مادران ؛ منتظران بدرود یافته – قسمت هجدهم

خیانت وجنایت رجوی درحق ملت ایران واعضای اغفال شده اش گستره وپهنای زیادی دارد که زبان وقلم ازبیان تمام عیارآن قاصر و ناتوان است. دراین میان خانواده های اعضای گرفتار درفرقه بدنام رجوی خاصه مادران از قربانیان اصلی خباثت رجویها محسوب می شوند که در این نوشتار به شرح زندگانی مادرانی پرداخته میشود که دراثر ناجوانمردی وظلم وجور رجوی ها بی آنکه عزیزان شان را درآغوش بکشند ؛ ناکام وچشم انتظار دارفانی را وداع گفتند و به دیاراعلاء شتافتند وبه آرامش رسیدند.

متوفی: مرحومه مغفوره معصومه بازرگانی (یوما جون) 90 ساله
مادر طاهره بازرگانی ازاعضای گرفتار در فرقه بدنام رجوی
دریکی ازملاقاتهایی که با این مادر دردمند ازظلم وجور رجوی داشتم ضمن ابرازنگرانی از وضعیت روحی وجسمی شان سوال کردم که با وجود سن وسال بالای شما و بیماریتان چرا وچگونه به خود زحمت میدهید واز رودسر به رشت وبه انجمن نجات تشریف می آورید که خانم بازرگانی بی آنکه لحظه ای درنگ داشته باشد جواب داد که حاضرهستم هرروز وهرساعت به دفتر انجمن بیایم ودرعوض بتوانم دقایقی دخترم را درآغوش خود بفشارم واگرد کترها وخصوصا دخترانم اجازه بدهند شخصا حاضرهستم با این وضعیتی که دارم به عراق بروم و دخترم را ازاسارت رجوی برهانم و جا دارد که ازشما و همکارانتان درانجمن نجات وهمچنین ازمسولین مملکتمان تشکروقدردانی بکنم.

دوری و انتظار دیگربس است – مهر۱۳۸۷
از: مادرمعصومه بازرگانی (گیلان – رودسر)
به: طاهره بازرگانی
فرزند دلبندم روبی جان. امیدوارم حالت خوب باشد. اگر احوالی از ما بخواهید الحمدالله خوب هستیم. روبی جان خودت بهترمیدانی مدتی از تو خبری نداشتم پدرت ازغصه ناراحتی قلبی گرفت، عمل قلب کرد و از بین رفت. یک سال بیمار بود همیشه میگفت روبی نمی خواهد بیاید یا دیگراصلا نمی آید؟
خلاصه ازدوری توخیلی ناراحت هستم شب و روزم گریه است. از ناراحتی تواز پا عاجزشدم وبا عصا راه میروم تا جایی که خواهرت بتول بچه هایش را جابجا کرده وازمن پذیرایی میکند.
خواهش می کنم دخترم دیگر دوری وانتظار بعدازاین همه سال بس است برای یک یک ما. مادرتورا بخدا بعدازدست دادن پدریک قدری به فکرمن مادرباش. هرچه باشی اخرمن مادرم مثل پدرت ازدوری تووندیدنت دق نکنم حالا که من خبرخیرتورا ازانجمن نجات شنیدم می خواهم از تودخترم خواهش کنم طوری بشود ازتو یا ازطریق نامه یا تلفن ازحالت با خبرباشم چون همه خانواده ازدوری توناراحت هستند. درضمن روبی جان همه دوست داریم که توهرچه زودتربه ایران برگردی وهمه با هم مثل گذشته زندگی کنیم.
قربانت مادرت معصومه بازرگانی

 تمنای مادری سالمند و ناتوان و درعین حال چشم انتظار
بسمه تعالی
فرزند دلبندم طاهره جان. امیدوارم هرکجا هستی حالت خوب باشد. اگرحالی ازمن مادربخواهی درحال مرگ هستم چونکه دوری ازتودراین سالها خیلی برای من سخت وناگواربود، به همان اندازه ای که پدرازدوری تودق کرد و مرد و خواهشی که ازتودخترم دارم بعداز30 سال حالا که عراق شما را تحویل گرفته اگرمیخواهی من مادرنمرده بیا پیش من مادر. یا بیایم تورا بیارم پیش ما. اگرنخواستی پیش ما هرکجا میخواهی برو.
قربانت مادرت معصومه بازرگانی

بسمه تعالی
ریاست محترم صلیب سرخ
اینجانب مادر طاهره بازرگانی هستم. پس ازعرض سلام بمدت 30  سال است که این مادرناتوان که درحال مرگ است وپدرعزیزش که ازدوری آن فرزندش دق کردومرده، خواهشی که ازشما دارم اینستکه مادر ناتوان بعداز30 سال دوری ازدخترش اورا ازنزدیک ببینم.
معصومه بازرگانی

خود را از بند رها کن
از: صدیقه بازرگانی (گیلان – رودسر)
به: طاهره بازرگانی
 بنام خداوند منان
سلام روبی جان. حالت چطوراست. تا آنجائیکه یادم هست توآدم بی معرفتی نبودی که تا این زمان مارا ازخود بی خبربگذاری.! چرا؟
البته میدانم که بخاطرشرایط محیطی که دران قرارگرفتی دست و بال توبسته است. هرکسی درفرقه رجوی باشد اسیروگرفتار می شود. راستی نامه یوما جون را درسایت انجمن نجات مطالعه کردی؟ چرا جواب نامه را نمی دهی!؟ میدانم که هنوزبعدازگذشت بیست وچند سال هنوز روبی با ایمان وبا اخلاص وروشنفکری هستی که می توانی واقعیت را ببینی وخود را ازبند شیطان وابلیس های زمان نجات دهی. همانطورکه درآخرین نامه که برایت نوشتم وجوابی دریافت نکردم ازخاندان پیامبرعظیم، خصوصا حضرت زینب سلام الله علیه وپدربزرگوارشان بخواه تا تو را دراین راه کمک کنند. امسال هنگام افطار با بچه های خودم نذرکردیم که سال آینده رمضان افطاررا با توبازکنیم وبا همدیگرسالهای خوشی را با امید به خداوند متعال داشته باشیم.
خواهرچشم انتظارتو
صدیقه (سوری) 2 آبانماه 1387
یوما جون مادربیماروچشم انتظارمتعاقب فعالیتهای چشمگیرشان برای رهایی دختربی آنکه آرزویش آفتابی شود خود درزمستان 1392 با لعن ونفرین ابدی بررجوی خائن غروب کردند وبه دیاراعلی کوچ نمودند.
برغم درگذشت مادردیگرفرزندان مادرخاصه خانم صدیقه بازرگانی درخصوص فعالیت برای دیدارورهایی عزیزشان کوتاه نیامدند وضمن ارتباط فعال با دفترانجمن درلحظات ضروری به کرات برای جگرگوشه عزیزشان نامه نوشتند وازمجامع بین المللی استمداد طلبیدند.

روبی جان خودت را اززندان مافیایی رجوی خائن نجات بده  12 بهمن 1393
خانم صدیقه بازرگانی ازفرهنگیان بازنشسته آموزش وپرورش ازخواهران طاهره بازرگانی عضواسیرواغفال شده رجوی که اخیرا گویا به کشورانگلیس انتقال داده شده است ؛ امروزدردفترانجمن حاضرشد وضمن ستایش ازفعالیتهای انساندوستانه انجمن نجات درراستای رهایی اسرای گرفتاردریک فرقه کنترل ذهن افزود " خوشحالم که خبردارشدم خواهرم روبی جان (طاهره) هم توانسته به کمک خدا به خارج ازعراق  انتقال داده شود ومن احساس میکنم که ایشان تا به آزادی کامل ازچنگال رجوی فاصله چندانی ندارد وچنانچه با توسل به عنصراراده واختیارکه خداوند درنهاد آدم به ودیعه گذاشته است چه بسا این فاصله کمتروکمترشود ودرچشم اندازی نه چندان دوربتوانیم عزیزمان را درآغوش بفشاریم."
خانم صدیقه بازرگانی که ازاعضای فعال ومرتبط با انجمن نجات گیلان هستند وسابق براین نیزبارها برای خواهرشان درزندان های اشرف ولیبرتی نامه نوشتند ودرسایت نجات هم اطلاع رسانی شده است درادامه درد و دل سوزان خود افزودند " مادرمرحومم خیلی چشم انتظارروبی جان بودند که النهایه طاقت نیاوردند وآرزوبردل جان به جان آفرین تسلیم نمودند. الان من ماندم وسایربرادران وخوهران که بشدت چشم انتظار روبی جان هستیم وخطاب به خودشان تاکید میکنم درصورت بازگشت به کشوروآغوش خانواده همه جوره حمایتشان میکنم وازشما دوستان عزیز میخواهم که متنی را که تهیه نمودم درسایت نجات اطلاع رسانی بکنید شاید که به گوش روبی جان برسد ودرخلوت خود و خدای خویش اندک تاملی بکند و برای همیشه خود را ازچنگال اهریمن صفتان رجوی نجات بدهد".

من صدیقه بازرگانی، رجوی را از همان ابتدا جاه طلب دیدم
3 مردادماه 1395
در حاشیه جلسه ی شماری از خانواده های دردمند گیلک با اسماعیل فلاح رنجکش ؛ خانم صدیقه بازرگانی ازفرهنگیان پیش کسوت که البته وسعت دید بالایی نسبت به مسایل سیاسی هم دارند ؛ دردیدار با مسول جلسه درخصوص انتشار مرگ مسعود رجوی بواسطه ترکی الفیصل رئیس اسبق اطلاعات آل سعود گفتند:
من با شما هم عقیده ام که کشته و زنده مسعود رجوی فرقی نمی کند چرا که دستکم 14 سال است که این ترسوی بزدل جاه طلب در منتهای ذلت و خواری بخاطر حفظ جان بی مقدارش در سوراخ موش سکنی گزیده است. حقیقت پیشتر از این هم تصویر مثبتی از شخص رجوی نداشتم و یادم می آید که درحواشی انقلاب مقابل زندان قصر رجوی را با شماری از زندانیان سیاسی وقت دیدم و انگار که سالیان با وی آشنایی دارم دریافتم که ایشان یک شخصیت جاه طلب و دیکتاتورمآبانه دارد و خاصه عطش عقده گشایی رجوی را درکسب قدرت به هرقیمت حس کردم.
همان زمان به وضوح به خاطردارم که خواهرم طاهره که اکنون دراسارت رجوی است را نکوهش کردم که ارتباطش با مجاهدین وقت را قطع کند وبه درس وتحصیل بپردازد که متاسفانه درآن فضای شور و احساس صرف خواهرم گوشش به حرفم بدهکار نبود و راهی را رفت که عمروجوانی اش را برباد داد. اکنون هم که آقای رنجکش را می بینم که درسن 50 سالگی به وطن و کانون خانواده اش بازگشته احساس میکنم که برای زندگی کردن درکنارخانواده واداره یک زندگی مستقل خیلی دیرشده است  ولیکن بازخوشا به سعادتش که به هرحال ازآن تشکیلات جهنمی رهایی یافته وخوشحال وخندان و راضی به نظر می رسد.
خانم صدیقه بازرگانی درادامه دیالوگ با مسول جلسه که شماری ازخانواده های دردمند ازظلم وجور رجوی نیز شاهد بودند افزودند: " فعالیت تحسین برانگیز آقای پوراحمد و سایرجداشده ها در راستای رهایی عزیزانمان البته که قابل تقدیر و ستودنی است ولیکن شخصا فکرمیکنم عزیزان ما بواسطه ربع قرن شاید هم بیشتر مغزشویی و عدم ارتباط با دنیای بیرون میشود گفت که فسیل شدند ومطلق توان تصمیم گیری وتشخیص سره ازناسره را ندارند ولذا من انتظارم ازدولت جمهوری اسلامی این است که به هرنحوی که ممکن پذیر و عقلانی است بتواند با فشار بین المللی روی این فرقه بدنام وتروریستی؛ تمام اسرای مسخ شده درتشکیلات مافیایی رجوی را ازقید وبند اسارتبار رجوی رها نموده و به دنیای آزاد و آغوش خانواده ها بازگرداند."

نامه خانم صدیقه بازرگانی به خواهر اسیرش در فرقه رجوی
7شهریورماه 1395
سلام روبی (طاهره) عزیز
 خدا را شکر از اسارتگاه اشرف و لیبرتی خلاص شدی، با خبرشدم رفتی انگلیس. چندین بار به دفتر انجمن نجات گیلان رفتم برات نامه نوشتم. یک بارهم یوماجون بردم انجمن نجات رشت، بااینکه پاهاش دردمیکرد، گفت خودم می خوام بیام رشت از آقای احمدی بپرسم چه خبر ازدخترم طاهره داره
شماره موبایل خودم و دخترم رو نوشتم از تو خواهش کردم حتما به این شماره زنگ بزنی، خیلی دلتنگ تو هستم
روبی جان همیشه به یادت هستم
یوماجون(مادر) همیشه به عکس تو نگاه میکرد و با تو حرف می زد
ازبس دلتنگ تو بود و گریه می کرد چشم چپش کم سو شد
بامرام با معرفت یک زنگ بزن تا صدای تو رو بشنوم، خیلی ساله ازما دور شدی، هرلحظه برات دعا می کنم
هرکاری ازدستم برآد برای دیدن تو کوتاهی نمی کنم
اگرپول نداری هزینه تلفن رو بدی، یک تک زنگ بزن، خودم باهات تماس می گیرم
اگر می تونی آدرس خودتو تو انگلیس پیامک کن، بیام انگلیس تورو ببینم
نمی دونی چقدردلتنگ تو هستم
از تو به یک اشاره، از من بسر دویدن
  شماره موبایل را ارسال می کنم
0936 9786 244
0937 9061 199
چشم براه و گوش بزنگ
خواهرت: سوری

 روح و روان مرحومه مغفوره معصومه بازرگانی شاد

پوراحمد

خروج از نسخه موبایل