سازمان هر کجا که باشد اعضای او زندانی تعریف می شوند

مصاحبه انجمن نجات با آقای علیرضا قاسمی، عضو جدا شده از فرقه ی مجاهدین
انجمن نجات: با سلام. لطفاً خودتان را معرفی کنید و بگویید چند وقت است به ایران آمده اید؟
علیرضا قاسمی: من علیرضا قاسمی هستم و در دیماه 1383 پس از فرار از سازمان { مجاهدین خلق} به ایران برگشتم.
انجمن نجات: به نظر شما وضعیت زندگی و تعریف زندگی در مناسبات و تشکیلات سازمان چگونه بود و در حال حاضر چه شرایطی دارد؟
قاسمی: زندگی در سازمان نمی شود بگوییم زندگی بود. زمانی که ما در سازمان بودیم همیشه خود را به عنوان یک زندانی می دیدیم چون هیچ وقت نمی توانستیم برای کاری تصمیم بگیریم. خوردن، خوابیدن، صحبت کردن در سازمان همه با اجازه سران سازمان بود.
اختیارات تماماً دست سران سازمان بود والان هم همینطور هست. به همین دلیل است که می گویم اعضای سازمان هر کجا که باشند زندانی تعریف می شوند.
– چرا کسی برعلیه این شیوه و روش زندگی در تشکیلات اعتراضی نمی کند؟
– اعتراض در سازمان جایی نداشت و اگر کسی اعتراض می کرد سریعاً مارک ضد انقلاب به او می زدند و کاری به سر او می آوردند که همیشه سرش پایین باشد.در خیلی موارد هم دست به خودکشی می زدند و یا اینکه تحویل استخبارات عراق می دادند.
– شما که نزدیک به دوازده سال هست در دنیای آزاد هستید، زندگی و تعریف زندگی را در این دنیا چگونه بیان می کنید؟
– زندگی آزاد یعنی تشکیل یک خانواده، یعنی اختیار خیلی چیزها با خودت باشد. رفت و آمد،خوردن و خیلی موارد دیگر. در صورتی که در سازمان این موارد بایستی با اجازه سران فرقه صورت می گرفت.
– به نظر شما نفراتی که الان در آلبانی در یک محیط بسته نگهداری می شوند چگونه فکر می کنند و حاضر هستند بمانند؟
– فکر آن ها به نظر من یک فکر بسته دور خودشان است و اختیارات فکر آنها باز هم دست خودشان نیست. فکر به آن ها دیکته می شود درست مانند گذشته که در عراق بودند. به نظر من آنها دوست ندارند در آن مناسبات باقی بمانند ولی چون مدت زیادی به دور از زندگی عادی هستند ناامید شده اند و فکر می کنند دیگر توان زندگی در بیرون مناسبات سازمان را ندارند.
– با تعریفی که شما از وضعیت محل زندگی آن ها کردید، برای من این سئوال پیش می آید چگونه به آنها وعده آمدن به ایران می دهند؟
– سرکرده سازمان هر سال هزاربار وعده فتح تهران را می داد ولی آن ها حرفی بیش نبود مخصوصاً در حال حاضر که کیلومترها از خاک ایران دور شدند.
– آیا شما طی این مدت که در ایران بودید به لحاظ اقتصادی وکار به مشکلی برخوردید؟
– خدا را شاکر هستم که توانستم به ایران برگردم و در وطن خودم تشکیل خانواده بدهم. به هر حال مشکلات اقتصادی تا حدودی برای تمام افرادی که در جامعه مشغول زندگی هستند وجوددارد.
– به نظر شما چرا سازمان و سران آن مدام از نکات منفی دنیای آزاد برای نفرات شان می گویند؟
– می خواهند نفرات را در همان دنیای بسته و خواب نگه دارند و آن ها را همیشه ناامید از این دنیای بیرون نگه دارند و به آن ها وانمود کنند که فقط دنیای سازمان درست است و دنیای بیرون از سازمان دنیایی حیوانی است و تمامی این حرف ها را فقط به خاطر حفظ تشکیلات به هم ریخته خودشان میزنند.
– به نظر شما کشته شدن نفرات برای سازمان مهم بود یا جدا شدن از سازمان؟
– برای سازمان همواره ریزش نیرو سنگین بود و با تمام توان سعی آنها بر این بود که فرد را در حصار فکری نگه دارند و ترجیح می دادند که فرد بمیرد که بتوانند از خون او نهایت سوءاستفاده را بکنند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا