به مناسبت تاسیس فرقه مجاهدین
سازمان مجاهدین خلق اسمی بود که در دهه 50 و 60 توانست سوار بر ناآگاهی تعداد زیادی از جوانان شود و فضای خوبی را برای مانور و جوسازی های مسعود رجوی در سخنرانی ها و میتینگ های داخلی کشور خصوصأ سال اول پیروزی انقلاب فراهم آورد.
رجوی از این فضای پیش آمده استفاده نمود و سازمان و تشکیلات را به ملک شخصی و مایملک شخصی خود تبدیل و نهایتأ پلاک آنرا به نام خود ثبت نموده و این پلاک را به پیشانی خود نصب کرد و حق هرگونه شرکت و دخل و تصرفی را از سایر اعضا و ذی نفع ها سلب نمود.
رجوی طی چند دهه افسار و دهنه فرقه اش را آنچنان سفت و محکم گرفت که احدی نتواند نفسی بکشد وادعای شراکت و سهمی از آن داشته باشد. درواقع رجوی سازمان را به انحصار خانواده و طیف بستگان درجه یک نزدیک خود درآورد و طیف کوچک دیگری که نزدیکان ایدئولوژی و تشکیلاتی او بودند را صرفأ جهت خدمت گذاری به دایره اول کنترل فرقه اش راه داد ولا غیر.
اکنون چند دهه از این تشکیل دیکتاتوری در فرقه می گذرد و این سازمان وارد سرفصل ها و پروسه و نقاط عطفی شده مانند:
1-خشونت –کشتار و جنگ مستقیم با خلق قهرمان در سال 60.
2-رفتن زیر چتر صدام و ادامه کشتار و جنگ تمام عیارعلیه ملت ایران وسرمایه های ملی.
3-رفتن به دامن امریکا و اسرائیل و جاسوسی و تروریزم هسته ای علیه ملت ایران و دانشمندان هسته ای و خلاصه تمام قد و صراحتأ اعلام دشمنی با ملت ایران.
اکنون به توجه به گذشته و سرفصل ها و دورانی که رجوی سازمان را به قهقرا برده است و مرور این خیانت و جنایت ها به این نتیجه و جمعبندی میرسیم که سازمان و ایدئولوژی و استراتژی آن در حال انقراض است و علت آن هم این است که این فکر و ایدئولوژی چون در انحصار یک طیفی بوده و آن طیف هم در حال مردن و زوال هستند همین امر باعث شده فرقه هم درحال ته کشیدن باشد.
نتیجه این که تجربه به ما می گوید که سازمان مجاهدین درآینده ای خیلی نزدیک به یک اسم تبدیل خواهد شد درحد استعداد توده ای ها و البته با این تفاوت با سوابق و گذشته ای تاریک تر واز دید مردم منفورتر.
عاقبت تلخ این فرقه ازیک نقطه انحراف تلخ و نسنجیده رجوی شروع شده و راندمان چند دهه خیانت رهبری فرقه است که رقم خورده و این دست تکامل است که اینگونه رجوی وفرقه اش را به این وادی کشاند وسرش رابه سنگ کوبید.
اینکه می گوییم سازمان تمام شده این است که ازجدید ترین اعضای فرقه جداشده تا افراد رده بالا تا نزدیک رجوی وهر دو سرطیف علت فرار و جدایی شان را آخر خط سازمان عنوان شده و ازآن طرف هم رجوی غیر ازخودش همه را خائن و مزدور و اطلاعاتی میداند. این فرمولی است که آینده ی تاریک سازمان رجوی و فرقه اش را درآن می بینیم.
از حدودأ 20 سال قبل هرفردی که قصد پیوستن به فرقه داشته تجربه به او این را گفته که اگر 50 سال هم در سازمان باشی نه حق رای داری و نه حق نظر و نه حق حرف و انتقاد و خلاصه آخر و عاقبت هم تصمیم به فرار از فرقه و انگ مزدوری و هزار تهمت ومارک دیگر. به همین دلیل 20 سال حتی یک نفر ورودی سازمان نبوده و دراین مدت فقط رجوی انسان های ورودی را سرقت کرده و انسان های جویای کار را قاچاق و اسیر کرده و نهایتأ باعث بدبختی آنها شده است.