با سلام خدمت برادرعزیزم علی هاجری
علی جان منم خواهرت مهین از راه دور صورت ماهت را می بوسم و برایت از خداوند سلامتی و تندرستی تورا خواهانم.
داداش خوبم ۳۰سال از رفتنت به غربت میگذرد من وهمه خانواده همچنان چشم براهت هستیم علی جان پدرمان با چشمانی پراز حسرت از این دنیا چشم فرو بست ودارفانی را وداع گفت…
میدانی مادرمان چند بار با هزار امید و آرزو با کهولت سنی که داشت راهی عراق شد.آخرین بار بخاطر فشارهای روحی که در اطراف لیبرتی به وی وارد شد و به دلیل اینکه مانع دیدار با تو شدند دربستر بیماری افتاد.
علی جان تورا به جان مادرمان نگذار که او هم چشم انتظار ازاین دنیا برود تمام صحبتش این است که من دوست دارم صدای علی را بشنوم و ازاین دنیا برم. چه بسا سالیان سال است که اشک مادرمان به خاطر دوری و فراغ تو خشک نشده است ومن شاهد شب زنده داری هایش بودم پس تنها آرزوی مادرمان را برآورده کن وسعی کن هر طور شده با او یک تماس تلفنی بگیر.
داداش گلم ما را ازسلامتی خود مطلع کن امیدوارم دوستانت اگر این نامه را می بینند تو را از وضعیت مادر مطلع کنند وتا دیر نشده با ما تماس بگیری! کسی که همیشه چشم براهته خواهرت مهین