هر ساله فرقه جوی روز 30 دی ماه سالروز آزادی مسعود رجوی از زندان شاه را جشن می گیرد. رجوی جزء آخرین دسته اززندانیان سیاسی رژیم شاه بود که بواسطه کمک مردم اززندان آزاد شد وی مدتی بعد طی سخنرانی که دردانشگاه تهران داشت فریاد زد که دیگرنباید زندانی وجود داشته باشد،نباید کسی درایران به جرم عقیده اش به زندان برود،باید آزادی را پاس بداریم وکلی مدح سرایی درباره مقوله آزادی کرد وخودش را متعهد نمود که اگردرآینده به مقامی رسید تمامی ارزش های آزادی را محترم بشمارد!
اما وقتی همین رجوی درایران ازقدرت سهمی نصیب او نشد و به پست و مقامی نرسید و ازآنجائیکه تشنه قدرت بود چند سال بعد از فرار زبونانه ازایران برای رسیدن به آمال و آرزوهایش تمامی پرنسیب ها واصول های اخلاقی را زیرپا گذاشت و به همان خلقی که او ادعای آزادی و خوشبختی آنها را داشت خیانت کرد و به دشمن متجاوز پیوست و تمامی نیروهایش را که هنوز شور و احساسی داشتند به عراق کشاند.اما زمان گذشت و تحولات سیاسی و نظامی منطقه بر طبق خواسته های رجوی پیش نرفت و بعد از ناکام ماندن او دراقدام جنون آمیزش درعملیات موسوم به فروغ جاویدان درسال 67 کم کم موج نارضایتی دردرون مناسبات فرقه بالا گرفت و بدنبال آن عده ی زیادی خواهان جدایی از فرقه شدند. رجوی که دربن بست سیاسی نظامی قرارگرفته بود شمشیر را برای نیروهایش از رو بست و ماهیت فریبکارانه خود را به آنها نشان داد.همین فردی که زمانی می گفت نباید کسی را بخاطرعقیده و انتخاب مسیر زندگی اش به زندان انداخت درسال 72 در پی بالا گرفتن موج اعتراضات درونی تعداد زیادی ازاعضای مخالف و مسئله دار را به بهانه واهی چک امنیتی به زندان انداخت وحتی برای شکنجه کردن آنها از شکنجه گران حکومت صدام هم بهره برد و هر ساز مخالفی را در درون مناسبات فرقه به بهانه نفوذی و… سرکوب می کرد، او که می گفت درب های ورود سازمان به سختی برای افراد باز می شود ولی راه خروج ازآن بازاست برعکس خروج ازمناسبات فرقه را مرزسرخ وفضای اختناق وسرکوب را در درون مناسبات حاکم کرد .خیلی از افرادی هم که بر جدایی خود پافشاری کردند یا دردرون مناسبات مثل علی نقی حدادی (فرمانده کمال) سربه نیست کرد ویا مثل نوح مجدمی در مرز در میدان مین عراق رها کرد تا کشته شوند و یا مثل حسن مصفا که با سیانور در مرز به کشتن داد. والباقی را هم که نمی توانست سربه نیست کند اول در زندان های انفرادی خودش به مدت طولانی نگه می داشت و بعد آنها را به زندان ابوغریب می فرستاد تا درآنجا بپوسند.دی ماه سال 80 بیش از 6ماه اززندانی بودن من وتعدادی دیگر ازاعضای خواهان جدایی درزندان سازمان موسوم به خروجی می گذشت رجوی که نتوانست ما را بخاطر بالاگرفتن بحث حمله آمریکا به عراق سر به نیست کند با هماهنگی استخبارات (سازمان امنیت) عراق به زندان ابوغریب فرستاد که وقتی واردشدم تمامی کسانی که رجوی نتوانسته آنها را سر به نیست کند وی ازسال 72 می گفت ما هرکس که نخواسته درفرقه بماند به ایران فرستادیم وتاکید کرد سیاست ما دراین سرفصل درقبال اعضای خواهان جدایی سیاست مشت آهنین است!.آری این چنین بود که وقتی رجوی نتوانست به آمال و آرزوهای پوشالی و به ناحق خود برسد به نسلی هم که صاداقانه پا در رکاب او گذاشته و به سازمان او پیوسته و تحقق تمامی آمال وآرزوهای مردم ایران را دربه قدرت رسیدن او می دیدند وبرای شعارهای فریبکارانه او کف و سوت می زدند خیانت کرد امروزه این پروسه سراسر خیانت بار رجوی همچنان ادامه دارد و مذبوحانه تلاش می کند که همان سیاست های سرکوب و اسارت بار در کشور آلبانی را هم در حق اعضایی که با هزاران بدبختی درقبال تهدیدهای مختلف جان سالم بدر بردند اعمال نماید ولی بار دیگر تاریخ تکرار نخواهد شد.لازم می بینم درآستانه فرارسیدن این روز، آزادی تمامی کسانی که موفق به رهایی از فرقه شدند به انها تبریک بگویم.
حمید دهدار حسنی