مرضیه هم٬ قربانی دیگریست مانند دیگر قربانیان فرقه رجوی! مرضیه هم مانند بسیاری دیگر از هنرمندان خارجه نشین٬همچون عارف٬ ویگن٬ سخایی٬عماد رام و الهه و… به دام فرقه رجوی افتاد و با توجه به مجموعه مسایلی که ایرانیان بطور عام و هنرمندان بطور خاص در خارجه دارند٬ فریب ظاهر خوش خط و خال آنان را خورد بلکه بتواند با بودن با آنها٬کمی از بار مشکلات خود بطور مشخص مشکلات مالیش را بکاهد. شاید تفاوت ایشان با دیگر هنرمندان در این باشد که مابقی پس از مدتی متوجه عمق ایدئولوژی و باطن رجویها شدند ولی او یا متوجه نشد یا ترجیح داد که متوجه نشود!
اساسا شیوه کاری مجاهدین اینچنین است! فرقی هم نداردکه چه کسی باشد٬ با هرکس که رفاقت میکنند٬ اولین و آخرین هدفشان اینست که از او استفاده بهرشکلی کنند. از نیروهای خودشان به یک نوع٬از سرهنگ خلبان بهزاد معزی به یک نوع دیگر٬از بنی صدر به یک شکل دیگر و از هنرمندانی همچون مرضیه هم به یک شکل دیگر!
آنها اساسا هیچ ارزش و احترامی برای انسانها قایل نیستند! آنها علنا در نشستهایشان هم میگویند که ارزش انسانها به اندازه تضادی که از سازمان حل میکنند است!یعنی اگر کسی که تا دیروز کلی برایشان کارمیکرد و مسئله برایشان حل میکرد٬به یکباره مریض شد یا دچار هرمشکلی شد که راندمان گذشته را نداشت٬از ارزش و اعتبار هم میافتد!
زمانی که در عراق بودم٬روزی و بمناسبتی٬خانم مرضیه را دیدم.او شخصا انسانی بسیار مهربان و دوست داشتنی بود.بعد از سلام و احوالپرسی٬از من پرسید که چه مدت است که اینجایی؟ پاسخش را دادم!کمی مکث کرد و چیزی نگفت.البته شاید ترسید که بخواهد حرفه دلش را بزند!بعد من به ایشان گفتم خانم مرضیه انگاری که در عراق ماندنی شدی؟سری تکان داد و گفت: ای بابا چکار میشه کرد!؟و با لحنی که حالت طعنه زدن یا شوخی کردن یا شاید هم تمسخر داشت گفت: مگر ندیدی که سلاح بردست داشتم و بالای تانکها رفتم؟!خلاصه صحبت به خنده گذشت ولی بخوبی پیدا بود که مرضیه هم شاید که جبرا درکنار مجاهدین مانده بود!
بهرحال خدایش رحمت کند