اوضاع نابسامان فرقه رجوی در آلبانی…

همانطور که قابل پیش بینی بود و بارها گفته بودیم٬ اوضاع در کشور آلبانی برای فرقه مجاهدین اصلا خوب پیش نمیرود. نیروهای این فرقه٬ یکی پس از دیگری جدا میشوند و پی زندگی شان میروند. کسانی که روزگاری حاضر بودند جانشان را برای سازمان بدهند و بدون ذره ای درنگ برای حرف مسعود رجوی درون آتش میرفتند٬ بدلیل تناقض در رفتار و مواضع سازمان دلسرد شدند و از این گروه جداشدند! کسانی همچون پویا نوری یا همان مهدی نوری یا سیاوش یوسفی و… نیروهایی که شاید بیش از چهل فقره عملیات نظامی در سالیانی که در سازمان حضور داشتند در کارنامه خود دارند. کسانیکه بارها وبارها تا یک قدمی مرگ پیش رفتند ولی بقول معروف عمرشان به دنیا بود و ماندند تا این روزهای سازمان را از نزدیک مشاهده کنند.تا ببینند که مسعود رجوی که وقتی سخنرانی میکرد و فریاد سرنگونی سرنگونی سر میداد مو به تن آدمی سیخ میشد ولی کار سازمان را بجایی رساند که نزدیکترین نیروهای سازمان هم دیگر تره برای او و حرف های او و پیمان هایی که از سر صداقت با او بسته شده بود٬ خرد نمیکنند!
در جایی خواندم که بعضی نیروهای سازمان که هرگز عضو رده بالای سازمان هم نبودند٬اکنون در آلبانی برای خودشان دم دستگاهی براه انداخته اند و حسابی به نان و نوایی رسیده اند! حقیقتا که خلایق هرچه لایق! وقتی سازمان قدر نیروهای اصلی خود را نمی داند و به آنها بی مهری میکند و کار را به جایی میرساند که باعث جدایی شان از سازمان میشوند٬باید هم که اینگونه افراد زمام امور را بدست بگیرند.بیچاره بچه های سازمان که بعد از یک عمر در به دری در بیابانهای عراق اکنون به جایی رسیده اند که در خیابانهای آلبانی که کشور دسته چندم اروپایی محسوب میشود بایستی برای امرار معاش دست به کارهایی همچون خیاطی یا کار در بار مشروب فروشی و یا تن به جاسوسی برای سازمان بدهند!
مسعود و مریم رجوی سالیان سال درگوش نیروها میخواندند که انقلاب درونی مجاهدین باعث بیمه شما میشود و شما را در برابر زندگی و زندگی طلبی٬ واکسیناسیون خواهد کرد.حرف های صد من یک غازی که هیچگاه بطور پراتیک و در عمل مسئله ای از نیروها حل نکرد و فقط جنبه تئوری داشت! مسعود رجوی با راه اندازی انقلاب پوشالی درونی مجاهدین افراد مستقر در سازمان را بطور کلی از زندگی عادی خارج کرد وبه انسانهایی تبدیل نمود که هیچگاه نمیتوانند در جامعه عادی و مانند مردم عادی زندگی کنند. آن زمان که درعراق بودند بدلیل بودن درعراق و نبود هیچ گونه امکانی٬ راه پس و پیش برای نیروها وجود نداشت و آنها مجبور بودند که به هر شکل ممکن ادامه دهند. اما با رفتن به کشور آلبانی علارغم تمام سنگ اندازی هایی که مسئولین سازمان داشتند مبنی براینکه در عراق بمانند٬ اما بالاخره این اتفاق افتاد و نیروها به عراق منتقل شدند. و اکنون خیلی بهتر و بیشتر متوجه میشویم که چرا اینهمه سال اجازه نمیدادند که نیروها از عراق خارج شوند. چون بقول یکی از بچه ها که درنشستی رو در روبه شخص رجوی گفت اگر دربهای قرارگاه باز شود خواهی دید که هیچکس برای تو باقی نخواهد ماند و ما اینروزها در حال مشاهده همان حرف هستیم!
بارکج هرگز به منزل نخواهد رسید! از وقتی سازمان نیروها را به زور در عراق نگاه داشت و شروع به سرکوب کرد و خفقان را حاکم نمود٬ راه سازمان کج شد و از مسیر خود به طرز عجیبی خارج شد. تصمیمات غلط پشت سر هم باعث شد که نیروها هرگز اعتماد قبل را به سازمان نداشته باشند و آنها هم بفکر عاقبت خود باشند و امروز سازمان بایستی با چشمان باز مشاهده کند که هر کس باد بکارد٬ محکوم به برداشت طوفان است!
الف عباسی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا