یکی از صفات بارز فرقه رجوی، تروریست بودن آن است که در اقداماتی همچون ترور کور، بمب گذاری، عملیات انتحاری و… خود را نشان می دهد. خشونت طلبی در ذات رجوی هاست ولی شرایط امروز به گونه ای برای آنان رقم خورده که با فریبکاری می خواهند طور دیگری خود را نشان دهند.
یکی از نمونه های فریبکاری و ریاکاری رجوی ها تصویری است که از اقدامات فرقه در 5 مهر 1360 ارائه می کنند. آنها در تبلیغات خود به گونه ای وقایع آن روز را جلوه می دهند که گویی در آن روز تعدادی از اعضاء و هواداران غیر مسلح فرقه به خیابان آمده و به صورت مسالمت آمیز قصد راهپیمایی داشتند اما مورد سرکوب شدید قرار گرفتند!!!
اگرچه امروز سران فرقه رجوی بدلیل شرایطی که در آن قرار دارند می خواهند مظلوم نمایی کنند ولی پی بردن به اینکه در آن روز چه گذشت خیلی کار سختی نیست و با نگاهی به نوشته ها و گفته های قبلی سران فرقه به راحتی میتوان به حقیقت رسید. زیرا دستگاه تبلیغاتی فرقه در سال های گذشته که رجوی ها به کشتار و ترور افتخار میکردند، با آب و تاب به تشریح اقداماتی همچون آتش زدن اتوبوس و ترور پاسداران توسط نیروهای فرقه می پرداختند. برای نمونه به قسمت هایی از نشریه مجاهد شماره 170 توجه کنید تا حقیقت بهتر مشخص شود و معلوم گردد که مظلوم نمایی امروز رجوی ها چقدر ریاکارانه است. این نشریه درباره وقایع روز 5 مهر چنین نوشت:
«ساعت 9 صبح با یک ترکیب سه نفره از پایگاه خارج شدیم. تدارکات و سلاح و مهمات کافی را از قبل تهیه کرده بودیم….. وارد خیابان مصدق شدیم، میلیشیا و رزمندگان مجاهد با آمادگی کامل برای تظاهرات مسلحانه آمده بودند…. هنوز ساعت ده نشده بود که از پائین چهار راه صدای شلیک تفنگ ها بلند شد. آنها تعدادی از میلیشیای دانش آموزی بودند که می زدند و می آمدند…. به چهار راه که نزدیک شدند فرمانده تیم به ما گفت:”سریع نوارهای قرمز را به گردن بیاندازید و تا آخرین گلوله و با قاطعیت از تظاهر کنندگان دفاع کنید. نوارها را به گردان انداختیم و با زدن گلنگدن سلاح هایمان در نقاط تعیین شده مستقر شدیم…. در همین موقع به دستور فرماندهی تیم چند اتوبوس دو طبقه و یک طبقه را که از چهار راه به طرف پائین و بالا در حرکت بودند متوقف کردیم و از راننده و مسافران خواستیم که از اتوبوس پیاده شوند. یک تیم از خواهران میلیشا مسئول راه بندان بودند و پس از قرار گرفتن اتوبوس ها در نقاط مناسب، با کوکتل هایی که در دست داشتند در کنار اتوبوس ها مستقر شدند…. با آمدن پاسداران، کوکتل ها پرتاب شد و زبانه های آتش و دود خیابان را در خود گرفت. ولی یک موتور با دو سرنشین پاسدارش از میان اتوبوس ها رد شد و به طرف تظاهر کنندگان رفت ولی رگبار فرمانده ی تیم ما به آنها مجال بیشتر نداد و هر دو به زمین افتاده و کشته شدند و موتورهای شان نیز به آتش کشیده شد…… وسط خیابان مصدق چند میلیشیای مسلح فریاد می زدند… چهار ماشین از پاسداران به محل تظاهرات نزدیک شدند ولی به ناگهان از دو طرف آنها رگبار مسلسل های میلیشیا که از قبل در خیابان مستقر شده بودند به سوی آنان گشوده شد. با اولین رگبار دو تن از آنان به زمین افتادند!!! و بقیه از ماشین پایین آمدند. (معلوم نیست چطور وقتی به نفرات داخل ماشین شلیک می شود، آنها از ماشین به بیرون و روی زمین افتادند!! باید دقت داشت که در آن زمان خط فرقه بزرگ نمایی و تبلیغ برای جنگ مسلحانه بود و از این رو نویسنده این مطلب اغراق را چاشنی کار خود کرده است)… یکی از پاسداران سعی کرد خود را به ماشین برساند ولی رگبار مسلسل مجال را به او نداد.
… در خیابان مدائن وانت باری از دور پیدا شد و نزدیک پاسداران که رسید دو مجاهد در لباس پاسدارها از آن پیاده شدند و چند قدم که جلو آمدند ناگهان زانو زدند و رگبار مسلسل های شان را به سوی پاسداران گشودند و چند تن از آنان [پاسداران] به زمین غلتیدند.»
* با نگاهی به این نمونه که مشتی نمونه خروار است به راحتی می توان دریافت که سران فرقه در روز 5 مهر 1360 نه یک حرکت مسالمتآمیز بلکه یک تظاهرات مسلحانه با آمادگی کامل به راه انداختند و طی آن تا توانستند کشتند و تخریب کردند و آتش زدند و…
خیانت ب وطن.خیانت ب هم رزم ها.خیانت ب خون یاران شهیدت تو سنگر دفاع از وطن.اینقد شرایط اردوگاه های بعث بد بود ک دنیا و اخرتتو فروختی؟
من همیش خواننده مطالب سایت هستم و سعی م