سیانور فیلمی به کارگردانی بهروز شعیبی، نویسندگی مسعود احمدیان وتهیه کنندگی محمود رضوی است.این فیلم محصول سال 1394می باشد که درتاریخ 28مهرماه 95 در سینماهای ایران به اکران درآمد فیلم سیانور همچنین در جشنواره سی و چهارمین دوره فیلم فجر پذیرفته شد و برنده جایزه جشنواره ققنوس گردید.
سیانور دسته ای از نیتریل ها هستند که از نظرشیمیایی جز هیدورکربن های ازت داربافرمول Rcn/می باشند که عامل cn آن بشدت سمی است.قصه سیانور دردهه 50 میگذرد و محوراصلی آن زندگی عاشقانه یک زوج است که درآن برهه زمانی به تصویرکشیده میشود. دراین فیلم به برشی از فعالیت های سازمان موسوم به مجاهدین خلق اشاره شده و به بخش هایی از زندگی مجید شریف واقفی. لیلا زمردیان و وحید افراخته پرداخته است.این فیلم درنهایت سرنوشت زوج جوان را ترسیم میکند که آنها بین زندگی وسیانور زندگی را انتخاب میکنند…این فیلم از نگاه صاحب نظران عرصه هنر و سینما و بیندگانش مورد نقد وتشویق قرارگرفته است. مهم ترین نقدی که بخصوص از دید اعضا جداشده از این سازمان می تواند براین فیلم وارد باشد اینکه فیلم درحال و هوای سال 50متوقف گردیده و به عملکرد مخرب این فرقه بعداز انقلاب و بخصوص زمان حضورش درخاک عراق نپرداخته است.درحالیکه نقطه اوج جنایات این سازمان درحق اعضا دراین مقطع زمانی صورت گرفته است.گسستگی دونسل از قربانیان این سازمان وعدم پرداختن به شرایط بعداز انقلاب وافشای این عملکردها مهم ترین نقدی است که براین فیلم می توان وارد کرد.
بهرحال به روی اکران رفتن فیلم سیانور صرف نظراز نقاط ضعف وقوت آن فرصتی فراهم کرد که با بیان وافشای موارد ونمونه هایی از مجبورکردن اعضابه استفاده ازسیانور که طی این سالیان قربانیان زیادی گرفت پرده از بخش دیگری از جنایات این فرقه تروریستی برداشت.درسال 65درقرارگاه موسوم به حنیف برای اولین بار وبعداز ترخیص از پذیرش قرص سیانور بصورت گسترده دردسترس اعضا قرارگرفت وبه همراه سلاح وابزارفردی هررزمنده به وی بعنوان سلاحی سازمانی تحویل گردید..سیانورها دریک کیف های کوچک چرمی به رنگ قهوای جاسازی شده بود وبصورت یک گردنبد دردورگردن قرارمیگرفت. به هنگام توجیه طرح عملیات از سیانور بعنوان آخرین سلاح رزمنده نام برده میشد که می بایست قبل از اسارت وبرای اینکه زنده دست نیروهای دولت ایران نیفتند باید ازآن استفاده نمایند.
سرکردگان فرقه رجوی اعضای تیم های عملیاتی دررابطه با ضرورت استفاده از سیانوررا چنین توجیه میکردند که درصورت دستگیری مورد شدید ترین شکنجه ها از جمله کشیدن ناخن،تجاوز جنسی واز حدقه درآوردن چشم مواجه خواهید شد به همین دلیل برای جلوگیری از شکنجه های طاقت فرسا می بابست از سیانور استفاده کنید!.ترس فرماندهان ومسئولین فرقه رجوی درحقیقت ترس ازآگاهی اعضا نسبت به واقعیت ها وافشای دروغ پردازی های آنها به محض دستگیری بود.باهمین القای ذهنی و ایجاد ترس موهوم برخی از اعضا درحالیکه زخم های جزیی برداشته و امکان خارج شدن آنها از صحنه وجود داشت با اصرار فرماندهان درصحنه مجبور به استفاده از سیاتور میشدند.
دراوایل سال 66 دریکی ازعملیات های موسوم به گردانی دو نفراز اعضای تیم حشمت عباسی اهل جنوب و حمیدحسن خان اهل اراک به هنگام عقب نشینی از خاک ایران هدف خمپاره های ارتش ایران قرارگرفته و زخمی میشوند فرمانده دسته بنام سینا که بچه شمال بود درحالیکه باقیماتده گروهان را به عقب نشینی بداخل اراضی عراق هدایت میکند دو سیانور از کیف خارج نموده وبه آنها داد تا بخورند اما آنها باتوجه به اینکه زخمشان عمیق نبود از خوردن سیانور خودداری واعلام کردند. باتوجه به اینکه آتش باری سربازان ایرانی قطع شده و تهدیدی برای دستگیری وجود ندارد نیازی به استفاده از سیانور نیست ولی فرمانده بیرحم وجانی رجوی به درخواست های آنها گوش نکرده وخودش باقراردادن سیانور در دهان این دوعضو مجروح آنهارا وادارمیکند باشکستن قرص های سیانور در دهان به زندگی خود خاتمه دهند.دریک مورد دیگردرجریان عملیات موسوم به راهگشایی دونفر از اعضا با نام های فیصل وحجت که از ناحیه شکم و کتف تیرخورده ولی امکان انتقالشان به پشت جبهه نبرد وجود داشت بعداز اینکه سیانور درمورد آنها عمل نمیکند با زدن تیرخلاص توسط فرماتده مزدوری بنام شهاب به زندگی آنها خاتمه داده میشود.. درجریان عملیات موسوم به فروغ جاویدان که باشکست سخت سازمان همراه بود اعضا بصورت گسترده بخصوص بعداز عقب نشینی دراطراف شهرهای اسلام آباد و کرند مجبور شدند ازسیانوراستفاده کرده وبه زندگی خود خاتمه دهند..اینهاموارد وبخش ناچیزی از جنایاتی است که سرکردگان رجوی مرتکب آن شدند. بی شک باجمع بندی اخبار واطلاعات دیگراعضا بخصوص اعضای جداشده از این فرقه می توان به عمق این جنایات رجوی ها درزمینه اجبارکردن اعضابه استفاده گسترده از سیانور ومرگ اجباری آنها دسترسی پیداکرد.آنهایی که فرصت نکردند بین سیانور و زندگی…زندگی راانتخاب کنند..پایان…
سید