درذهن هر فردی این سوال پیش می آید که آیا سازمانی که این همه سنگ دموکراسی را به سینه می زند خودش در درون مناسباتش چقدر به این موضوع اهمیت می داد؟ آیا اساساً در درون تشکیلات مافیائی فرقه رجوی چیزی بعنوان آزادی وابرازعقیده وجود دارد یا خیر؟ و اگر وجود ندارد چرا؟ و چرا فرقه ظرفیت انتقاد از رهبری را نداشته و اعضا اجازه بیان آزادانه نظرات شان را ندارند و نه تنها اجازه چنین امری را مجاز نمی دانند بلکه بشدت با آن مقابله نیز می کنند.چرا که با ماهیت فرقه کاملا مغایرت دارد. و سالهای سال رجوی با شلاق وشکنجه وبا نام مستعار عملیات جاری وغسل هفتگی وانواع واقسام ترفند ها راه طرح بیان هرنوع انتقاد و مخالفتی را بست. اگر رجوی ظالم اجازه چنین اقدامی را به اعضائ خود می داد نه از تاک نشان می ماند و نه از تاک نشان و به بیان دیگر یعنی نه از رجوی چیزی می ماند و نه از تشکیلات سلبی او که بخواهد اتوریته خود را اعمال کند.
نتیجه اینکه همانند ضرب المثلی که می گوید مرگ خوب است اما برای همسایه، کاملا مصداق آن درمورد رجوی صادق است،دموکراسی خوب است اما بیرون از مناسبات رجوی ها و در داخل مناسبات هرچه هست اطاعت کور کورانه و بی چون و چرا و تمکین به رهبری و ولایت مطلقه مسعود رجوی!!!!!!
درهرحال آنچه که رجوی ها تبلیغ می کردند هیاهو و شانتاژ دموکراسی بود ونه اصل وخود دموکراسی وحتی فتوکپی آن هم نبوده است. هرآنچه بود فشار و سرکوب و خفقان و بگیر و ببند و قلع و قمع مخالفان بوده است وته قضایا چیزی شد که همگان دیدند وشنیدند و عاقبت خیانت کاران چیزی غیر از این نخواهد بود.
عبدالله افغان