فرقۀ رجوی همه ساله تعداد زیادی سیاهی لشگراز افراد خارجی بخصوص از لهستان و برخی دیگر از کشورهای اروپای شرقی به علاوۀ تعدادی پناهندگان عرب و افغانی وهمگی اجیر شدۀ یورویی برای شرکت در برنامه سالیانه خود در ویلپن پاریس بسیج کرده و آنها را با انواع فریب و نیرنگ و تقلب و تطمیع مالی به شوی سالانۀ مریم قجر در ویلپن پاریس می کشاند.
Wolny IranKongres WOLNY IRAN – GRAND GATHERING PARIS 2016
مقطع اصلی این برنامه قبلا از بیش از سی سال پیش تا قبل از ده سال اخیر همیشه ۳۰ خرداد برابر با ۲۰ ژوئن به مناسبت با عناوینی مانند «آغاز مبارزۀ مسلحانه» و«روز زندانیان سیاسی ایران» و «سالروز تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران» بود ولی بعد از سقوط ارباب رجوی صدام حسین و خلع سلاح ارتش صدام ساحتۀ رجوی در عراق توسط نیروهای آمریکایی و موهوم و مسخره شدن عنوان «ارتش آزادیبخش ملی» و اساسا شکست و افشا شدن شعار و استراتژی «مبارزۀ مسلحانه» دیگر این عناوین و شعارها به کناری گذاشته شد زیرا دیگر صحبت از مقاومت و مبارزۀ مسلحانه و ارتش آزادیبخش کردن اگرچه برای نگهداشتن اسیران ذهنی و جسمی و روانی فرقه در عراق و آلبانی در هفت حصار تشکیلات رجوی کاربرد دارد ولی برای جذب ایرانیان آگاه و آزاد خارج و نگهداشتن هواداران خارجه نشین رجوی در مهمیز و کنترل فرقه کاربردش را از دست داد.
از این رو در ده سال اخیر به دنبال دستگیری و بعد هم آزادی مریم رجوی در فرانسه برای دررفتن به اصطلاح آبرومندانه از شعارها و استراتژی پیشین یعنی در حقیقت برای لاپوشانی و رفع و رجوع آبروباختگی خودشان در نتیجۀ شکستها و رو شدن انواع تبهکاریها و جنایتها و فریبکاریها و مفاسد رهبران فرقه؛ از نزدیک بودن تاریخ این دستگیری و بعد هم آزاد شدن مریم رجوی در فرانسه به تاریخ سی خرداد یعنی بیست ژوئن به عنوان فرصتی طلایی برای این لاپوشانی و رفع و رجوع استفاده کردند یعنی دیگر با یک ترفند یواشکی کم کم روز سی خرداد (بیست ژوئن) و عناوین موهوم مناسبتهای آن را که کلمات مقاومت و مسلحانه و… داشت کم رنگ کرده و بعد هم به کلی به فراموشی سپرده و سپاردند!!
بنابراین در سالهای اخیر همه ساله با یکی دو هفته قبل یا بعد از سی خرداد (۲۰ ژوئن) این مراسم سالانه را تحت عناوینی مانند «آزادی و دموکراسی برای ایران» و «روز کودتای دولت فرانسه علیه مقاومت ایران»!!!! (یعنی دستگیری مریم رجوی) برگزار می کنند که معلوم نیست روز دستگیری را چگونه می شود جشن گرفت و مراسم گرامیداشت برای آن برگزار کرد؟؟!! و اصلا مگر رجوی در فرانسه حاکم بوده که پلیس فرانسه کودتا کرده و او را از حاکمیت خلع کرده است؟؟؟!!! که واقعا مضحک و خنده آور حتی برای مرغهای پختۀ سفرۀ مریم خانم در اورسوراواز هم می باشد!!… و دیگر از عنوان «روز زندانیان سیاسی ایران» هم خبری نیست چون دیگر زندانیان فرقه در ایران از نصف انگشتان دست هم تجاوز نمی کند برای اینکه دیگر مبارزه ای و کسی و پایگاهی و تشکیلاتی در داخل ایران ندارد و تقریبا همۀ زندانیان سیاسی ایران از مبارزان داخل کشور متعلق به جریانهای اصلاح طلب یا گروهها و جریانات مبارزۀ مسالمت آمیز برای آزادی و دموکراسی در ایران می باشند و تمامی آنها حتی آنها که مثل برخی گروههای کردی به مبارزۀ مسلحانه معتقدند از فرقۀ رجوی تا بن استخوان متنفر و بیزار هستند.
در هر حال برگزاری این شوی سالانه اکنون به قدری بی محتوا و تمسخر انگیز با شعارهای پوچ و رسوا و افشا شدۀ تکراری در سه دهۀ گذشته شده است که اگر فرقۀ رجوی بیم تلقی شدن به عنوان اعتراف به شکست و به خرابی وضعیتش را نداشت حتما دیگر این مراسم را برای همیشه تعطیل می کرد و دست از آن می کشید ولی برای گریز از این اعتراف تلخ ناچار است که به هر ضرب وزور و زر و زور و تزویر و تقلب هم که شده این مراسم را در همان محل قدیمی سالانه اش یعنی سالن ویلپن پاریس که به دلارهای نفتی صدامی مریم رجوی عادت کرده است برگزار کند آنهم مثل سالهای گذشته بویژه ده سال اخیر با پرکردن صندلیها و برنامه های سخنرانیها نه با ایرانیان مقیم خارج و گروههای اپوزیسیون ایران بلکه با لابیهای همیشگی آمریکایی و اروپایی خود که بسیارشان از مسئولان سابق جنایت و خونریزی در جهان از جمله ویتنام و عراق در ارتش و سی آی ای آمریکا هستند و با اجاره کردن پولی دانشجویان لهستانی و اهالی کشورهای فقیر اروپای شرقی با تطمیع آنان به گردش و سیر و سیاحت و خوراک در پاریس و یا برخی پناهندگان عرب بویژه سوری و نیز پناهندگان افغانی با پرداخت هفتاد یورو به هر کدام آنان. چرا؟ برای اینکه خودش طبق همین اعتراف فرقه به خوبی می داند که ایرانیان آزاده و شریف خارج و نیروهای اپوزیسیون مستقل ایرانی در خارج کشور از این فرقه متنفر و بیزارند و آن را خائن به ملت و کشور خودشان می دانند و بزرگترین ضربه زننده به جنبش آزادیخواهانۀ مردم ایران می دانند. برای همین است که اکنون برخلاف دهه های گذشته که سایتهای فارسی زبان فرقه مملو از پوسترها و آگهی ها از دو سه ماه قبل از این شو برای تبلیغ آن اختصاص می یافت، دیگر در این سایتها خبری از تبلیغ و زمان و مکان این شو دیده نمی شود و به جای آن به اخبار سوریه و تبلیغ درسهای «تبیین جهان» مسعود رجوی نزدیک به چهل سال پیش می پردازند!!! زیرا اساسا این فرقه را علیرغم شعر و شعارهایش مبنی بر «خلق قهرمان ایران» دیگر کاری با ایرانیان نیست و دعوت عام برای ایرانیان نمی تواند انجام بدهد چون می داند که کسی توجه نمی کند بلکه تمام دعوتهایش و تلاشش برای بسیج کردن خارجی و برای خارجیان از جمله «خلق قهرمان لهستان»!! و «خلق قهرمان سوریه»!! (و حتما هم فردا برای تشکیل «شورای ملی مقاومت لهستان»!! بویژه که با پذیرش انتقال کامل به آلبانی، دیگر خلق لهستان جای خلق ایران را گرفته چون به جای ایران و تهران به لهستان و ورشو نزدیک شده اند و حتما به زودی شاهد شعار «می بریمش به تیرانا یا ورشو» خواهیم بود!) به علاوۀ افراد تشکیلات و هوادار اندک خودشان که این هر دو دسته را هم با اطلاع دادن خصوصی و محرمانه یعنی خودمانی به زمان و مکان مراسمشان با پرداخت تمام هزینۀ سفر و کارمزدشان می آورند!!.
این نوع فعالیت و تبلیغ رو به خارجیها را فرقۀ رجوی در زمستان گذشته برای تظاهراتش در پاریس در اعتراض به سفر روحانی رئیس جمهور رژیم ایران به فرانسه برای جذب پناهندگان سوری با راه انداختن رادیو موج اف ام در پوش به اسم آنان و تبلیغات در سایتهای عربی اش به زبان عربی البته فارسیزه شده!! به راه انداخت که به افتضاح و رسوایی بی سابقه ای در آن تظاهرات و درگیری با همان سوریها و شخصیتهای عرب شرکت کننده بر سر سخنرانی یک لابی اسرائیلی فرقه و حمل پلاکاردهای عربی توسط آنان و عدم اطاعت آنان از افراد فرقه گردانندۀ تظاهرات و قطع رابطۀ همکاری عربهای فرانسه با فرقۀ رجوی چنانکه در قسمتی دیگر از این مقاله آمده است منجر شد که می توانید مشروح این جریانات را در لینگهای زیر بخوانید:
http://peyvande-rahaee.fr/index.php/typography/337-2016-01-20-94-10-30
http://peyvande-rahaee.fr/index.php/typography/331-2016-01-15-94-10-25
http://peyvande-rahaee.fr/index.php/typography/356-2016-02-07-11-18-94
http://peyvande-rahaee.fr/index.php/typography/362-2016-02-15-1394-11-26
و اما لینگهای زیر مربوط به صفحات فیس بوک فرقۀ رجوی تحت پوش شرکتهای لهستانی هستند که از لهستان و کشورهای اروپای شرقی برای برنامه فرقۀ رجوی (۹ جولای درپاریس) دانشجو و سیاهی لشکر جمع میکنند و برای آنها بلیط می فروشند. همانطور که در این صفحات به زبانهای لهستانی و انگلیسی ملاحظه می کنید ردی از فرقۀ مجاهدین و شورایشان در آنها نیست و فقط نوشته که برنامه ای هست جهت حمایت از دموکراسی درایران از هشتم تا دهم جولای بقیمت ۴۰ یورو باتمامی هزینه های سفر و انتقال ازتمامی نقاط لهستان به پاریس، و نیز اقامت در هتل و تأمین غذا. عکسهای این صفحات فرقه مربوط به فراخوان به خارجیها بویژه لهستان به زبان لهستانی را در متن این مقاله می بینید:
Konferencje pokojowe
https://www.facebook.com/events/223066151414459/?active_tab=posts
https://www.facebook.com/events/1262303877132263/
https://www.facebook.com/KonferencjePokojoweWEuropie/
https://www.facebook.com/events/972865329487097/
اما در رابطه با عربها و مشخصا شخصیتهای عرب باید گفت که بسیاری از لابیهای عرب فرقه دیگر دور آن را خط کشیده و دیگر از شرکت در مراسم آنان خودداری می کنند:
استاد علی المرعبی نویسنده و روزنامه نگار لبنانی و از ناسیونالیستهای مشهور عرب و فعال سیاسی و فرهنگی و مطبوعاتی مقیم فرانسه از لابیهای سابق فرقۀ رجوی در فرانسه که در اعتراض به انحصار طلبیهای سران فرقه و دعوت آنان از یک نمایندۀ پارلمان اسرائیل مائیر حبیب برای سخنرانی تظاهرات فرقۀ رجوی در پاریس در ژانویۀ گذشته را ترک کرد و از عربهای مقیم فرانسه خواست که در فعالیتهای این سازمان شرکت نکنند روز ۱۳ ماه می در صفحه اش در فیس بوک در لینگ زیر:
https://www.facebook.com/alinafez/posts/1397978606895028?pnref=story
در رد برخی تلاشهای فرقه رجوی برای جذب مجدد آقای المرعبی به دنبال افشاگری ایشان علیه یک مقالۀ ساختگی فرقه علیه او به نام یک نویسندۀ عرب در سوزش از دیدار ایشان با هیأتی از جداشدگان از فرقه در پاریس؛ و در حقیقت در رد دعوت ایشان به شوی مریم قجر در ویلپن پاریس، نوشته است:
«منطقی است یا نه؟
کسی که بخواهد رژیم جنایتکار و فاشیست کشورش را سرنگون کند من در کنارش هستم..
کسی که بخواهد کشورش را از دست یک اشغالگر جنایتکار آزاد کند این حق او است و من با او هستم.
کسی که بخواهد یک ائتلاف ملی علیه یک حاکمیت مزدور و دولتی که متجاوزین اشغالگر منصوبش کرده اند تشکیل بدهد و این یک اقدام ضروری است… من با او و در کنارش هستم.
اما کسی که بخواهد فقط به قدرت برسد یا کسی که دنبال حفظ منافع سیاسی خود است آن هم با برقراری روابط مشکوک با مائیر حبیب یا برنارد هنری لیوی یا پایگاه سبلیه یا زیارت مقر سازمان ایباک وو…؟؟؟!!!!! من نمی توانم از او حمایت کنم.
آی مردم… آی انسانها…!
کسی که خودش محلی را اشغال کند نمی تواند آزاد کنندۀ محلی دیگر باشد…
کسی که در کشور خودش آلت دست بی مقدار محافل بیگانه می باشد نمی تواند در کشوری دیگر از مخالفان این محافل حمایت کند…
من به این اشاره بسنده می کنم باشد که از خطرات بن بستهایی که به سوی آن در حرکتند آگاه شوند … تا ناچار نشوم بعدا مسائل را با اسم و رسم مشخص به صورت علنی و روشن افشا کنم».
اینجانب نیز در کامنتی زیر این متن آقای المرعبی به عربی نوشتم:
آفرین استاد المرعبی به این خردمندی و هشیاری و آگاهیتان. ما ایرانیان جدا شده و منشعب از این سازمان که منظورتان است و ما آن را با رهبری فردی دیکتاتوری استالینستی اش که حاکم بر سازمان از بیش از سه دهه می باشد به خوبی می شناسم رهبریی که بیشتر این مدت را در عراق بوده و بخشی از خاک آن را اشغال کرده و به غارت و سرقت بسیاری از سرمایه ها و پولهای آن پرداخت و به حزب حاکم و دولت آن کشور نیز با تمام امکانات و روابطش با آمریکاییها و اسرائیلی ها خیانت کرده و ضربه زد از جمله جاسوسی اش و کمکش به آمریکایی ها در کشف مخفیگاههای رهبران حزب بعث از حمله شخص صدام حسین که ما همۀ جزئیات آن می دانیم چرا که در داخل این سازمان در عراق بیش از ۲۵ سال بویژه ده سال اخیر و شاهد این خیانتها بودیم.
لازم به یادآوری است که موضع و متن نوشته شده توسط آقای المرعبی که از نفوذ و احترام خاصی در میان شخصیتهای عرب ناسیونالیست در فرانسه و لبنان و عراق برخوردار است طبق گفتۀ خود آنان به اینجانب در حقیقت موضع همۀ شخصیتهای عربی از جمله عراقی و سوری والجزائری است که در فرانسه با فرقۀ رجوی همکاری می کردند و اکنون روابط و همکاری شان را با این سازمان قطع کرده اند زیرا آنان و پناهندگان سوری نیز با توصیۀ آقای المرعبی این کار قطع رابطۀ همکاری با فرقۀ رجوی را انجام دادند ولی فرقه دوباره سراغ همۀ آنها برای کشاندشان به شوی ویلپن رفته ولی آنها با این بیانیۀ آقای المرعبی دست رد بر سینۀ آنها زده اند.
اما نمونۀ دیگر:
روزنامۀ مستقل فلسطینی «المنار» چاپ بیت المقدس در مقاله ای به قلم حاتم استانبولی روزنامه نگاری که در میان سیاهی لشکر خارجی از عربهای برده شده به شوی مریم رجوی در ویلپن پاریس روز ۱۳ ژوئن ۲۰۱۵ حضور داشته و خود از نزدیک شاهد ترکیب شرکت کنندگان و سخنرانان و ماهیتها و جهت گیریهای جنگ طلبانه و ضد خلقی آنها بویژه شرکت شخصیتها و مقامات سابق آمریکایی حامی اسرائیل و ضد مبارزات مردم فلسطین و عدم حضور ایرانیان و شخصیتهای ایرانی بوده است به تحلیل وضعیت کنونی فرقۀ رجوی و شوی سالانه اش در فرانسه پرداخته است.
در این مقاله که روز ۳۰ ژوئن ۲۰۱۵ با عنوان « مجاهدین خلق از اپوزیسیون مسلح تا آلت دست مسلح!» در روزنامۀ مستقل فلسطینی «المنار» چاپ بیت المقدس منتشر شده، از جمله آمده است:
«ایرانیان در این جشنوارۀ اپوزیسیون ایران غایب بودند و هشتاد درصد حاضران نه ایرانی و نه حتی عرب بلکه دانشجویان دانشگاههای اروپا بویژه از لهستان و فرانسه و انگلستان بودند که از دو جنبه باید روی این موضوع اندیشید: توجه و اقدام برگزار کنندگان جشنواره به آوردن دانشجویان دانشگاههای اروپا تنها برای پرکردن صندلیها نبود بلکه همچنین به منظور آماده کردن افکار عمومی برای هر اقدام در آینده جهت سرنگون کردن قهرآمیز رژیم ایران بود و این احتمال مطرح هم هست چرا که در صورت پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات آیندۀ ریاست جمهوری آمریکا احتمال این امر می رود و این کاملا از حرفهای جنگ طلبان آمریکایی در این برنامه و ابراز دشمنی آنها با سوریه و حزب الله و مقاومت فلسطین و ایران روشن بود…».
کامل ترجمۀ فارسی مقالۀ مذکور را از آنجا که تشخیص و برداشت یک خارجی حاضر در این برنامه می باشد و از این نظر اهمیت دارد در لینگ زیر بخوانید:
http://peyvande-rahaee.fr/index.php/typography/192-2015-07-06-12-34-20
متن عربی مقالۀ مذکور در لینگ زیر می باشد:
http://www.manar.com/page-25194-ar.html
و این هم نمونه ای دیگر:
ترجمۀ مقاله ای به قلم خانم عواطف فرح شرکت کنندۀ الجزائری در تظاهرات فرقۀ رجوی در پاریس روز ۲۸ ژانویۀ ۲۰۱۶ در صفحۀ فیس بوک ایشان با عنوان: «چه کسی هزینۀ تظاهرات پر طمطراق مجاهدین خلق را تأمین کرده بود؟»
«روز ۲۸ ژانویه یک تظاهرات بزرگ و بسیار شیک و پرخرج از لحاظ تجهیزات و پلاکاردها و پرچمهای سازمان مجاهدین خلق و کلاهها و جلیقه ها و کامیونهای تریلی در جلوی تظاهرات و وسط و آخر آن به علاوۀ بلندگوهایی که در اختیار تظاهر کنندگان بود در پاریس برگزار شد. تظاهرات به گواهی همگان از جنبۀ سازماندهی و مجهز بودن یک تظاهرات با شکوه و عظیمی بود؛ ولی قابل توجه است که تظاهرات به این ثروتمندی تظاهر کنندگان فقیر و بدبخت و بیچاره ای داشت. چه کسی هزینۀ تظاهرات مجاهدین خلق را تأمین کرده بود؟
آیا مریم رجوی خودش شخصا قدرت و توان مالی برای تأمین اینهمه مخارج را دارد؟؟؟؟؟ کمی خواستم به عقب برگردم دیدم که مجاهدین خلق اصلا قبل از رفتن به عراق چنین ثروتی نداشتند و فقیر بودند. بله این مرحوم صدام حسین بود که آنها را تأمین مالی و مادی کرد. مجاهدین خلق هم که همه می دانند ازدواج نمی کنند و زیرک هستند این پولها را در هتلها و شرکتها و فروشگاهها از جمله در همین پاریس سرمایه گذاری کردند و همین پولهای چند برابر شده است که این سازمان را تأمین مالی می کنند. مردان و زنان مجاهدین ازدواج نمی کنند و می گویند ما با مقاومت ازدواج کرده ایم و به همین علت غم و اندوه در چهره هایشان دیده می شود و می دیدم که ناراحتند.
برایم سؤال شد که چرا مریم رجوی خودش در این تظاهرات شرکت نکرده؟ او که خودش صاحب عله است زحمت حتی حضور در تظاهرات و ایراد سخنرانی با درود به تظاهر کنندگانی که گلوهایشان در ستایش او باد کرده بود به خود نداده است. تظاهرات ایرانیان علیرغم اینکه ضد روحانی بود و کار زیادی برای جلب عربها به آن شده بود کم جمعیت و با شرکت اندک عربهای مقیم فرانسه بود گویی که عربها و ایرانیها تضاد و کینه های تاریخی دارند و به عقیدۀ عربها ایرانی ایرانی است حتی اگر مخالف رژیم ایران باشد…. به من گفتند که احمد الغزالی نخست وزیر سابق الجزائر در تظاهرات شرکت کرده است ولی من تمام تظاهرات را گشتم و پرس و جو کردم پیدایش نکردم».
اما در مورد سابقۀ چندین سالۀ اجیر کردن پناهندگان عرب و افغانی فرانسه توسط فرقۀ رجوی برای شرکت در شوی سالانه و تکراری و مهوع مریم قجر متن زیر را که مشاهدات و خاطرۀ خودم در سال ۱۹۹۳ (۲۰۱۴) که اینجانب در خوابگاه پناهندگان در پاریس بودم می باشد و آن موقع در صفحۀ فیس بوکم و وبلاگم منتشر کرده بودم، باردیگر در اینجا نقل می کنم:
«در یک مرکز خیریه برای بی خانمانها و پناهندگان در پاریس که زندگی می کنم این روزها شاهد مراجعات با واسطه و پیغام و پسغامهای سردمداران فرقۀ رجوی ساکن قلعۀ اورسور اواز به عربها و افغانیهای این مرکز جهت جمع کردن و بسیج آنها برای شوی ژوئنی مریم رجوی طبق معمول سنواتی از ۱۷ تا ۲۰ ژوئن (جشن و بزرگداشت مضحک و احمقانۀ همه ساله به مناسبت سالگرد دستگیری مریم رجوی و نوچه هایش توسط پلیس فرانسه به جرم کارهای تروریستی و پولشویی!! و وصل کردن خنده دارتر آن به سالگرد قیام ۳۰ خرداد به عنوان بزرگداشت آغاز مقاومت مسلحانۀ نه تنها بی حاصل بلکه قاتل جنبش اصولی و مقاومت درست مردمی برای آزادی) هستم که با وعد و وعیدهای پول و چانه زدن بر سر تعدادی که می توانند هر یک برای این مراسم فرقه ای بیاورند و میزان یورویی که برای هر نفر می پردازند!! برای جمع کردن سیاهی لشکر خارجی جهت عکس و فیلم و جمعیت سازی دروغین به عنوا هوادران ایرانی!! تلاش می کنند.
یک جوان تونسی دوست من در این مرکز بعد از اینکه تلفنش با یک هموطن خود که در آن مرتب صحبت از مجاهدین و مریم رجوی و تجمع و مقدار پول و تعداد نفرات می رفت به پایان رسید پیشم آمد و گفت: واقعا این سازمان مجاهدین دوستان سابق شما (سران فرقۀ رجوی) این قدر نزد ایرانیان خراب شده اند که ما عربهای آفریقا را آن هم با پول و نه اعتقاد برای گردهمایی شان دعوت می کنند؟! و می گفت: دوستم می گوید مسئولان سازمان مجاهدین در پاریس به من گفته اند هر تعداد از دوستان و هموطنانت را برای مراسم ما بیاوری هم برای تو بابت هر یک از آنها و هم برای تک تک آنها پول می دهیم و گفتند به دفتر ما بیا تا در این مورد صحبت بکنیم و من هم می روم ببینم اگر پول کمتر از گردهمایی های سابقشان که نفری ۵۰ یورو بود بدهند من برای تجمعشان کسی را نمی برم!!.
باند مریم رجوی سال گذشته نیز علاوه بر تجمع ویلپن برای تجمع ماه رمضان خودشان نیز از همین خوابگاه ما برخی عربها و افغانیها را با وعدۀ پول به آن مراسمشان برده و به عنوان سیاهی لشکر عکس و فیلم از آنها استفاده کردند در حالیکه این سیاهی لشکر خارجی همه شان و هر کدام به عللی مذهبی و قومیتی و اعمال و کردارها و اعتقادات عجیب وغریب این فرقه به شدت از این فرقه و سرانش متنفر و بیزارند و مخصوصا عربها وقتی از مراسم فرقه برمی گردند همیشه آنچه را که در تجمعهای فرقۀ رجوی دیده اند و شنیده اند از جمله حرفهای خنده دار و بی سر و ته ومسخرۀ مریم رجوی و ترجمۀ خنده دارتر و مسخره تر آن به عربی! مدتها آن را بین خودشان مایۀ بگو بخند و تمسخر قرار می دهند.
چند روز پیش نیز دوست افغانیم در سالن غذاخوری خوابگاه وقتی مرا دید گفت که به همین صورت از طرف سردمداران فرقۀ رجوی به گردهمایی ژوئن با وعدۀ پول دعوت شده و از او هم خواسته اند که تعداد صد نفر افغانی بیاورد که هم بابت تک تک آنها به او و هم به هر یک از آنها پول می دهند ولی گفته که من از شما و گروهتان متنفر هستم و شرفم را در مقابل پول نمی فروشم و به تجمعتان نمی آیم و کسی را هم نمی آورم (البته با آنکه می دانم او به شدت ضد فرقۀ رجوی است نمی دانم در این حرفش تا کجا صادق است زیرا معمولا این نوع افراد نیازمند فقط به علت دریافت پول با همۀ تنفرشان از دار و دستۀ رجوی به تجمعهای آنها رفته و برای این فرقه سیاهی لشکر عکس و فیلم درست می کنند که نمونه هایش در سالهای گذشته با گردآوری سیاهان فقیر و بی خانمان در آمریکا و آوردن دختران تاجیکی و لهستانی و از کشورهای شمال اروپا به پاریس با وعدۀ گردش و سیر و سیاحت و غذای مجانی افشا گردید).
این افغانی با خشم و ناراحتی زیاد از کشته شدن یک جوان هموطنش سال گذشته با زیر گرفتن او توسط اتوبوسهای فرقۀ رجوی که سیاهی لشکر خارجی را از کشورهای مختلف به پاریس آورده بود بعد از پیاده کردن آنها در محل تجمع، سخن می گفت و شرح می داد که چگونه این جنایت در فرانسه در نتیجۀ لابی سازی و هزینه های گزاف دار و دستۀ رجوی مسکوت ماند و مورد هیچگونه پیگیری قضایی قرار نگرفت.
این نمونه ها که همانند نمونه های سالها و ماههای گذشتۀ بسیجهای تقلبی و سیاهی لشکر سازیهای خارجی دلاری و یورویی نشانگر نهایت ورشکستگی و بی پایگاهی و انزوای دار و دستۀ رجوی در میان ایرانیان می باشد مرا به یاد چانه زدنهای نوچه های رجوی در اشرف با مزدوران عراقیشان بر سر مبلغ دینار عراقی در مقابل هر یک امضا که پای صفحات امضای بیانیه های موهوم و تقلبی خودنوشتۀ بگذارند انداخت آنجا که فرقه به نام ۵ میلیون و دویست هزار عراقی!! یا سه میلیون شیعۀ عراقی!! و… بیانیه صادر می کرد که اینجانب خودم آنها را از فارسی به عربی ترجمه می کردم و بعد هم به نام سازمانها و تشکلهای موهوم خودساخته شان که ظاهرا عراقی بودند ولی حتی اسم و سربرگ و آرم آنها را هم خود سران فرقه به فارسی درست می کردند و اینجانب آنها را به عربی ترجمه می کردم!! در مطبوعات عراق با پرداخت پولهای هنگفت آگهی می کردند در حالیکه مطلقا نه امضایی در کار بود و نه عراقی و نه تشکلی عراقی صادر کنندۀ بیانیه و همه را با بسیج افراد نیازمند عراقی و دادن ده هزار دینار به هر یک از آنها در قبال پر کردن صفحات امضا هر یک نفر تا ده هزار امضا انجام می دادند. به گواهی استاندار وقت دیالی دکتر عبد الله الجبوری که من خودم نامۀ اعتراضش را برای اطلاع مسئولان سازمان ترجمه کردم آنها افراد خانواده و فامیل و اقوامشان را در خانه شان جمع می کردند و به هر کدام خودکاری می دادند که ستونهای امضا را پر از امضا کنند، چنانکه من خودم زونکنهای امضا را دیدم هر صد یا دویست برگش پر از امضاهای یکسان با یک خودکار ویک خط بود و مطلقا آدرسی در کار نبود زیرا می دانستند که کسی نمی آید این زونکنها را ببیند».