایط حساس کشور در زمان جنگ، در اردیبهشت سال 60 طی سخنانی به همه گروهها برای خلع سلاح هشدار دادند. امام طی سخنانی فرمودند:
"شما چیزی نیستید که بتوانید در مقابل این موج خروشان انسانهای به پا خاسته مقاومت کنید. پس صلاح شما و صلاح ملت و صلاح همه این است که اسلحهها را زمین بگذارید و از این شیطنتها دست بردارید و به آغوش ملت برگردید." (10/2/60، همان، ص526)
پس از صحبت امام، سازمان به امام نامه نوشت و درخواست راهپیمایی به سمت جماران را طرح کرد. امام در پاسخ به این نامه در سخنرانی 21 اردیبهشت سال 60 فرمودند:
مادامی که شما تفنگها را در مقابل ملت کشیدهاید، یعنی مقابل اسلام با اسلحه قیام کردهاید، نمیتوانیم صحبت کنیم و مجلسی با هم داشته باشیم. شما اسلحهها را زمین بگذارید… من هم که یک طلبه هستم با شما حاضرم که در یک جلسه، نه در یک جلسه، در دهها جلسه با شما بنشینم و صحبت کنم. (همان، ص537)
امام بر این نظر بود که سازمان در نامه به ایشان، با ناشیگری تهدید به قیام مسلحانه کرده است. لذا فرمودند: مادامی که اسلحه در دست شماست. تهدید به قیام میکنید ما نمیتوانیم از شما اینطور مسایل را قبول کنیم. (همان، ص538)
سازمان بر اثر برخورد امام به بنبست رسید و به گفته یکی از اعضای کادر مرکزی، رجوی در جمع اعضا و در حالی که پریشان بود و مرتب قدم میزد گفت: "امام توپ را در زمین ما انداخت."
همچنین برابر مندرجات دفترچه یادداشت رجوی و تحلیل درونگروهی، رجوی میگوید:
ما با این رندی نفهمیدیم که چکار باید بکنیم. قبلاً تحلیل کرده بودیم که (امام) میگوید: بیایند و ما میلیشیا را راه میاندازیم و قدرتنمایی میکنیم و یا میگوید: "نمیخواهد بیایند" و ما میگوییم ما را قبول ندارد. اما اینکه بگوید اگر شما اسلحهتان را بر زمین بگذارید من میآیم، قابل پیشبینی نبود. (همان، 538)
امام در تداوم مقابله با حرکتهای منافقین و بنیصدر در داخل کشور روز پنجشنبه 28 خرداد سال 60 طی پیامی تأکید کردند: "امروز و روزهای آینده، روز شکست جریان قسم خورده اسلام است. من با قدرت ملت دلاور، مقابل ضدانقلاب که تصمیم گرفته است بعضی از افراد را بهانه قرار داده و علیه شما هر روز دست به اغتشاش بزند، خواهم ایستاد. امروز منافقین و جبهه ملی و حزب دمکرات و تمامی ضدانقلابیون دست در دست یکدیگر گذاشتهاند تا شما و انقلاب پاک ملت را نابود کنند." امام ضمن دعوت مردم به هوشیاری و آرامش فرمودند: "با حضور دائمی خود، هرج و مرجطلبان راخنثی کنید."(همان، صص1-560)