متوفی: مرحومه مغفوره کوکب سلطان میرجمالی 81 ساله
مادرمحمود وحیدی سپهرازاعضای گرفتار درفرقه بدنام رجوی
کوکب خانم که درجمع خانواده خود به " عزیز" شناخته میشود تا قبل ازجاودانه شدنش درتیرماه 1391 بواسطه دوری وبیخبری ازجگرگوشه اش محمود اسیر در چنگال رجویها ؛ هیچگاه روزخوشی نداشته است آنچانکه دریکی ازتماسهایش دردمندانه گفته بود " عزیزم قربونت برم خوشا بحال خانواده تان خاصه مادرتان که توانسته قبل ازمرگش شما را درآغوش بفشارد. راستی به من بگین منهم میتونم به این مهم برسم ومحمودم را درآغوش بفشارم وبسیارببوسمش….وآنگاه غم واندوه فراوان بود که امانش را میگرفت وشدیدا به گریه متوسل میشد شاید که اندک به آرامش برسد."
بتدریج که بزرگ و بزرگتر می شدم فقط اشکهای "عزیز" یعنی مادربزرگم را می دیدم که چگونه درفراق دلبندش محمود دست به دعا ونیایش برمی داشت وفقط و فقط گریه بود که تسلای دلش بود وانتظارکه هیچگاه پایانی نداشت."
خانم فهیمه وحیدی سپهروبابا امیرازاعضای فعال ومرتبط با انجمن نجات گیلان متعاقب کوچ کوکب خانم سفارش گرفته بودند که حتی درصورت وفات مادرهیچگاه ودرهیچ شرایطی محمود را فراموش نکنند وبدین واسطه بود که خانم فهمیه وحیدی سپهر با انگیزه ای صدچندان دراولین نامه اش به عمودرنهم اسفند سال گذشته می نویسد:
بنام پروردگاربخشنده ومهربان
نامه ای به عموی عزیزم
اینجانب فهیمه وحیدی سپهر دلنوشته ای برای عمویم محمود وحیدی سپهر مینویسم و خواستار این هستم که بتوانم ارتباط تلفنی با وی داشته باشم،عموی عزیزم اکنون که این نامه را برایت مینویسم ۳۳ ساله هستم و سخت دلتنگ شما.
عموجون بابام امیرعلی خیلی بیتابی میکند وشبانه روز وادارم میکند که برای رهایی شما وحداقل برقراری یک تماس تلفنی اقدام کنم. بابا بزرگ ومامان بزرگ که شما روندیدند وآرزو بر دل دیارباقی را لبیک گفتند حداقل بگذار با تماس تون دل خودم و بابام و سایراعضای خانواده شاد بشود.
نمیدانم احساسم را چگونه بیان کنم،اشکهایم مجال فکر کردن را از من میگیرد،عموی عزیزم بابا امیر و خانواده ی وحیدی دلتنگ شماییم و لحظه شماری میکنم که از طریق این نامه صدای ما به گوش شما برسد و در صورت امکان تماس بگیری، ۳۰ سال دوری و دلتنگی بس است… دوستت دارم…هرشب به این امید میخوابم که خبر خوشی از طرف شما بمن برسد و خانواده را خوشحال کنم… همه ی ما دلتنگ شماییم.
الهی قربونت برم. سالیان با یک عکس یادگاری که توبغل شما هستم با گریه وغصه روزگارمیگذارنم. با وجودیکه ازدواج کردم وتشکیل خانواده دادم ولی یاد تو یک لحظه ازخاطرم نمیرود……
راستی عکس بابا امیر را هم برایت فرستادم که ببینی درحسرت دیدار شما چقدر شکسته شده. خواهشا نگذارید بیش ازاین آسیب ببیند.
فهیمه وحیدی سپهر، برادرزاده منتظرت
شماره تماس خودم 09123834739
خانم فهیمه وحیدی سپهر در تماس جدیدشان با مسول انجمن درحاله ای ازاسترس واضطراب گفتند " متعاقب انتقال اسرای نگون بخت رجوی ازلیبرتی عراق به آلبانی مدام گوش به زنگ هستم شاید که عمومحمود با من وبابام تماسی داشته باشد ولی هیهات طوریکه این آرزوبرایم فقط درخواب وخیال تعبیرمیشود ودارم همواره با عموی نازنینم صحبت میکنم ویا اینکه درآغوشش هستم."
خانم فهیمه وحیدی سپهربا نگرانی وپریشان حال ودرعین حال با هزارویک آرزوبرای باردوم دست به قلم میبرد واینچنین برای عموی اسیرش دلسوزانه می نویسد "
دومین نامه ی بیجواب به عموی عزیزم… محمود وحیدی سپهر
اردیبهشت ۹۶
بنام پروردگار مهربان
برادرزاده ی چشم براهت فهیمه وحیدی سپهر
شماره تماس خودم در هرساعتی از روز 09123834739
راستی عموجونم عزیزم قربونت برم همین الان بابا امیرکنارم نشسته وعکسی هم ازشون گرفتم ومیخوام براتون بفرستم توهم لطف کن عکسی ازخودت برایمان بفرست
روح کوکب خانم ازمادران بدرود یافته شاد