کشته هایی که فراموش شده اند

شاید روزگاری که حرفهای دروغین سران سازمان مجاهدین را قبول کرده و به آنها پیوسته بودند، فکر نمی کردند روزگاری برسد که سرکرده جانی این فرقه بخواهد اهداف آن گروه را به سوی تروریستی بودن و در مسیر جاه طلبی های خودش هدایت کند و بخواهد از خون و جان عناصرش پلی برای رسیدن به امیال و هوسبازیهای خودش استفاده نماید و بعد از آنکه در این مسیر و هدف اشتباه کشته شدند، براحتی آنها را کنار گذاشته و بدنبال اهداف پوچ خود بروند.
امروز به یاد سخن یکی از پدران بنام محمدمهدی که فرزندش اکنون بیش از دو دهه در زندانهای فرقه رجوی گرفتار شده افتادم که می گفت سران سازمان مجاهدین از مسیر اصلی و هدف و ایدئولوژی که روزگاری بنیانگذاران آن بخاطرش کشته شده بودند، دور شده و اکنون تمام سعی آنها برای خوش گذرانی های خودشان حتی به خطر افکندن جان عنصر خودشان است و این برای ادامه راه سازمان خطرناک است.
ششم و هفتم مرداد هم گذشت و سران فرقه رجوی خبر چندانی در مورد زندانیانی که به اجبار به دم تیغ ارتش عراق فرستاده بودند خبری نداشتند و بیشتر به اخباری در حول توافقات قدرتهای هفت گانه داشتند و تمام حواس خود را به این دوخته اند که سران رژیم صهیونیستی در مورد این توافقها و اعمال آنها در کنگره امریکا چه می گویند و یا رژیم آل سعود در مورد انقلاب مردم یمن چه تجاوزاتی دارد تا از آنها حمایت کنند و این بمبارانهایی را که نسل بشر را در یمن ریشه کن می کند را مورد لطف و حمایت خود قرار دهند.
البته همه خانواده ها و ملت ایران می دانند که سران فرقه رجوی برای اینکه بتوانند به اهداف پوچ و تو خالی خودشان برسند از هیچ نوع جنایتی دریغ نمی کنند و تمام سعی خود را بکار می گیرند تا بتوانند خودشان را نزد اربابان غربی و عربی شان خوب جلوه دهند که از جمله آنها می توان به درگیریهای ساختگی با ارتش عراق اشاره نمود که در آن افراد ناراضی زیادی کشته و یا زخمی شدند که به گفته یکی از نفراتی که توانست خودش را از چنگال سرکرده این فرقه جانی نجات داد اشاره نمود که می گوید من به اتفاق چند نفر از دوستانم با یکی از فرمانده هان به دلیل رسیدگی نکردن به اوضاع بهداشتی درگیر شده بودیم که ما را به قرارگاهی دیگر تبعید نموده بودند که یک شب ما را به قرارگاه خودمان برگشت دادند و ما تعجب کردیم که چرا چنین شد.
علی می گوید که صبح روز بعد ابتدا در مورد تجاوزات ارتش عراق به خاک اشرف به ما سخنرانی نمودند و برخی از بچه ها را هوایی نمودند و سپس ما را به سمتی بردند که ارتش عراق از آنجا وارد اشرف شده بود و به سمت جلو در حرکت بود، به ما گفتند بروید جلو و آنها (ارتشیها) نمی توانند کاری بکنند و ما نیز جلوی نیروهای تا دندان مسلح یگانهای نظامی رفتیم که درگیری شروع شد و من صدای تیر را می شنیدم که از بیخ گوشم رد می شد و از طرفی فرماندهانمان به ما می گفتند کسی حق عقب نشینی ندارد و در یک لحظه دیدم که هیچ کدام از مسئولین در سنگرهای خود نیستند و آنها به عقب فرار کرده بودند و بچه ها یکی یکی در برابر ارتش عراق تلف می شدند و من و برخی از دوستانم از فرصتی استفاده کرده و فرار کردیم و جان خودمان را نجات دادیم.
او که با تکان دادن سر افسوس و پشیمانی خود را نشان می داد، از کشته شدن عناصری می گفت که در این اواخر با اهداف سراسر پوچ سران سازمان ناراضی بوده و با آنها تناقض پیدا نموده بودند که بخاطر امیال و هوسبازی سرکرده جانی فرقه کشته شده بودند و اکنون زیر خروارها خاک خوابیده بودند.
سران فرقه تروریستی رجوی که سرکرده جانی ان از همان ابتدا با لو دادن همراهان خودش به ساواک و اعدام تمامی آنها، مسیر سازمان مجاهدین را به نفع خودش تغییر داده بود، کشته شدن عده ایی که در مورد جنایتهای آنها اطلاعی کسب می کردند، اصلا نگران نمشود و حتی با گذشت تنها چند سال از مردن آنها نیز به فراموشی سپرده میشوند، طوریکه حتی در اخبار و سایتهای عقب مانده خودشان نیز به آن نمی پردازند تا مبادا از اخبار توافقهای هسته ای عقب بمانند که البته تمامی اعمال آنها تنها برای منافع شخصی خودشان و خوشگذرانیهای سرکرده خائن آن در فرانسه می باشد و بس و کشته ها و یا بدبختی های عناصر ان هیچ اهمیتی نداشته و ندارد.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا