رجوی خائن بعد از دو سال و اندی کار سیاسی وقتی دید سهمی در حاکمیت ندارد و هیچ کس حاضر نیست به او اعتماد کند و محلی از اعراب ندارد در مقابل مذاکره و گفتگو راه حل نظامی را در پیش گرفت و برای همین منظور با انفجاری بزرگ فضای جامعه را ملتهب و نظامی کرده است و با انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی خشم و کین خود را علیه حقیقت و بحث آزاد عیان نموده و به هر گونه مصالحه و گفتگو برای خود و طرف مقابل بسته است و زمینه را برای درگیری و حذف فیزیکی نیروهایش فراهم کرد تا از طریق کشتار و بگیر و ببند فضای پلیسی را تشدید کند تا بدین طریق به لحاظ بین المللی از آب گل آلود فضای ایران با اتکای به غرب ماهی سرنگونی بگیرد که این کار با خروج رجوی از ایران و رفتن به فرنگ تمام تلاش خود را بکار بست تا غرب را در این حرکت با خود همراه کند اما چون وعده هایش بر مبنای واقعیت استوار نبود آنها خیلی سریع از او سلب اعتماد کرده و کشور فرانسه به عنوان نگه دارنده اولیه او تصمیم به اخراج او از کشورش گرفت و او هم از ترس دستگیری و پیامدهای آن راه عراق و دشمن ایرانی یعنی صدام را در پیش گرفت تا ادامه حرکت نظامی خود را در عراق و سرزمین دشمن علیه سربازان میهن ادامه دهد و همین کار را کرد و نهایتاً بعد از سالها جنایت و خیانت علیه نیروهای خود غلط بودن خط نظامی وی مشخص شد و بعد از سرنگونی حامی اصلی اش یعنی صدام به سوراخ موش خزیده تا از پاسخگویی به خیانت و جنایتی که انجام داده فرار کند رجوی فاسد اکنون باید تاوان عملکرد خبیث خود را پس بدهد.
نتیجه نهائی این که با خط نظامی و سرکوب نمی شود خط خودش را پیش ببرد و اکنون که در کانون پر از مهر و محبت سازمانهای جاسوسی غرب و اسرائیل و شیوخ عربی قرار گرفته باز هم نمی تواند کاری از پیش ببرد چرا که از ابتدا وی خط ترور و کشتار مردم بی گناه ایران را در پیش گرفت و باید بداند که این راه به فروپاشی فرقه خواهد انجامید.
واقعه دردناک هفتم تیر سال 60 داغ ننگی بر پیشانی رجوی تروریست می باشد که باید اکنون جواب همه آن خونهای به ناحق ریخته شده را پس بدهد و این دور نیست.
عبدالله افغان