بنا به تحلیلی که از جانب فرقه رجوی در رسانه های آنها از شرایط حال داشته، با یک چرخش 360 درجه ای وفهم نادرست از شرایط مطرح نموده، برای ما اهمیت این گردهمائی خاص تر از سال های قبل می باشد.چرا؟ در پایه باید گفت وضعیت سازمان بطور خاص بعد از انتقال مفتضحانه از زندان لیبرتی به زندان تیرانا، واقعا جای شرمساری هست. چرا با تاخیر در رفتن باعث کشته شدن تعدادی شدید؟ چرا حاضر بودید به هر وضعی در این کشور باشید ولی به کشور دیگری شما را نفرستند. البته در جای دیگری گفته اند عراق زنجیری بود در دستان ما یعنی بودن در لیست تروریستی که فشار مضاعفی بر فرقه وارد شده و حاصل آن هنوز بر جان و دل اشرفیان باقی مانده است. سران فرقه رجوی با ممانعت و کار تراشی مانع از خدمات رسانی و حتی ورود و خروج افراد جهت رسیدگیهای پزشکی می شدند. از طرفی در بحث تحریم ها که این فرقه در همان دوران که در لیست تروریستی هم بود دفتر مرکزی آنها در واشنگتن فعال و ابراز وجود می کرد و با هم پیمان شدن با اسرائیل و آمریکا در بحث تحریم ها علیه ملت ایران ذره ای کوتاهی نکردند آثار تحریم بر ملت ایران بود نه فرقه ی رجوی.
آنها فکر می کردند در انتخابات اخیر اتفاق مهمی رخ خواهد داد و برای خود می توانند کلاهی بدوزند و از آب گل آلود ماهی بگیرند بطوریکه با وعده دادن به اعضای اسیر گفته شده بود شرایط بعد از انتخابات برای ما دوران جدیدی را ورق خواهد زد. خلاصه کلام، نتیجه گیری فرقه باز هم معکوس بود شرایط در ایران را آنطور که که رجوی سالیان است بحرانی توصیف نموده. اما پس از خروج از عراق و حضور در آلبانی شرایط کاملا تغییر یافته تاثیر آن بلامنازع برای اعضای اسیر می باشدآنها دیگر نمی توانند آن رفتارهای خشن و ریل مغز شوئی را آنچنان که در عراق بود در آلبانی به اجراء در آورند.و تا همین جا آمار افراد جدا شده خود گواه این حقیقت است.جدا از این گسیل سران فرقه برای جلو گیری از اعلام جدائیها و یا حضور مریم قجر در مدت طولانی در آلبانی نشان از بحرانی بودن وضعیت دارد.