خانم عدیله عباسی، مادر ابراهیم جدی بیمار و چشم انتظار یک تماس از فرزندش!

این مادر که قبل از رفتن به عراق تصور میکرد که فرزندش یک دکتر بوده ودارای اینهمه اختیارات، آزادی واحترام خواهد بود که بتواند ساعات ویا اقلا دقایقی با این مادر پیرش ملاقات کرده و ملهم خوبی بردردهای پر شمار او بگذارد، موقعی که برخورد خشن طلایه داران رجوی در درب لیبرتی را مشاهده نمود ودرزیر گرمای 55 درجه ی عراق سرگردان ماند ودست خالی برگشت، بردردهای ناشی از زخم هجران فرزندش افزوده گشته و چالاکی خاص خود را که زبانزد آشنایان بود ازدست داده وبه بستر بیماری درغلتید.