وقایع 30 خرداد سال 60 و خباثت سران فرقه رجوی

سرکرده سازمان ضد انسانی مجاهدین از همان زمانی که عناصر اصلی سازمان تازه تاسیس خود را به ساواک فروخت و باعث بهم ریختگی اوضاع فرقه شده و توانست بعد از یک دروغ بزرگ سرکردگی سازمان تروریستی مجاهدین را بدست بگیرد ، تصمیم به دشمنی تمام عیار با انقلاب نوپای کشورمان را گرفت و برای این منظور ابتدا خواست از طریق بدست گرفتن ریاست کشور به مقاصد پلید خود برسد که با درایت رهبر انقلاب این حیله آنها به بن بست بدی خورد و حتی مسعود رجوی خائن از شرکت در کاندیداتوری ریاست جمهوری کنار گذاشته شد و همین نیز بهانه ایی بود برای ضربه زدن به پیکره انقلاب در دهه 60 که از آن طرف نیز صدام ملعون با همکاری حامیان جنگ طلبش به کشورمان حمله ور شده بود و کشور در مقابل چند کشور تا دندان مسلح وارد جنگ شده بود.

در بحبوحه جنگ و درست زمانی که بنی صدر اداره دولت را در دست داشت، سرکرده فرقه تروریستی رجوی با خیال خام خود و با همکاری بنی صدر خائن خواست یک شبه حکومت را بدست بگیرد و بهمین خاطر با فکر اینکه نیروهای نظامی در مرزها مشغول مبارزه با دشمن متجاوز هستند، با استفاده از تعدادی از عناصر و ملیشیاهایی که برای این روز پرورش داده بود به خیابانها ریختند و ابتدا در مراحل ابتدایی با راهپیمایی های کوچک شروع نموده بودند، در 30 خرداد و دقیقا در روزی که مجلس برای تایید و یا رد صلاحیت بنی صدر در حال تصمیم گیری بود به خیابانها ریختند و طبق دستور سرکرده ضدمردمی سازمان مجاهدین این آشوبگران با هر آنچه که بدستشان رسیده بود به طرف مردم هجوم بردند که مسئولیت و هدایت تظاهرات به عهده بخش اجتماعی سازمان و زیر نظر محمد ضابطی بود و این تظاهرات به بصورت خودجوش بلکه بر اساس تصمیم رهبری سازمان، به یک حرکت کور مسلحانه تبدیل گردید و این خائنین به مردم عادی کوچه و بازار حمله ور شدند که خوشبختانه مردم از تمام نقاط تهران به کمک کسانیکه مورد هجوم این یاغیان قرار گرفته بودند رفته و نیروهای نظامی با همکاری مردم توانستند تا اوایل شب آنها را متلاشی نمایند و این کودتای کور فرقه رجوی را به شکست بکشانند.

بنی صدر که در آن زمان به دلیل ضعف تحلیل و بینش سیاسی و نیز مغلوبیت روانی در برابر سازمان – به امید کسب موقعیت سیاسی جدید، پس از تغییر حاکمیت – این حرکت را همراهی کرد که اوج خیانت این پیر خرفت به ملتی بود که توانسته بودند با خون عزیزانشان انقلاب را پیروز نمایند و حضور مردم در 30 خرداد در خیابانها برای مقابله با عناصر پلید و خود فروخته سازمان ضدمردمی مجاهدین مشت محکمی بر دهان حامیان تروریستی آنها بود.

البته آشوب عناصر فرقه رجوی تنها در تهران نبوده و در برخی شهرها مانند اصفهان و مشهد و تبریز و غیره بوده که همگی آنها در نطفه توسط همین مردم و مسئولین خفه شده و جواب دندان شکنی به آنها دادند که امروزه سران فرقه رجوی با گستاخی تمام این حوادث را لاپوشانی نموده و منکر هر نوع اعمال کثیف خودشان می شوند و ادعای پوچی در مورد این حوادث می نمایند که البته اسناد تمام این جنایتها موجود میباشد.

سران فرقه رجوی از هر جنایتکاری جنایتکارتر و گستاختر میباشند و اکنون که کاملا به بن بست سیاسی و ایدئولوژیکی رسیده اند بر آن هستند تا از همین نفراتی که ذهن آنها از فشارهای روانی وارده توسط همین سران ضدبشری رجویسم پوکیده نهایت سوءاستفاده را نموده و از آنها برای مطامع خودشان استفاده کنند و تا آخرین قطره خونشان را در شیشه جمع می کنند، به آنها اجازه آزادی نمیدهند وتمام عناصرشان را همچنان در حصار ذهنی خود نگه داشته اند که البته در این بین نباید از چشم پوشی جامعه جهانی در برابر این جنایتها و اعمال ضد انسانی سران فرقه رجوی در حق عناصرش را نادیده بگیریم که تمام ارگانهای مرتبط با این قضیه نیز سکوت مطلق نموده اند و چون حامی تروریستی آنها میباشند به راحتی از این جریان ضدبشری گذر میکنند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا