او که درنوشته اش، نحوه ی پیوستن خود به فرقه ی رجوی را توضیح داده واذعان نموده است که با دیدن عکس مریم هواخواه این جریان شده و سپس با تماشای سیمای آزادی؟! رجوی، یک دل که نه، هزار دل عاشق این جریان شده، درسال 1387دستگیر شده وباتهام محاربه و… حدود پنج سال زندانی شده وبعد ازآزادی درفرصت ممکن به خارج رفته ودرکنفرانس حقوق بشری؟! خانم مریم رجوی درپارس شرکت نموده وباند رجوی خزعبلات او را به حد یک واقعه ی مهم تاریخی تبدیل نموده واظهاراتش را درتمامی رسانه های خود منتشر کرده که این خود بی بضاعتی این فرقه ودچار شدن آن به قحط الرجالی ونداشتن خبر مهیچ را نشان میدهد!
حرف های آقای مددزاده حاوی هیچ نقطه ی مهمی که شنونده را به فکر وادارد وطرح وبرنامه ی جدیدی را بنمایش بگذارد، نبوده وتنها نمایشگر وجود حرکت در دنیای نباتی مجاهدین خلق بوده است!!
متن سخنرانی او " آزادی ایرانزمین فرا خواهد رسید "، میباشد که همردیف همان " ازکرامات شیخ ما این است، شیره را خورد گفت شیرین است " میباشد که میخوانیم:
"… من فرزاد مددزاده هستم و بهتازگی از ایران آمدم سی سال سن دارم و 5سال در زندانهای رژیم آخوندی بودم. 12سال پیش با دیدن عکس خواهر مریم در روزنامه آسیا و سپس برنامههای سیمای آزادی با مقاومت و مجاهدین خلق آشنا شدم. بعد از آشنایی با مجاهدین مسیر زندگیام بهطور کلی عوض شد. درد و رنج مردم مسألهای من گردید و مبارزه با این رژیم جنایتکار برای پایان دادن به این درد و رنجها هدفم شد. در سال 1387به اتهام محاربه دستگیر شدم و 5سال در زندان اوین و گوهردشت محکوم شدم. زمانی که دستگیر شدم مستقیم مرا به بند مخوف 209 بردند و بیش از شش ماه در 2 نوبت در انفرادی بودم ".
ادله ی محکم او دراین مورد، دیدن عکس مریم رجوی بوده وگرنه سیمای آزادی رجوی، بغیر از پاشیدن تخم نفاق ویاس و نهادینه کردن فحاشی درادبیات سیاسی، برنامه ای ندارد تا بتوان بموجب آن، نقشه وطرحی برای زندگی بهتر مردم داشت!!
درقسمتی ازسخنان این همولایتی جلفایی عمر هدر داده ی ما، آمده است:
"…وقتی در زندان گوهردشت بودم یکروز به علی آقا، آقای صارمی گفتم در بیرون از زندان عکس خواهر مریم و برادر مسعود همیشه همراهت بود; توی پرانتز بگویم بیرون همیشه علی آقا عکس خواهر مریم و برادر مسعود تو کیف اش بود و به هر کسی را که میدید این را میداد، وقتی ازش پرسیدم اینجا بدون عکس چه کار میکنی بهم یه دفتری داد وقتی باز کردم لای صفحاتش را دیدم عکس خواهر مریم و برادر مسعود را از روزنامهها بریده و چسبانده و با همان خنده همیشگی گفت پسرم من بدون عکس رهبرانم هیچ جا نمیروم ".
آیا ازاین سخنان جز اینکه طرف یک بت پرست است، چیزی میتوان استنباط کرد؟!
آیا بالاترین نمود کیش شخصیت ازلابلای این جملات به مشام نمیرسد؟!
آیا این عکس ها بعنوان " سحرالباطل " حمل میشود ویا مسائل روانی پنهان تری این شخص و دوست مرحومش را مجبور به حمل دائمی این عکس ها میکند؟!
این پدیده ی رسوا تنها وتنها، خاص بندی های رجوی است وگرنه هیچ گروه مبارزی عکس رهبران خود را بمثابه ضرورت اولیه ی مبارزه؟! با خود حمل نمیکند!
درهرصورت، زندگی این همولایتی ما به عبث سپری شده وتاسف بارتر اینکه یک جریان مدعی " تنها آلترناتیو دموکراتیک؟؟!! بودن " چقدر باید بیچاره باشد که سخنران اصلی اش دریک برنامه ی حقوق بشری؟! فرزاد مددی باشد!!
این همولایتی ما میگوید:
"… میخواهم بگویم مردم ایران عزم خود را جزم کردند که این رژیم را سرنگون کنند و تنها راهحل را شورای ملی مقاومت و سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران میدانند. چه آن لحظاتی که در زندان بودم و چه الآن که در جمع شما هستم مطمئنم و باور دارم که آزادی ایرانزمین فرا خواهد رسید ما سیمرغ رهایی و مهرتابان مردم ایران را به ایران آزاد شده خواهیم برد. و با خلق محبوبمان در حالیکه همه شهدای سرفراز را در کنار خود داریم سرود پیروزی خواهیم خواند…".
اگر اعتقادی به این حرفت داری، پس چرا موقعی که مردم اینقدر عزمشان را جزم کرده اند، ازکشور فرار کردی؟
آیا بهتر نبود میماندی وهمراه عکس های بت های کبیرت، کار مردم را راحت تر میکردی؟!
آیا این خبر را که مردم فرقه ی رجوی را میخواهند، درزندان شنیده ای یا خواب نما گشته ای؟!
این ایران را چه کسی آزاد خواهد کرد که بعد ازآن شما مریم تابان تان را به اینجا بیآورید؟!
چرا این مهر تابان قدم رنجه نفرموده وهمراه شماهایی که گریخته اید، تشریف نمیآورد تا انجام این مهم را بعهده بگیرید؟!
حمید