شاید همه ی شما به این فکر کنید که پایان جنگ تحمیلی با امضای قطعنامه 598 بوده اما به واقع پایان جنگ تحمیلی هشت ساله ایران و عراق، با پیروزی ایران در عملیات سه روزه ی مرصاد بوده است. عملیاتی که در فرقه مجاهدین خلق بعنوان «فروغ جاویدان» مشهور می باشد و فرقه رجوی قصد داشتند با شعار «امروز مهران، فردا تهران» پایتخت ایران را فتح و رجوی ملعون را بر تخت بنشانند و از بزرگترین حامیان این عملیات، صدام دشمن قسم خورده ی ایران بوده است. پس با این اقدام صدام در حمایت از رجوی میتوان پایان جنگ هشت ساله را بعد از عملیات مرصاد و با پیروزی ارتش جمهوری اسلامی ایران دانست. با بررسی عملیات مرصاد یا همان فروغ جاویدان به این نتیجه خواهید رسید که رجوی با شست و شوی مغزی و سپر قراردادن سینه فرزندان اسیر ما و بدون هیچ گونه نقشه و یا برنامه ی مشخصی اقدام به این عملیات نموده است، عملیاتی از پایه شکست خورده!
همانطور که می بینیم و میدانیم در طول سالیان هنوز سیاست و خط مشی رجوی تغییری نداشته و همچنان از فرزندان ما بعنوان سپر انسانی خود استفاده می کند و میتوان برای نمونه به ورود عراقیها به قرارگاه اشرف اشاره نمود که رجوی ملعون به مانند همیشه، فرزندان ما را بدون هیچگونه وسیله دفاعی در مقابل توپ و تانک دشمنان خود قرار می دهد تا جان ناچیز و بی مقدار خویش را نجات دهد.
رجوی با شست و شوی مغزی اعضای خود در عملیات مرصاد، آنها را در مقابل رزمندگان ایران قرار داده است و آن چیزی که بیشتر باعث افسوس و ناراحتی ما می شود آن است که بر رزمندگان ایرانی که از خاک و میهن خود دفاع می نمودند، اسلحه کشیده است و این موضوع عملیات سه روزه ی مرصاد را دردناکتر از تمام جنگ هشت ساله عراق با ایران نموده است. عملیاتی که بعدها از شرکت اجباری فرزندان مان در آن، بعنوان چماقی استفاده نموده و در دل آنان این رعب و وحشت را ایجاد کرده است که بعلت شرکت در این جنگ، به محض ورود به خاک ایران کشته خواهید شد. و اینگونه بسیاری از فرزندان ناراضی ما را در چنگال خویش اسیر نگه داشته است.
در تیر ماه سال ۶۷ صدام حسین طی یک سخنرانی تلویزیونی اعلام کرد: «… بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهدین خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همینطور پیوستن مردم ایران به صفوف آنها را خواهید دید.» و مسعود رجوی نیز در شب آغاز عملیات دروغ جاویدان گفت: «بر اساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید… کاری که ما میخواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابر قدرت میتواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند… از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور میدهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد… علاوه بر آن، ضدهوایی و موشک سام ۷ هم که داریم… هوانیروز عراق تا سرپل ذهاب به همراه ستونها خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشینها به صورت ستون حرکت میکنند.» و تمامی این صحبتها حکایت از قصد همکاری صدام و رجوی در این عملیات را دارد. در آن مقطع زمانی رجوی در تحلیل های درون گروهی خود، بر این عقیده بوده است که امکان موافقت ایران با قطعنامه را غیرممکن و به صراحت اعلام می نمود: تنها در صورتی جمهوری اسلامی قطعنامه را خواهد پذیرفت که به لحاظ سیاسی- نظامی و اقتصادی به بنبست کامل برسد. به عقیده او، این اقدام به منزله فروپاشی نظام خواهد بود…
تحلیل رجوی در مورد نتیجه جنگ این بود که ایران به دلیل بسته بودن تمامی راههای بازگشت به صلح با عراق، ناچار به ادامه جنگ خواهد بود. هر قدر هم جنگ به طول بینجامد، از یک طرف توان نظامی و اقتصادی ایران بیشتر تحلیل میرود و از طرف دیگر بازگشت به سمت آتشبس و صلح غیرممکنتر میشود و این جنگ تا شکست ایران ادامه خواهد یافت؛ اما با اعلام خبر پذیرش قطعنامه از سوی ایران، نقشهها و طرحهای قبلی سازمان با بنبست مواجه شد. در آن شرایط، سازمان در کنار امیدواری به داشتن پشتوانه خرده عملیاتهای مرزی، حمایت نمایندگان کنگره و سنای امریکا را نیز یدک میکشید. در 30 خرداد 67، 138 نماینده کنگره و 14 سناتور آمریکایی طی نامهای به «جرج شولتز» وزیر خارجه وقت آمریکا، از وی خواسته بودند که به جنبشهای مقاومت داخلی در ایران توجه کند و در همین راستا حمایت از سازمان ـ مستقر در عراق ـ را اکیداً توصیه کرده بودند. «مروین دایملی» نماینده کنگره آمریکا در روز دوشنبه 6 تیرماه 67 در تظاهرات سازمان در واشنگتن شرکت کرده و طی سخنانی که از یکی از شبکههای تلویزیونی آمریکا هم پخش شد اظهار داشت: «نباید دست از تلاش کشید، مطمئن باشید که با کمی صبر و تلاش بیشتر بزودی از مهران به تهران رژه خواهید رفت.» سازمان نوار ویدئویی سخنرانی مزبور را برای کلیه کادرهای سازمان پخش نمود.
و بدینگونه بود که رجوی عملیاتی بر فرض نابسامانی و ضعف ارتش ایران بعد از امضای قطعنامه و پشتیبانی ارتش عراق وحمایت آمریکا سازماندهی و به اجرا گذارد اما در زمان عمل حامیان رجوی به هیچ کدام از وعده هایشان عمل نکردند و در نهایت دیدیم که ارتش ایران با تمام قوا و با نهایت تلاش خود این یورش همه جانبه و تلاش آخر صدام و آرزوی محال رجوی در تصرف ایران را ناکام نموده و تنها دستآورد حاصل از آن برای مجاهدین شکست و تقریباً دو هزار تن کشته و زخمی و اسیر از مجاهدین خلق را در پی داشته است.
عملیاتی که با نیروهایی صورت گرفت که حتی توانایی استفاده از اسلحه های در دستشان را نداشته و بدون هیچگونه آمادگی نظامی و تنها به امید دریافت امتیاز و یا مبالغی جهت گذران زندگی خود در خارج از کشور به این عملیات پیوستند و در ساعات اولیه بیشتر این افراد کشته شدند، زندانیان و اسرایی که در زندانهای عراق بودند و با وعده ی آزادی و نجاتشان از اسارت به این عملیات آورده شدند که بیشتر آنها در شروع عملیات به محض ورود به خاک ایران اقدام به فرار نمودند.
یکی از جداشدگان از این فرقه طی مصاحبه ای درخصوص این عملیات به این سخن رجوی اشاره داشته که گفته است: «بعد از ورود به تهران تا 48 ساعت هر کاری خواستید بکنید و هر کسی را که خواستید بکشید تا اینکه من فرمان عفو عمومی دهم!» ؛ از همین سخن میتوان به عمق عناد ورزی و سوءاستفاده و تحجّر رجوی پی برد که قصد دارد دقیقاً به مانند قرون وسطی با سربازان خویش و مردم برخورد نماید. بدینگونه که او ابتدا اجازه هرگونه قتل و غارتی را به سربازان خود می دهد و بدینگونه کینه ی عمیق خویش را نسبت به مردم ایران نشان می دهد و در نهایت با اعلام عفو عمومی که خود ادعا دارد، می خواسته به شکلی همه ملت ایران را دشمن ایران نشان داده و خود را فردی بزرگ نشان دهد که از گناه ملت میگذرد؛ آقای رجوی واقعاً این همه ادعای عدل از کجایتان می آید؟!
و جالب است در پایان و با نتیجه ی شکست نقشه ی رجوی ملعون، طبق معمول تمامی شکستهایش، جلسات توجیحی برگزار و مسئولیت شکست هایش برعهده ی افراد فرقه می باشد و اینکه چرا آنها زنده هستند و او شکست خورده در قعر جهنم خویش ماندگار…
و این عملیات برای رجوی تبدیل فروغش به دروغی بزرگ و جاویدان بوده است و طی این عملیات ابعاد جدیدی از خود به نمایش گذارده است… صفتهایی چون ساده لوحی، بی تدبیری، کینه توزی و عناد ورزی حتی نسبت به ملتی که در ادعاهایش همیشه خواهان و به دنبال آزادیشان بوده است…
همیشه پیروز و سربلند باشد ایران و ایرانی
سهیلا سلمان زاده (خواهرزاده ی اسیر فرقه ی رجوی رحیم سهرابی)