سران فرقه باز هم دست به لجن پراکنی علیه اینجانب و تعدادی دیگر از افراد جدا شده استان مازندران که آزادانه در میهن عزیزمان ایران به زندگی مشغول هستیم، زدند که پرداختن به آن خالی از لطف نیست که چگونه سران فرقه در غایت ذلت و رذالت و ورشکستگی قرار داشته و هر روز سعی می نمایند شخصیت افراد جدا شده را تخریب نموده تا شاید برای هزاران درد بی علاج خود دارویی پیدا کنند.
دستگاه تبلیغاتی فرقه برای افشاگری علیه اینجانب باز هم سعی نمود در مورد دوست خوبمان مرحوم صمد نظری به تکرار اراجیف هزار بار تکرار شده علیه او ادامه دهد و مطرح می نماید که صمد نظری به خاطر شرایط جنگی و سخت حاکم بر عراق خائن شد!! البته برای همه ما روشن است وی بعد از عملیات مروارید از تشکیلات جدا شده و به اروپا (ایتالیا) فرستاده شد و در ضمن مشکل وی اصلا جنگ و سخت شدن شرایط حاکم بر عراق نبود چرا که وی وقتی در ستاد اطلاعات بوده به ماموریت های متعدد و مختلف جنگی رفته و اصلا پا پس نکشیده بود و اینگونه اراجیف در مورد ایشان نشان از نهایت دریدگی و بی پرنسیبی سران فرقه می باشد. درد شما از وی از آنجا بود که در آن زمان کسی جرات نمی کرد که به ایران بیاید ولی او در نهایت شجاعت این تابو را شکست و به این دلیل هم هست که بعد از فوت وی نیز سران جنایت کار فرقه دست از سر او بر نمی دارند.
سران فرقه که افشاگری افراد جدا شده خواب را از آنان ربوده، در ادامه این لجن پراکنی مطرح می کنند که " خبر هائی بدست ما رسیده بود که وزارت اطلاعات به صمد نظری گفته بود که"شنیدیم قر میزنی و گله و گلایه میکنی و…اما یادت باشد شماها که از پیش مجاهدین آمدید وقتی با چند سال…
جهت اطلاح شما از خدا بی خبران، وقتی خودم به میهن و خاک عزیز ایران وارد شدم، کمترین بی احترامی نشد و هر چه که بوده احترام و محبت و اگر شانتاژ و جو سازی شما جنایت کاران نبود خیلی زودتر به ایران می آمدم.
پس فریبکاری هایی همچون، باصطلاح اعلام خبر یا نامه از داخل، اطلاعات سری، نامه خانواده ها و… دیگر خریداری نداشته و مصرف درون تشکیلاتی دارد. این اراجیف سرهم بندی شده فقط برای فریب نفرات از دنیا بی خبرتان کارایی داشته و مردمی که به وسایل ارتباطی دسترسی دارند را نمی فریبد.
اکنون مردم ایران خصوصا خانواده های اعضای فرقه به سطحی از آگاهی رسیدند که این گونه لجن پراکنی علیه افراد جدا شده و خصوصا مرحوم صمد نظری کارآیی نداشته و به این نکته هم اشاره کنم به حدی خانواده های استان و ایران از مرحوم صمد نظری خوبی و مهربانی دیدند. بنابراین این اباطیل هزار نشخوار شده شما همانند تف سر بالا برای شما خواهد بود.
سران فرقه در حضیض و درماندگی اینبار سعی نمودند اراجیفی در مورد عدم شرکت مردم در سالگرد مرحوم صمد نظری سر هم کنند. دستگاه تبلیغاتی فرقه مدعی شده است که اینجانب به محل زادگاه مرحوم صمد نظری رفته و از قبل هم کلی تبلیغات کرده و تدارک دیده بودیم تا شاید چند نفری را بر سر قبر صمد نظری جمع کند ولی کسی به حرفهای آنها محل نگذاشت و…!!
البته قبل از اینکه جواب این خدا بی خبران را بدهم این سئوال بوجود می آید که چرا هنوز از مرحوم صمد نظری اینقدر واهمه و ترس دارند؟ مگر جسم بی جان او لرزه بر تشکیلات شما جانیان می اندازد؟ ما جواب این سئوالات را داریم چرا که وقتی مرحوم صمد نظری زنده بود به حدی دست به افشاگری علیه فرقه زده و نه تنها خانواده های استان بلکه تمام ایران وی را دوست داشتند و به همین خاطر وقتی با دفتر انجمن تماس می گیرند ابتدا همه یادی از مرحوم صمد نظری نموده و از فوت وی اظهار تاسف می کنند پس نشان می دهد که فوت او هم آرامشی برای شما به ارمغان نیاورده است.
اگر در مورد عدم شرکت مردم در مراسم سالگرد مرحوم صمد نظری حرف می زنید باید یاد آور شوم که به حدی مردم در مراسم وی شرکت کرده بودند که محل برگزاری مراسم جایی برای نشستن نداشت و شخصیت های مختلفی در مراسم وی شرکت و حضور داشتند و همه او را به خاطر راستی و درستی یاد کردند او عاشق وطن و مردمش بود و در این راه هرگز ترسی از طرف فرقه به خودش راه نمی داد پس نشخوار این گونه اراجیف برای مردم مازندران دروغی بیش نیست.
برای روشن شدن اذهان می خواهم به نکته ای اشاره کنم وقتی مرحوم صمد نظری از مناسبات فرقه جدا شد و به وطن عزیزش ایران برگشت دستگاه تبلیغاتی فرقه جوسازی زیادی علیه او به راه انداخت بعد از آن بحث "خروج ممنوع" در مناسبات راه انداخته و در همان نشست رجوی جنایتکار خطاب به افراد خواهان جدایی، از مشت آهنین و حذف فیزیکی حرف زد که دیگر کسی مانند صمد نظری جرات جدا شدن و افشاگری علیه فرقه نداشته باشد.
در آن مقطع من هم مانند دیگر افراد ناآگاه دچار جوسازی و شانتاژ این فرقه شده و می گفتیم که او چرا به ایران رفته است ولی وقتی خودم به ایران قدم گذاشتم و از نزدیک با وی برخورد داشتم به جد می توانم بگویم که او در جهت افشای ماهیت پلید فرقه رجوی از هیچ چیز واهمه نداشت.
وی همیشه در صحبت هایش عنوان می نمود که وقتی همه افراد از فرقه جدا شوند و نزد خانواده هایشان بروند آنروز، روز خوشحالی ما و سرنگونی فرقه رجوی ها می باشد و در کلماتش بیان می نمود که از خدا می خواهد که روزی جسم بی جان او ذره ای از خاک وطن باشد که این گونه شد.
نکته دیگر اینکه کشتن و سر به نیست کردن، کار شکنجه گران فرقه می باشد که افراد را به بهانه های مختلف در زندانهای اشرف سر به نیست می کردند همانند نادر احمدی و کمال شوهر زهره اخیانی و تحت فشار گذاشتن افراد که مجبور شدند دست به خودکشی بزنند هماند لادن محمدی و… پس این نوع اقدامات شایسته شماست.که در طول عمر خیانت بار فرقه وجود داشته است و بر کسی پوشیده هم نیست و این فرهنگ، فرهنگ مختص رجوی جنایتکار می باشد.
خدا را شکر که اکنون خانواده های استان مازندران به حدی از آگاهی رسیدند و بعد از رفتن به اسارتگاه اشرف به خوبی به ماهیت رجوی ملعون پی بردند و حال هر چقدر برای اعضای خود روضه داشتن هوادارا در شمال را بخوانید ولی بدانید که با افشاگری نفرات جدا شده دیگر جز لعن و نفرین برای شما چیزی باقی نمانده است.
من و دیگر اعضای جدا شده بسیار خوشحال هستیم که تاکنون توانستیم بخشی هر چند کوچک از ماهیت شما را برای همه روشن نمودیم.
هادی شبانی