مسعود رجوی و سایر سران قدیمی تشکیلات فرقه مجاهدین در دهه 40 و 50 عاشق یاسر عرفات و دار و دسته سازمان آزادیبخش فلسطین بودند به گونه ای که افراد قدیمی و فسیل های اولیه فرقه مجاهدین اسم فرزندان پسر خود را یاسر گذاشتند. چون در آن زمان فلسطین رو بودند و دم از خلق و پیشتاز بودن می زدند. این نکته اول.
اما از زمانی صدام پیدا شد و قضیه جنگ و دشمنی با مردم ایران پیدا شد رجوی دیگر احتیاج به پول و سلاح بیشتری داشت و از عاشقی با یاسر دست کشید و عاشق تیپ و فانوسقه و کلت کمری صدام شد و به وادی سگ صفتی تمام عیار افتاد.
همه ی اعضای فرقه یادشان هست که رجوی بعد از طلاق های اجباری در سازمانش وقتی اعلام شد که تشکیلات یاسر عرفات انتخابات اعلام کرده اند و در حال انتخاب رهبر و اعضا و چارچوب جدید هستند و پشت بند آن اعلام شد یاسر عرفات ازدواج کرده است.
رجوی بلافاصله نشست عمومی گذاشت ودرآن اعلام کرد یاسر عرفات به وادی عادی گری و زندگی طلبی افتاده و (ج) دارد یعنی اسیر مسائل جنسی شده و بایستی با آنها خداحافظی کرد.
درگام بعد رجوی اعلام کرد فلسطینیان آنقدر عقب مانده و مادون هستند که انتخابات می کنند رجوی گفت این چه جور تشکیلات انقلابی است که انتخابات می کند. اومدعی بود که انتخابات یعنی پارتی بازی و باند بازی. و باند ها با دغل رای افراد نا آگاه را می ربایند و یک نفر یا نفراتی را در رأس امور می گذارند. پیشتاز و انقلابی آن است که افراد را طبق صلاحیت رهبر منصوب کنند.
درواقع همان انتصاب هایی که خود رجوی می کند و حتی داشتن ویا نداشتن زن و زندگی و تمام امورات شخصی و خصوصی در حیطه رجوی و تصمیم گیرنده نهایی خود اوست.
رجوی در مواجهه با تصمیم استراتژی احزاب و گروه های انقلابی و یا تشکیلاتی صرف، خود را چپ همه آنها قرار می داد و به عملکرد آنها خرده می گرفت تا به خود مشروعیت دهد. اما موقعی که منافع مالی و امکاناتی در میان باشد اساسأ رجوی مرز نمی شناسد و حتی یاسر عرفات و تمامی تشکیلات آنها را خائن می داند و به دشمن آنها لبیک گفته است.
اکنون رابطه و ملاقات مریم قجرعضدانلو رجوی با محمود عباس تکرار سناریوی قدیمی و صرفأ در نقشه راه اسرائیل و امریکاست و هیچ نکته جدیدی ندارد.