مریم قجر و تعریف نو از دموکراسی

 ملاقات آقای فلیپ هموند با مسئولان ایرانی چه مشکلی برای ملت و برنامه ریزی های سراسر اشتباه شما بوجود آورده است که این همه سراسیمه بیانیه صادر میکنید و حتی فراموش میکنید که بیانیه را برای که قرار است بفرستید و از چه کسی درخواست دارید؟ همه طرفداران صلح؟!همه طرفداران صلح که شما مدعی آن هستید چه کسانی هستند؟ جمهوری خواهان جنگ طلب، دولت اسرائیل، طائفه آل سعود یا همان خاندان یهودی اهل خیبر و مردخای ابراهیم موشه و به زبان ساده تر طائفه سلطنتی ال سعود که بر سنت خاندان صهیونیستشان مردم یمن را به خاک و خون می کشند؟ شاید هم دوستان ایران که دعوتشان کردی برای آزادی خلق در زنجیر، احتمالا داعش و النصره و دیگر شبکه‌ها ی تروریستی و خواهر زاده و خواهر خوانده ودیگر همزادهای آدمکش را میگویی؟!
 (مریم رجوی) چه تعریفی از دمکراسی در ذهن داری که همیشه درخواست و استمدادهایت متوجه قاتلان، مواجب بگیران، لابی های صهیونیست، دشمنان ایران و ایرانی است تا رای، نظر و حمایت مردمی که سالها برای آزادیش در حال نبرد و مبارزه ای و خورد و خوراکت را هم فراموش کرده ای؟ دموکراسی؟! اگر دموکراسی که شما مدعی آن هستید در دنیا اجرا می شد، همه دربند های گوناگون گرفتار فکت نوشتن از غسل هفتگی، سگ دعوا و طلاق اجباری و ازدواج ایدئولوژیک بودند. خیلی ها هم در نشست های حوضچه رهبری غرق می شدند. عجب دمکراسی دارد این مریم قجر! تا بوده آزادی برای مریم و مسعود تعریف شده و حصر و محدودیت برای زیر دستان.
 با این بندهای گوناگون سرشار از آزادی بند بند تن نیروهایت را به زنجیر کشیدی و خیلی را با خونسردی تمام سر بر بالین خاک گذاشتی! از کدام آزادی و دموکراسی حرف میزنی و وعده آن را به دیگران میدهی تو که خود با استبداد تمام، دموکراسی را با دال دیکتاتوری نوشته و با زور سیانور و به نام آزادی به خورد نفرات گرفتار شده دادی!
 نگاهی گذرا به سوابق و عملکرد سازمان مجاهدین خلق کافی است تا معنای آزادی را تا عمیقترین نقطه آن با پوست و استخوان درک کنیم. صدای ناله‌های آزاد اندیشانی که تو برایشان آزادی را هجی کرده و الفبای انقلابت را برایشان دیکته کردی و تاب و تحمل آزاد بودن در عقایدشان را نداشتی، هنوز در گورهایی که سربه نیستشان کردی به گوش میرسد؟! باز هم از آزادی میگویی؟ نفراتی که عمری است حتی حق انتخاب رنگ لباسشان را هم ندارند و همیشه باید فرم بپوشند. دیگر جایی برای آزادی فردی گذاشته ای که دم از جامعه و خلق میزنی؟ خلقی که به او نسبت گله و رمه میدهی و به آسانی به آن توهین میکنی، چگونه می توانی مدعی باشی که به دنبال برآورده کردن نیازهای مادی و معنوی آن هستی و آیا می توانی از این خلق انتظاری داشته باشی؟ در این مدت هرچه ما دیدیم آزاد کردن روح افراد و فرستادن اجساد به دیار باقی بود تا چیز دیگر! دموکراسی از نوع بیابانی و مردم گریزی.
باید از آقای هموند گلایه کرد و واقعا چرا مانع از انتقال و ترویج چنین تفکراتی شده است و با مریم در راستای صدور انقلابش به اقصی نقاط جهان و کشورهای اروپایی همکاری نمیکند؟ خانم قجر! کجا بوده ای ودر کدام یک از قبایل عقب مانده دنیا رشد کرده ای؟ نه میدانی و نه می پرسی و در جهل مرکب خود ساخته دست و پا میزنی و بر این روش همچنان اصرار می ورزی؟
 این بار هم توپ معروف داستان سرنگونی رژیم و تغییر نظام از کهکشانها بر زمین اقای هموند فرود آمد و تمام گناه ها و عقب افتادگی سازمان مجاهدین خلق از برنامه های روتین و سیاست دراز مدت انقلاب و خلق بر گردن هموند افتاد.
 این چه آفتی است که سازمان در لحظه آخر و موقع سر کشیدن جام پیروزی دچار این مشکل میشود باید پای دیگر بد بیاری های این فرقه گذاشت.! امان از این توپ بدبیاری. باید به این رهبری بی فکر گفت، تو که عمری کلی انسان را معطل افکار پوچ و بی مصرف خود کرده ای، بی خود دم از این و آن میزنی. مگر نه اینکه مدعی رهبری هستی، پس چرا مدیریت بحران نمی کنی؟ تا بوده بزرگترین بحران سازمان خودت بوده ای و لاغیر.
 مگر نه اینکه مدعی خلق و هواداران خود در بین خلق ایرانی، پس چرا دست به دامان این وآنی و دریغ از یک پایگاه مردمی. مگر برای غربیها مبارزه میکنی که از آنها گلایه مندی، مگر مزدور آنهایی که همیشه از دستشان ناله میکنی و کمک می طلبی و اهانتها را روانه ایران میکنی؟ مگر قرار است دموکراسی را از غرب برای ملت ایران به ارمغان بیاوری و در پس دروازه های تحریم گیر کرده ای؟ تو که می دانی کسی به حرف تو نیست و در هیچ یک از برنامه ها حسابی برای تو و سازمانت باز نکرده اند، پس چرا ملتی را به گروگان گرفته و به آنها وعده هایی میدهی که حتی دهم درصدی به آن اعتقاد نداری؟! چرا به داشته های خود تکیه نمی کنی و مدام دست گدایی به سوی دشمنانت دراز می کنی،تا کی خفت و خاری و دروغ؟ البته اگر چیزی داشته و از نداشته هایت برایت مانده باشد.
 در این مدت باید به این نتیجه رسیده باشی که نه وجهه داخلی و نه خارجی برایت مانده و هر چه مانده بی آبرویی و کوله باری از دربه دری. چرا از آقای هموند گلایه میکنی، در این سالها چه امتیازی داده ای که بخواهی چیزی بگیری. چند بار در شرکتهای وابسته و کنسولگری های انگلیس بمبگذاری کردید؟ شاید یادآوری خاطرات پر افتخار تان بد نباشد و باعث تحرک فکری رهبری سازمان شود. البته این شمه ای از افتخارات است.
 ۱_ بمب گذاری در اداره اطلاعات، ساختمان انجمن ایران و آمریکا و ساختمان انجمن روابط فرهنگی ایران و انگلیس در تهران
 ۲_ به عنوان اعتراض به سفر سلطان قابوس به ایران، اقدام به بمبگذاری در ساختمان بانک عمران و دیگر نقاط نظیر دفتر شرکت انگلیسی گری اند مکنزی، محوطه سفارت انگلیس و دفتر شرکت پان آمریکن
۳_انفجار تاسیسات برق کارخانه جیپ لندروور در کرج
 ۴_انفجار بمب در انجمن ایران و آمریکا و کنسول گری انگلیس در مشهد
 ۵_انفجار در ساختمانها و موسسات آمریکایی و یهودی مانند شرکت جنرال، شرکت انگلیسی York shireو کمپانی یهودی techno vice
 باز هم دموکراسی و کمک برای سرنگونی گدایی کن. چرا از سیاست هر که با ما نیست بر ماست استفاده نمی کنی و به یکباره به همه درس پرواز کردن نمی دهی؟! واقعا تا چه درجه ای احساس حماقت میکنی و دامنت را بر سر کشیده ای تا کسی گذشته و حاضرت را نبیند. فکر می کنی مردم و دولتها در چه درجه ای از درک و شعور قرار دارند که قادر به تشخیص دروغگوی بزرگی با قد و قواره تو نباشند. باز هم دست به سوی صلح طلبان دراز کن و به هموند درس آزادی و آزاد زیستن بیاموز! اینقدر در این مدت به خود و تشکیلات به طرق مختلف گند زده ای که با هیچ آبی نمیتوان آن را پاک کرد. تا جایی که خانم هیلاری کلینتون اب پاکی را روی دستت ریخت و گفت: ما گذشته شما را فراموش نخواهیم کرد.
 چرا سر در برف کرده ای و تنها خودت را می بینی و ازاتفاقات پیرامونت هیچ درک و تحلیلی نداری؟ شاید جمله خانم کلینتون را اینگونه بتوان برایت شکافت، به تلافی تمامی اقدامات تروریستی قبل و بعد از انقلاب علیه منافع و نفرات ما ودیگر متحدانمان، در هیچ شرایطی از شما دفاع نخواهیم کرد.
 شاید نشست معروف را به خاطر داشته باشی که مسعود یکباربه جای خود و یکباربه جای آمریکا نقش بازی میکرد و در این نشست رسما اعتراف کرد حتی بعد از خلع سلاح، توبه و متلاشی شدن سازمان هم آمریکایی ها از دست ما راضی نخواهند شد.
 چرا شعار مجاهد پر کینه همیشه در کمینه را غلاف کرده ای و سمت و سوی انقلابت را سردر آخور جنگ طلبان کرده و آزادی را در جا و روشی دیگر دنبال میکنی؟ و باز هم دموکراسی. این بار یک حرکت نشان بده که معرف وجهه آزادی طلبی تو باشد و حقانیت تو را نسبت به ادعایت ثابت کند.آن وقت ما خود سفارشت را به آقای هموند و دیگران خواهیم کرد! حرف از مشکلات پناهندگی پناهجویان میزنی و اعزام بیماران؟! بیماران را بدون محافظ، و معالجه را به سازمانهای بین‌المللی واگذار کن و محدودیتی برای مصاحبه در خارج از لیبرتی برای افراد وضع نکن تا این پروسه هرچه زودتر به سرانجام برسد.
 آیا می توان امید اجرایی شدن آزادی در پایین ترین سطح را از رهبری فرقه در کوچکترین جامعه انتظار داشت که زمام امور ملت و کشوری با ۸۰میلیون جمعیت را به آن سپرد؟ آیا از انجام این هم عاجزی و ناتوان و یا ترس از دست دادن نا توانترین نیروی بیمار را داری؟تو که می دانی هیچ دولتی به حرف تو نیست و هیچ جایگاه اجتماعی در جامعه امروزی نداشته و نخواهی داشت، برای چه بر خوابهای پنبه دانه ای اصرار میکنی؟ نمیتوان آزادی را با جمع کردن سیاهی لشکر و چند دست لباس و خورد و خوراک و اجاره هتل برای این و آن و پرچم تکان دادن به ملتی هدیه کرد. قبل از این با زبان جنگ و بمب‌های صدام هم امتحان کردی و تمام راهکارهایت به بن بست خورد وکسی پذیرای تو نبود تا سخنرانی در تهران لغو وبه زمانی دیگر موکول شود.! پس آزموده را آزمودن خطاست.!
احمد هاجری
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا