ﺑنا به اخبار درز پیدا کرده ازنیروهای منتقد در ﮐﺷور آﻟﺑﺎﻧﯽ، ﻓرﻗﮫ ﺗرورﯾﺳﺗﯽ رﺟوی در ﯾﮏ ﺳردرﮔﻣﯽ ﺗﺷﮑﯾﻼﺗﯽ عمیقی فرو رفته است و اضمحلال وجود این فرقه را به شدت تهدید میکند ؛ ﻟذا مریم رجوی فرمان داده تا نشستهای ﮐﮫ ﻣﺎھﯾﺗﯽ ﺗوﺟﯾﮭﯽ و در راﺳﺗﺎی ﺑﺎزﺳﺎزی اﻓﮑﺎر ﻧﻔرات درآﻟﺑﺎﻧﯽ به طور مرتب و سیستماتیک برگزار شود.
مشکل اینجاست که در مناسبات آلبانی بسیاری از نیروها به طرح سوالاتی ازاین قبیل پرداخته اند:
1. تکلیف ارتش آزادیبخش چی شد؟
2.ﺳرﻧﮕوﻧﯽ ﭼﮕوﻧﮫ اﻧﺟﺎم ﻣﯽ ﺷود؟
3. ﺑﺎ ﺗوﺟﮫ ﺑه ﻋدم ﺣﺿور ﻓﯾزﯾﮑﯽ در ﺟوار ﻣرزھﺎی اﯾران، ﭼﮕوﻧه اھداف ارﺗشِ ﺑه اﺻطﻼح آزادی ﺑﺧش اﺟراء ﺧواھد ﺷد؟
4.وﺿﻌﯾت ﻣﺎ در آﻟﺑﺎﻧﯽ ﺑه ﭼه ﺻورت اﺳت و ﺗﺎ ﮐﯽ در اﯾن ﮐﺷور ﺧواھﯾم ﺑود؟
مریم رجوی برای مقابله با موج مسئله داری تعدادی از افراد شاخص فرقه را به آلبانی فرستاده است تا با برگزاری نشستهای توجیهی متعدد و با کم کردن فشارهای تشکیلاتی از فروپاشی محتوم جلوگیری کند. از اینرو افراد اعزام شده به آلبانی برخلاف گذشته از تمامی مرزسرخهای گذشته کوتاه آمده و اصطلاحات درون مناسبات را که از انقلاب ایدئولوژیک نشأت میگرفتند را عوض کرده اند تا از رنجش نفرات کمتر شود. مثلا به جای صفر صفر روزانه از نفرات خواسته میشود تا خاطرات روزانه خود را تعریف کنند وبه نفرات حاضر در نشست توصیه شده است بجای انتقاد تند و تیز تنها اشکالات را بیان کنند و از آن عبور کنند و سعی کنند عواطف در بین خودشان را بیشتر کنند. تمام تلاش فرقه رجوی و شخص مریم رجوی این است که دوباره با این دوز و کلک ذهنهای اعضا را کانالیزه کرده تا سرنگونی رژیم با ارتش آزدایبخش را فراموش کنند و به جای آن به آینده توجه کنند.
آنها میگویند ما در عراق امنیت نداشتیم وهر روز زیر بمب و موشک بودیم حال امکان تهاجم سیاسی پیدا کرده ایم و باید سر فصل جدیدی را برای فعالیت در آلبانی تبیین کرد. مریم رجوی اینگونه توضیح میدهد که با تهاجم سیاسی از آلبانی حتما مقدمات سرنگونی فراهم خواهد شد و قیام مردمی شکل خواهد گرفت. به عنوان مثال ما میتوانیم با طرح گسترده موضوع جنبش دادخواهی مربوط به اعدامهای ۶۷ و پرداختن به موضوع حقوق بشر علیه ایران جام زهر دیگری را به حلقوم رژیم بریزیم.
در حالیکه همه ما میدانیم همه این گفته ها تنها برای فریب نیروها در تیرانا و اروپا توسط سردمداران سازمان ساخته و پرداخته شده است و نتیجه ای بجز تباهی عمر و زندگی هر چه بیشتر نیروها نخواهد داشت چنانچه نتیجه استراتژی جنگ آزادیبخش رجوی با ارتش آزادیبخش تنها وطن فروشی بود فرقه ای که با شش هزار نیرو و بیش از دوهزار تانک و توپ نتوانست امر سرنگونی را محقق کند چگونه میتواند با شعار مفت رژیم را سرنگون کند. اگر باز به گذشته نگاه کنیم خواهیم دید بعد از فروغ جاویدان و شکست نظامی بزرگ در این عملیات مسعود رجوی به جای اینکه تقصیر و گناه خود را قبول کند با مباحثی همچون بحث تنگه و توحید گناه را به گردن نیروها انداخت که خانه و خانواده نگذاشت سرنگونی محقق شود و این نیروها بودند که به خاطر زندگی طلبی وزن در میدان رزم جانانه نجنگیده اند و خدا یقه مسعود رجوی را در تنگه توحید (تنگه چهارزبر) گرفته. کجا برگرد انقلاب ایدئولوژیک راه بنداز! تا انقلاب نکنید از سرنگونی خبری نیست و اینطوری مسعود رجوی همه مردها را مجبور کرد تا زنهایشان را طلاق دهند و در محرمیت او برای سوء استفاده جنسی قرار دهند.
بعد از سی سال دیدیم تمامی حرفهای رجوی دروغ بود مگر میشود ارتش بزرگ ایران را با شش هزار نفر شکست داد این حرفهای جدید مریم بخاطر این است تا نیروها به واقعیتهای موجود پی نبرند تا از این طریق مریم بتواند از ریزش آنها جلوگیری کند این استراتژی تهاجم سیاسی را سالهاست بقیه احزاب سیاسی ایرانی از کمونیست کارگری گرفته تا چپی و اقلیتی و تمام خارجه نشینها کرده اند کدام سرنگونی محقق شد که حال مریم رجوی نوبرش را آورده است این حیله جدید مریم رجوی به مثابه اقدامات قبلی مسعود رجوی خائن است و از آن سرنگونی بیرون نمیاید و اگر یادمان نرفته باشد رجوی در سی خرداد شصت با اعلان جنگ مسلحانه زود هنگام هیزم خشک به تنور ریخت و منجر به مشروعیت دادن به اعدامها شد مگر مسعود بصورت دفعی و ناگهانی وارد فاز نظامی نشد مگر این سئوال بسیاری از نیروها نبود که با کدام منطق سازمان وارد فاز نظامی شد مگر بعد از سخنرانی امجدیه مسعود بسیاری از نیروها بخاطر اعلان زود هنگام مبارزه مسلحانه از سازمان روی نگرداند بهتر است اینجا یادی از وصیتنامه محمد رضا سعادتی کرد:
سعادتی در وصیتنامه خود که خطاب به مادر رضاییها از اعدامیهای مشهور مجاهدین خلق نوشته است، با بیان اینکه هنوز نسبت به مواضع جدید سازمان اقناع نشده و آن را خطرناک میداند، اعضای سازمان را به فکر و صبر توصیه کرده است.
در بخشی از این وصیت نامه مکتوب که لحظاتی پیش از اعدام نگاشته شده با اشاره به مواضع و اقدامات جدید سازمان برای اعلان فاز نظامی آمده است: برادران! من در شرایطی به سوی مرگ گام برمی دارم که نتوانستم مواضع جدید سازمان را درک کنم و نسبت به آن اقناع نشدم، من شاید از پیش چنین خطری را احساس کرده بودم ولی اکنون در این آخرین لحظات خطر را بسیار جدی و ملموس میبینم. من به هیچ وجه نتوانستم خود را قانع کنم که چنین خطری را ناگفته گذارم و از این نظر خود را مسئول احساس میکنم. برادران! من هم خودم را در اتخاذ مواضع جدید مسئول میدانم، هر چند که در زندان و به دور از تمامی بحثها و تصمیمگیریها بودم، لیکن من به عنوان یک عضو که قدرت درک و تشخیص سیاسی، استراتژیک داشت و میتوانست حداقل اظهار نظر کند در رابطه با سازمان حضور و وجود داشتم.
سعادتی ادامه میدهد: برادران! من بارها و بارها در رابطه با مواضع جدید سازمان گریستم و هم اینک هم در وضع شدیدترین تأثرات عاطفی این مطالب را مینویسم. برادران! ما چه جبههای را گشودهایم و قدم در چه صحنهای گذاشتهایم؟ چه شد که آن همه تحمل و شکیبایی انقلابی خود را از دست دادیم، همان شکیبایی که با آن ویژگی خاص توحیدی را در این مرحله میداد. برادران! ما در دامی که امپریالیستها برایمان چیده بودند گرفتار شدیم، ما گام در صحنهای گذاشتهایم که در آن صحنه تقابل هیچ کدام از طرفین دعوا از آن پیروز بیرون نخواهند آمد، بلکه امپریالیستها و مزدوران داخلی آنها هستند که کرکسوار بر بالای صحنه پرواز میکنند و انتظار روزی را میکشند تا فرود آیند و با به راه انداختن حمام خون (از نوع اندونزی) دیکتاتوری وحشتناکی را حاکم گردانند و هزاران نفر را از طرفین به جوخه اعدام بسپارند.
بله اعدامهای سال ۶۷ نیز نتیجه ترورهای کور سازمان مجاهدین بود وقتی مسعود رجوی با حمایت هوائی و توپخانه ای صدام حسین میخواهد کرگدن وار برای فتح تهران خیز بردارد باید به فکر و عاقب زندانیان سیاسی بیگناه و دست بسته هم می بود.
چند ماهیست از اعلان مرحوم شدن شخص مسعود رجوی توسط ترکی الفیصل میگذرد به گمانم آنچه که مسلم است این است که مریم رجوی بدلیل سابقه کم و عدم کفایت توسط نیروها جدی گرفته نمیشود مریم هم بخاطر این ضعف یا نمیتواند مرگ مسعود رجوی را اعتراف کند یا نمی تواند بخاطر لو رفتن محل سوراخ موش مسعود با سند زنده بودن مسعود رجوی را ثابت کند در هر دو حال یک چیز انکار ناپذیر است مریم لیاقت و کفایت کافی را برای رهبری سازمان را ندارد اینرا بارها خانم مهوش سپهری در نشستها لو داده بود که فکر میکنید برادر مسعود چگونه خط وخطوط سیاسی سازمان را پیش میبرد روزها وساعتها برادر ها از جمله مهدی ابریشم چی ,حابرزاده و آقای عباس داوری و ……..با مسعود نشست دارند بعد از برنامه ریزی و پی ریزی خط و خطول ما خواهران را صدا میکنند ما را توجیه میکنند.
واقعیت هم این است که در سازمان نفراتی همچون ابریشمچی ,جابرزاده , محدثین و عباس داوری هزار بار سیاسی تر از مریم رجوی هستند و خوب است سازمان فکر اساسی در باره جای خالی مسئول شورای ملی مقاومت بکنند. اگر مسعود واقعا زنده است خوب هست خطوط جدید شورا را بیان کنند و اگر ایشان فوت کرده اند بهتر است سازمان جای خالی ایشان را با انتخاب جدید پر کنند.
میر باقر صداقی – سوییس