اکنون بیش از سی و پنج سال از آن روزی که مسعود رجوی اعلام جنگ مسلحانه کرد و گفت که در کمتر از شش ماه٬ رژیم حاکم بر ایران را سرنگون و خود بر قدرت خواهد نشست٬ میگذرد. در خصوص این سالیان و اینکه چه جنایات و خیانتهایی علیه مردم ایران مرتکب شدند٬ تاکنون سخن بسیار گفته شده است و شخصا براین باورم که باز هم بایستی لااقل برای نسل های بعدی و اینکه دیگر فریب ظاهر و شعارهای قشنگ و عوامفریبانه نشوند٬ کتابها و مقالات نگارش شود و حتی در مدارس پایه دبستانی و راهنمایی و دبیرستانی آموزش های مبسوطی داده شود!
اکنون نکته ای که قصد اشاره به آن را داشتم این بود که وقتی با خیلی از جداشدگان از سازمان هم صحبت میشویم چه آنان که مدت نسبتا کمتری عضو این گروه بودند یا افرادی که بیش از یک دهه یا حتی دو دهه ازعمر خود و یا بهتر بگوییم بهترین سالیان جوانی و عمر خود را در سازمان گذرانده بودند٬همگی متفق القول باین واقعیت اشاره میکنند که هنگام خروج از سازمان و جدایی٬ ذره ای مکث در خود احساس نکردند و ذره ای وابستگی ذهنی یا حتی عاطفی بین خود و کسانی که سالیان سال را در کنارهم گذرانده بودند٬ حس نمیکردند! همگی میدانیم که انسان موجودی اجتماعی است و همچنین خوب میدانیم که هیچ انسانی حتی کسانی که در ظاهر خود را خیلی خشن و جدی نشان میدهند و یا حتی قصی القلب ترین انسانهای دنیا که هر جنایتی از آنها ممکن است سر بزند٬ دارای علایق و عواطفی جداناپذیر از خود هستند. خیلی از انسانها بقول معروف عاطفی هستند و عشق و علاقه خود را به محیط پیرامون خود اعم از دوستان و خانواده و حتی وسایل خودشان خیلی راحت نشان میدهند و عده ای هم هستند که کمتر این کار را انجام میدهند ولی هیچکس جدا از این عواطف نیست! شما حتی نسبت به یک لباسی که در آن راحت هستید و یا بآن خاطراتی دارید٬احساس علاقه میکنید و دوست ندارید که آنرا ازدست بدهید.یا مثلا حتی به انگشتر یا گردن بندی که از عزیزی کادو گرفته اید بسیار احساس عشق و دوست داشتنش را دارید و یا از جنس علاقه ای دیگر ممکن است کسی حیوان خانگی داشته باشد و بدلیل اینکه چند سال است که از او مواظبت میکند٬ بسیار حتی بآن حیوان وابسته شده باشد.این به اعتقاد من٬ ذات بشر است!
اما برای خود من کمی حتی جای تعجب داشت که مثلا شخص خود من چرا علیرغم اینکه سالیان زیادی از بهترین سالهای عمرم را در قرارگاه های سازمان سپری کرده بودم٬لحظه جدایی و آن لحظه ای که بطور واقعی از درب اشرف خارج شدم٬حتی برای یک لحظه این احساس را نداشتم که کمی بیشتر صبر کنم شاید شرایط بهتر شد یا مثلا شاید حرفهای مسئولین سازمان و قول هایی که مبنی براینکه خودمان شما را به خارج میفرستیم و… عملی شود را نداشتم! بهرحال انسان حتی اگر چیزی یا کسی را دوست هم نداشته باشد٬ وقتی مدت زیادی با آن زندگی کند٬کم کم به آن عادت میکند و رفته رفته جزیی از خودش میشود. حتی ممکن است آن عادت چیز خوبی نباشد ولی بهرحال بدلیل سپری شدن زمان به آن خو میگیرد بطوریکه در برخی از موارد اساسا امکان جدا شدن از همان چیزی که شاید ته دلش دوستش هم نداشته باشد ٬عملا غیر ممکن میشود! اما چه خود من و چه تقریبا همه کسانی که از سازمان جدا شدند وقتی بآنها در این خصوص صحبت میشود٬همگی این را میگویند که هرگز لحظه ای در ذهنشان نگذشت که از تصمیمشان منصرف شوند و یا حتی کمی آنرا عقب بیندازند!
به علت و چرایی این موضوع خیلی فکر کردم و تنها چیزی که به ذهنم زد این بود که من و تمامی بچه ها چه آنهایی که از این فرقه جدا شدند و چه حتی همان نفراتیکه کما کان در اسارت هستند٬ هرگز خودشان را از آنها ندانستند و در آنها حل نشدند! ما از جنس آنها نبودیم در نتیجه در آنها تجزیه نشدیم! مسعود و مریم رجوی طی سالیان سال با برگزاری نشستهای خسته کننده و البته مشمئز کننده٬ تمام سعی و تلاش خودرا کردند که مارا از جنس خودشان کنند٬اما واقعیت را میبینیم که نتوانستند! اکنون اکثریت قریب باتفاق بچه هایی که از این فرقه جدا شدند٬ چه زن و چه مرد٬علیه سازمان موضعگیری کردند و حرف همه تقریبا یک چیز است! دیکتاتوری و فضای کثیف و عقب مانده تشکیلاتی که ذره ای ارزش و احترام برای انسان واعتقاد و انتخابش قائل نیستند! آن نفراتیکه هنوز در سازمان هستند و فعلا جدا نشده اند٬به اعتقاد من دیگر نای حرکت ندارند! چرا که سازمان با شیوه های مختلف مغزشویی٬آخرین ذرات انرژی و توان آنها را از بین برده و آنها را کاملا خنثی کرده است! آنها به موجودات کاملا غیر طبیعی تبدیل شده اند که ذره ای اختیار و ذره ای قدرت فکر کردن وتشخیص خوب را از بد ندارند و این ذات فرقه هاست! اکنون در اخبار مشاهده میکنیم که مثلا کودک 7-8 ساله بخودش کمربند انتحاری بسته و خوشبختانه قبل از منفجر کردن٬دستگیر شده است! وقتی از آن بچه میپرسند که این چیست که بخود بسته ای؟ نمیداند! این شیوه کاری فرقه ها است که از جهل انسانها استفاده کند و خط و خطوط خودش را پیش ببرد! اگر بچه خرد سالی پیدا شد که نتواند تشخیص دهد که چه میکند که چه بهتر و با زحمت کمتر کارشان را بوسیله آن بچه انجام میدهند اگر پیدا نشد بزرگترها را شستشوی مغزی میدهند و ذهنش را مثل ذهن همان بچه خالی از هرگونه قدرت تشخیص میکنند و این آن جنایتی است که مسئولین فرقه مجاهدین حتی در حق نیروهای قسم خورده خودشان هم مرتکب شدند!
مراد